پاورپوینت کامل مجله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مجله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مجله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مجله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

بر سرشان کلاه های عجیبی است و ریش های بلندی دارند، می گویند: برای ایجاد عدالت و رفع محرومیت آمده ایم، با تواضه و بردباری قدم گذاشته اند در منطقه ای محروم در گوشه ای از شاخ آفریقا، روی هم آجرها را می چینند تا بلکه بنایی شود برای عبادت و بندگی، پرستش چه کسی و چگونه، سوالی است که تا روز اخر پاسخش را کسی نمی داند، مردم این محبت ها را بزرگ ترین هدیه می دانند و چنان شیفته این جوانان شده اند که گویا تک تک آنان خدای مجسم است.

روز آخرین اردو ست و میوه دو هفته تلاش آماده چیدن، همه برای وداع آمده اند و حلقه ای بزرگ کنار بنای نوساز عبادی بر پا شده است حتی پیر زنان نیز عصازنان آمده اند تا سپاسگذار این خدمات باشند، یکی از جوانان کلاه بر سر در بین اهالی ستاره ای زیبا و درخشان را به عنوان هدیه تقسیم می کند و دیگری سخنش را با نام خدای موسی آغاز می کند و می گوید: این عبادت گاه بهترین مکان برای عبادت خدای موسی آخرین پیامبر الهی است بزودی موعود جهانیان ماشیح خواهد آمد تا آن زمان این ستاره داوود را مقدس بشمارید.

اردوی جهادی تمام شده است و ساختمان عبادی نامش کنیسه و مردم منطقه صهیونیسم های معتقدی شده اند، تمام انبیای الهی با استفاده از ابزار هایی مردم را به سمت آسمانی شدن هدایت کردند، اردوی جهادی حضرت عیس و حواریونش بظاهر اردوی درمانی است ولی در پس این ظاهر اهداف بلند و عمیقی وجود دارد هرجا که عیسی علیه السلام قدم گذار و اردویی بر پا کند همه مردمش به دین وآیین او می گروند و دشمن طریق ظالمان می گردند. از این رو شاگرد انبیا نیز هر کدام خود را مبلغی جهادگر می دانند.

قرآن کریم می فرماید:

Gلا یسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَهً وَ کلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماًF؛[۱]

هرگز افراد باایمانی که بدون عذر، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترک کنندگان جهاد] برتری مهمّی، بخشیده؛ و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان)، وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.

الگوی همه مسلمان شیعه و سنی پیامبر اعظم و اهلبیت پاک اوست،[۲] که همگی سرفصلی از جهاد و مبارزه برای پیشبرد اهداف شریعتند؛ استقامت پیامبر،[۳] صبر علی، مصلحت بینی حسن، قیام حسین و روش های دیگر اهلبیت هر کدام متناسب با زمان شان تغییر می کند و جهاد آنان، رنگی دیگر به خود می گیرد.

علامه شهید مطهری درباره جهاد اهل بیت می فرماید:

ائمه اطهار در هر زمانی مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر می گرفتند و چون دور ه ها و زمانه ها و مقتضیات زمان و مکان تغییر کرد، خواه و ناخواه همان طور رفتار می کردند که مصالح اسلامی اقتضا می کرد و در هر زمان جبهه ای مخصوص و شکلی نو از جهاد به وجود می آمد و آن ها با بصیرت کامل آن جبهه را تشخیص می دادند. [۴]

هر دوران نوع جهاد و جبهه آن، تغییر می کند و آن چه مهم است شناخت جبهه هر عصر و جهاد در جبهه حق است.

حضرت امام خمینی رحمه الله در فرمایشات خود، هدف انقلاب و انبیا را انسان سازی[۵] می دانند و با توجه به شرایط و مقتضیات زمان، یکی از موانع رسیدن به هدف انسان سازی را به استناد فرمایش پیامبر رحمت، فقر و محرومیت تشخیص می دهند.

