پاورپوینت کامل رمضان میاید ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رمضان میاید ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رمضان میاید ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رمضان میاید ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
۸
پاورپوینت کامل رمضان میاید ۱۲ اسلاید در PowerPoint. میاید. این را شکیبا در دفتر یادداشتش نوشت. سر و صدای مرغهای عشق باغچه را پر کرده بود. سر و صدایی که با جیکجیک گنجشکان دور دست آمیخته بود. ذهنش پر کشید به ماه رمضانهای سالهای گذشته، سالهای دور. به اولین رمضان در هشت سالگی که انگار با ناله سنگک کنجدی پیوند محکمی داشت. امسال هم ماه رمضان میآمد. یک ماه رمضان متفاوت، هر چند همان عطر را داشت. نمیدانست چه عطری است. انگار این عطر بو کردنی نبود. شنیدنی بود، مثل صدای ربنای شجریان. انگار دیدنی بود، مثل دیدن چهرههایی با لبهای خشک که مهربانتر بودند. ذهنش پر کشید به سالهای دور.
رمضان هشت سالگی
در مدرسه از لبهای بچهها پیدا بود چه کسی روزه است و چه کسی روزه نیست. من همیشه لبهایم خشک بود. چه کیفی داشت، زنگ آخر که چیزی تا افطار نمانده بود. آنها که روزه بودند خیلی خوشحال بودند. از همان صبح برای افطار خوراکی جمع میکردم. داداش سعید داشت شکلات میخورد. یک دانه میداد به من، میگذاشتم برای افطار. میگفت چرا نمیخوری؟ میگفتم: من روزهام! آبجی فهیمه پفک میخورد. چند دانه میداد به من. میگذاشتم کنار شکلاتها. تا افطار کُلی خوراکی خوشمزه داشتم…. آخ که چه روزهایی بود. وقتی وضو میگرفتم، خنکی آب میرسید به لبهایم. میترسیدم، وسوسه شوم و یک قطره کوچولوی آب بخورم. تندی لبهایم را خشک میکردم.
رمضان نه سالگی
امسال دیگر روزه گرفتن واجب بود. پارسال واجب نبود. امسال در مدرسه جشن تکلیف برایمان گرفتند. چادر سفید و مقنعه سفید پوشیدیم. روی سرمان یک تاج از تور و شکوفه صورتی گذاشتیم، شدیم شبیه فرشتهها. پارسال یکی از روزههایم را نگرفتم، چون موقع سحری خواب ماندم. مامان نگذاشت روزه بگیرم، اما امسال باید همه روزههایم را میگرفتم، چون واجب بود.
رمضان ده سالگی
سال سوم بود که روزه میگرفتم. هنگام افطار حرم حضرت معصومه(س) بودیم. قبل از خوردن افطاری نماز جماعت
میخواندیم و بعد از نماز هر کسی برای افطاری چیزی میداد. یک نفر خرما
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 