پاورپوینت کامل یاران ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یاران ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یاران ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یاران ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۸
باد ملایمی میوزید. پرچم سبز رنگی که بر بام خانه بود، موج برداشت. حیات خانه بزرگ بود. همه جای آن را آب و جارو زده بودند. قسمتی از حیات، با بوریا و حصیر فرش شده بود. جمع زیادی، لباس سفید به تن داشتند. آنها رو به قبله ایستاده بودند و دسته جمعی به دعا گوش میدادند.
دعای سمات عصر جمعه تمام شد. شیخ علی کتابش را بست و به سوی حوض آب راه افتاد. همه نگاهها به یکدیگر بود. تا غروب زمان زیادی نمانده بود، اما هنوز خبری نبود. شخصی به بغل دستیاش تلنگری زد و ابرو بالا انداخت و چشمش را به سوی شیخ علی چرخاند. شیخ علی را به او نشان داد و گفت: «حتماً شیخ خیالاتی شده است، آن طور که او میگوید باید تا حالا پیدایش میشد.» بلند شد و رو به شیخ ایستاد. صدایش را بلند کرد و گفت: «پس چرا نیامد؟ دیر زمانی است که چشم به راه هستم و خبری نیست؟ باید به خانههایمان باز گردیم.»
شیخ علی دانههای تسبیحش را آرام میچرخاند و لبانش پیوسته به هم میخورد. او در جواب مرد گفت: «دیر نشده، کو تا غروب؟»
شیخ علی آبی به صورتش زد. چشمان روشن و نافذی داشت. شانه چوبی کوچکی را از جیب جلیقهاش درآورد. ریش جو گندمیاش را مرتب کرد. صورتش خنک شد. سرش را بالا گرفت. نگاهش در راه پلهای که به پشت بام میرفت، ایستاد. کسی را دید. او را شناخت. قلبش هری ریخت. اشکهایش جاری شد. در همان حال که اشک میریخت، لبخندی روی لبش بود. رو به جمعیت کرد و گفت: «آقا آمد.» و با دست پشت بام را نشان داد. سرها بالا رفت. سر و صدا شد. میان جمعیت رفت. از آنان خواست آرام باشند. مرد قصاب کنار شیخ بود و اشک میریخت. سر و صدای جمعیت کم شد. صدایی از پشت بام آمد. همه ساکت شدند. صدا را همه شنیدند. مرد قصاب را به اسم خواند و از او خواست، به پشت بام برود. مرد قصاب حرکت کرد و رفت. طولی نکشید خون از ناودان بام جاری شد. نگاهها در هم گره خورد. نفسها در سینه حبس شد. همه هاج و واج به هم نگاه میکردند. ترس در چشم همه خانه کرده بود.
دوباره همان صدا آمد. هنوز خون از ناودان میچکید. این بار شیخ را خواست. نوبت شیخ علی بود. چشمان شیخ علی درخشید. دستش را روی سرش گذاشت. دندانهایش آشکار شد. از میان جمعیت گذشت. در چند لحظه خودش را به پشت بام خانه رساند.
گویا زمان ایستاده بود. چشمها دوباره به سوی ناودان رفت. این بار نیز در برابر نگاه ناباورانه آنان، ناودان پر از خون شد. خون گرم از ناودان خانه میآمد. سنگفرش حیاط رنگین شده بود. هول و هراس به تن همه راه یافته بود.
ایا شیخ علی به دست امام زمان(عج) ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 