پیامبر اعظم می فرمایند: «کاد الفقر ان یکون کفرا، فقر ممکن است سر از کفر درآورد»[۶] در زمانی که مردم کشور در فقر برآمده از حکومت استبداد شاهنشاهی اند، جهاد انسان های وارسته، در بر طرف کردن این مانع هدایت است، که مشخصاً در آن دوران محرومیت می باشد. در زمان دیگری که آمار فقر کاهش یافته و مفاسد اجتماعی بالاترین آمار را به خود اختصاص می دهد، جهادگر کارآمد، مبارزه با فساد و پیام رسانی فرهنگی را وظیفه خود می داند، از این رو، آن چه باعث تازگی حرکت جهادی می شود، کشف موانع هدایت بشریت در هر دوران و برطرف نمودن آنست.

مقام معظم رهبری در کلام نخست

سلام دوست جهادی! شاید زمانی این نشریه به دستت برسد که خود را برای رفتن به اردوی جهادی آماده می کنی و یا حتی شاید هم در اردو باشی. مطمناً بادلی سرشار از شور و شعف، قدم در این عرصه نهاده ای، چون می دانی که قطب نمای خود را در این مسیر، فقط رضای الهی قرار داده ای. با همان حس آسمانی، از خانواده جدا و رهسپار این راه سرنوشت سازمی شوی، چون خوب می دانی که چه بسیار از رفقای جهادگرت، در لابلای همان کوچه و پس کوچه های روستا، غبارها را از عینک دنیابینیِ خود، پاک نموده اند.

تو به خوبی می دانی که می خواهی مقدمات ظهور آقا و مولایت، امان زمان و جان جهان را فراهم آوری. تو می خواهی که در ایام فراغت، ایام فراقت را پایان دهی. تو به خوبی می دانی که زمینه سازی ظهور، تنها با سخن دانی و سخنرانی نمی شود و باید با جهاد، صداقت خود را ثابت نمود.

Gوَ جاهَدُوا بّأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فّی سبیلِ اللهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونF.[7]

تو با کوله باری از ایمان می آیی تا راه را بیابی که Gوَ الَّذین جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَّنَهُم سُبُلَناF [8]تو می خواهی جان خود را که از عشق الهی روشن ساخته ای، فانوس راه گمراهان قرار دهی و چه زیباست این زمزمه ها که بر لبانت می شکفد:G مَن یَهدِ اللهُ فَهُوَ المُهتَدی…F [9] Gوَالَّذینَ اهتَدُوا زادَهُم هُدیً وَ آتاهُم تَقواهُم[۱۰]F تو می خواهی تا امام متقین، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری نمایی و با یادآوردن آن حدیث دلنشین نبوی که هنگام عزیمت جهادی حضرت علی علیه السلام به منطقه محروم یمن فرمود: «علی جان! اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو از آن چه خورشید بر آن می تابد، بهتر است»،[۱۱] روحت با تبسم صلوات تا گنبد الخضراءِ مدینه پرواز می کند.

تو می روی تا بسازی و خراب نمایی! می دانی که چه می گویم؟ خودم از نگاهت خواندم که می خواستی در دل های کوچک ولی آسمانی کودکانِ روستا، به جای تمام آن خرابی ها و محرومیت ها، ایمان، امید واقتدار بسازی اما برای خود، تمام منّیت ها و به خود وابستگی هایت را همان جا و در مقابل چشمان آن فرشتگانِ کوچک، خراب نمایی.

تو این ندا را با عمق جان شنیده ای که: Gوَ جاهَدُوا فِی اللهِ حقِّ جَهادِه هُوَ اجتَباکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍF [12] پس اکنون که آمده ای، با تمام وجود و آن چنان که شایسته است، بیا و بدان که برای دین خداوند که علی رغم تبلیغات یاران شیطان، آسان و راحت است، برگزیده شده ای! تو آمده ای تا پیام رسان دین برگزیده خدا باشی.[۱۳]

عدالت مادی یا معنوی؟

بالاترین فقر و محرومیت، کدام محرومیت است؟ آیا تنها با ایجاد عدالت مالی، سیر نمودن گرسنگان و یا فراهم نمودن رفاه اجتماعی برای مستمندان، می توانیم آرامش را نیز برای او به ارمغان آوریم؟

بی تردید دانایی نعمتی ارزنده و نادانی یک فقر بزرگ است، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید:

هیچ نعمتی از عقل برتر نیست[۱۴].

و

هیچ فقری مانند نادانی نیست. [۱۵]

آثار مخرب فرهنگی فقر به مراتب تاثیرگذار تر از آثار اقتصادی آن می باشد که برخی از این آثار ذکر می شود:

الف) ضعف عقیدتی:

محرومیت های اقتصادی ناشی از فقر، در افرادی که دارای ظرفیت لازم نیستند، به سست شدن ارکان ایمان می انجامد و ممکن است اعتقادشان به مبدأ هستی را ضعیف کند. (همانا فقر، دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان می کند) [۱۶]

ب) ضعف علمی:

کمبود مراکز آموزشی و مربیان مجرب یکی از آثار فقر در سطح جامعه است. علاوه بر این، امکانات محدود جامعه نیز تنها در اختیار گروه های خاصّی که از توانایی مالی برخوردارند، قرار می گیرد .در کشورهای فقیر معمولاً کودکان از سنین پایین در کنار سرپرست خانواده برای تأمین نیازهای اولیه زندگی تلاش می کنند و به همین سبب، آمار ترک تحصیل نوجوانان بسیار بالاست.

ج) اضطراب و ناراحتی های روحی:

وقتی فاصله طبقاتی در جامعه ای شدت یابد، به تدریج کینه ها و عقده های روحی در درون فقرا ریشه می دواند و حالت نومیدی و افسردگی آن ها را فرا می گیرد و آثار اجتماعی زیانباری به ارمغان می آورد.

د) رخت بربستن صفات پسندیده:

انسان های نیازمند، به سبب تزلزل روحیه ای که دارند، اغلب گرفتار ضعف شخصیت شده، به تدریج خصلت های والای خود را از دست می دهند. به بعضی از صفات ناپسند مبتلا می شوند؛ برای مثال وقتی نیازمندی می بیند کسی سخن راستش را باور نمی کند، کم کم در برابر دروغ گویی بی تفاوت می شود. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:

هرگاه دنیا به کسی پشت کند (فقیر شود) نیکی های خودش را نیز از او می گیرد.[۱۷]

با این وجود روشن می شود که اگر اولویت فعالیت ها در اردوهای جهادی، هم چون مسیر انبیا[۱۸] ایجاد عدالت اجتماعی با نگاه تساوی همگان در بهره گیری از ابزار های هدایت باشد، نتیجه همه فعالیت های اردو، رنگ ماندگاری بر خود می گیرد چرا که تاثیرگذاری فرهنگی، شاه کلید تمام فعالیت های عمرانی، آموزشی، بهداشتی است از این رو لازم است کلیه فعالیت هایی که در راستای رفع فقر و محرومیت مادی است ابزاری در راستای معرفت دهی و عمق بخشی به معرفت دینی گردد چرا که حضرت امام علی علیه السلام فقر مادی را مقدمه فقر فرهنگی می دانند و می فرمایند:

فقر، مرد زیرک را در برهان کُند می کند.[۱۹]

مدیریت جهادی

یکی از اهداف بلند اردوهای جهادی تمرین مدیریت اسلامی و باز یابی الگوی عملیاتی اداره جامعه براساس تعالیم شریعت است، البته برخی مدیریت را همانند سایر علوم انسانی از پیش تعریف شده می دانند؛ و از این رو معتقدند، پسوند اسلامی یا جهادی نمی پذیرد.

در برابر این نظریه گروهی الگوی اسلامی مدیریت را نرم افزار پویایی می داند که متناسب با مقتضیات مکان و زمان قابل انعطاف است در این اندیشه، مدیریت جهادی، همان روش کلی مدیریت مدیران الهی درطول تاریخ می باشد.

شیوه مدیریت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم ، حضرت علی علیه السلام و اهلبیت علیهم السلام الگوی مناسبی برای این نوع مدیریت خواهد بود که علاقه مندان می توانند برای نمونه به نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر در نهج البلاغه که سند رسمی سازمان ملل نیز می باشد مراجعه نمایند.

مقام معظم رهبری می فرمایند:

در بعد ارائه الگوی زندگی اسلامی توجه به این نکته لازم است که باید معیارها و شاخصه های دینی در طراحی ساختار های حکومتی و مدیریت جامعه ملاک قرار گیرند، چرا که اگر بخواهیم براساس الگوهای رایج حرکت کنیم نظام از هویت اسلامی خود تهی شده و نتیجه ای جز انحلال آن در پی نخواهد داشت.

اگر ما این اشتباه را می کردیم و بکنیم که در مسئله حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرم های رایج دنیا برویم معنای جامعه اسلامی از بین خواهد رفت. این نقطه ها تعیین کننده است. [۲۰]از این رو لازم است دو جریان مهم در کشور ایجاد گردد تا الگوی بومی مدیریت اسلامی تحقق یابد:

الف) تمرین کارگاهی مدیریت اسلامی توسط کارگزاران فردای نظام که دانشجویان و فرهیختگان دانشگاه ها می باشند که بهترین مکان برای این کارگاه، اردوهای جهادی دانشجویی است.

ب) تکمیل زیرساخت های علمی بومی و تولید علم از دریچه شریعت.

نهضت نرم افزاری علمی

مقام معظم رهبری عامل ترقی و رشد جامعه اسلامی را تحقق انقلاب فرهنگی و ارائه الگوهای اداره نظام اسلامی می دانند و معتقدند این حرکت منوط به تولید علوم مورد نیاز می باشد که این امر نیز نیازمند سال ها کار و تلاش علمی در حوزه و دانشگاه است، در همین راستا مقام معظم رهبری نقش دانشگاه ها را در تحقق الگوی زندگی اسلامی گوشزد کرده و مهم ترین انتظار از دانشگاه ها را ارائه راهکار های جدید مبتنی بر مبانی دین می دانند و می فرمایند:

باید مغز متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آنها را در بعضی مثل وحی منزل است و درباره اش نمی شود اندکی تشکیک کرد، در کارگاه های تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند، روی آنها سؤال بگذارند این جزمیت را بشکنند و راه های تازه ای پیدا کنند، خودشان استفاده کنند و هم بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است، امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است. دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم افزاری همه جانبه و عمیق در اختیار این کشور و ملت بگذارد تا آن کسانی که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالب ها و نوآوری های علمی خودی بتوانند بنای حقیقی یک جامعه آباد و عادلانه مبتنی بر تفکرات و ارزش های اسلامی را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را می خواهد.[۲۱]

هماهنگی میان مهندسی فرهنگی نظام با مدیریت جهادی

مهندسی فرهنگی نظام عبارت است از طرح نوسازی و بازسازی کلان نظام؛ دستگاه ها و سیاست ها و قوانین و سازوکارها برای تحقق فرهنگ آرمانی و فرهنگ هدف هر جامعه و نظامی براساس اهدافی که دنبال می کند خود را مهندسی و مدیریت می کند.

بنابراین مهندسی فرهنگی جامعه و نظام هم به معنای رویکرد طرح و مهندسی کلان نظام همراه با سازمان ها و سیاست ها و قوانین و سازوکارها به سوی اهداف فرهنگی است. [۲۲]تردیدی نیست که اصلی ترین ره آورد انقلاب اسلامی تحول فرهنگی در جامعه و جهان بوده است هرچند تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را نیز به دنبال داشته اما تحول فرهنگی براساس آموزه های دینی مهم ترین ره آورد آن شمرده می شود ازهمین رو شالوده ساختار نظام جمهوری اسلامی را اهداف فرهنگی می سازد.

در این میان یکی از ارگان هایی که متناسب با نقشه و هدف کلی نظام طراحی و مهندسی شده است؛

مدیریت جهادی است البته موفقیت نظام در رسیدن به اهداف فرهنگی خود نیازمند آن است که همه اجزاء درونی و سازمان های داخلی را براساس فرهنگ آرمانی و فرهنگ هدف مهندسی کند؛ و نقایص را از دستگاه های برخوردار مرتفع نماید.

آمدنم بهر چه بود؟

یکی از جهادگران دانش آموزان را به صف کرده بود و دسته جمعی اذان می گفتند و دانشجویان و اهالی آماده نماز می شدند، برایم جالب بود با وقت کمی که داشتند همه کارهایشان را تعطیل کرده بودند و برای نماز آمده بودند. بعد از نماز که همه جمع بودند فرصت مناسبی بود برای یک مصاحبه صمیمانه! ضبطم را درآوردم و از بچه ها یکی یکی پرسیدیم چرا به اردوی جهادی آمده اند. البته اگر کسی هدف تکراری می گفت، می سوخت که چند نفری هم سوختند. پاسخ هایشان شنیدنی بود:

تجربه جهادی نداشتم و از تلویزیون دیده بودم می خواستم که به آدم ها کمک کنم گفتم چه کمکی از این بهتر چون خدا فرموده اگر به خلقم خدمت کنید به من خدمت کرده اید.[۲۳]

من با کودکان بازی می کنم، و هدفم این بود روزهای خوشی را در دوران کودکی شان بیافرینم، در ذهن اینها ایجاد شود که یک آدم هایی آمدند و روزهای خوشی برای ما ایجاد کردند و دوست داشتم با دوستان جدید آشنا شوم و دوست جدید پیدا کنم.

آمدم تا فقر فرهنگی را باG وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّک فَحَدِّثF [24] نعمت ها را بگویم تا مردم شکرگذار باشند. آمدم تاG السَّابِقُونَ السَّابِقُونF [25] باشم در کار فرهنگی. من دست یک نفر را گرفتم که دست او درد می کرد.

شنیده بودم انبیا هم اردوی جهادی داشتند مثل حضرت عیسی که گروه جهادی پزشکی داشت؛ می خواستم سخن آنان را به روش خودشان به گوش مردم برسانم.

پدر و مادر من راضی نبودند ولی یک دفعه راضی شدند و من نمی دانستم کجا می روم و چرا می روم. من دوست داشتم حرف بزنم با این ها که ساده و پاک هستند.

می خواستم تمرین مدیریت کنم و برای ظهور حضرت آماده شوم.[۲۶]

آمدم یک کلمه یاد بدهم تا با ثواب یاد دادن شریک باشم[۲۷] تا همیشه در من فکر خودم خیلی خودخواهانه آمدم چون برای خودم آمدم نه برای اهالی روستا.

بعضی ها نمازشان را هم بلد نبودند، آمدم تبلیغ کنم.

آمدم از فضای شهر نجات پیدا کنم تا برسم به آدم هایی که خیلی به خدا نزدیکند اما بچه های جهادی و هم مردم عادی صاف و ساده ای با قصد تقرب و خودسازی برسم به آن چیزی که باید باشم اما چرا از این راه اردوی جهادی و روستا؟ چون بهانه است برای خارج شدن از شهری بودن و شکسته شدن غرورم.

احساس می کردم زندگی من خیلی نامفید است و نمی توانم به کسی سود برسانم و احساس می کردم که هدف خلقتم را نادیده گرفته ام و دارم عمرم را از بین می برم. آمدم تا آینده ام را درست کنم و این بهترین است.

قرار نبود که من با این اردو همراه شوم که صبح روزی که می خواست اردو راه بیفتد بعد از نیمه شعبان قسمتم شد و این را هدیه به امام زمان می دانم.

وقتی آدم می آید این جا تازه می فهمد که هیچ چیزی بارش نیست و من فکر می کنم خودم فقیر هستم. خیلی جانشان را گذاشتند در جنگ برای من پابرهنگان و من الان آمدم از مدافعین دفاع کنم.

من تا حالا برای کمک به خلق الله سفر نکردم اولین بار است که برای خدمت به خلق سفر کرده ام و آن دست غیبی مرا آورده است آمده ام زکات شهری بودنم را بدهم.

من برای کمک بخودم آمده ام و آمده ام تازه زیستی را یاد بگیرم من از آنها چیزی یاد بگیرم.

ـ هدف آرامش و موقعیت برای فکر کردن

ـ دور هم بودن و خوش بودن و کار کردن و استفاده از وقت

ـ بیرون آمدن از تکراری بودن و این که آمدم ببینم چگونه است

ـ پاک شدن و کم گناه کنیم و توشه ای برای آخرت و بی کاری، علت خیلی از گناهان است، خدمت به مردم

ـ هدفمنند شدن در این اردوها

ـ بیرون آمدن از تن پروری شهری

ـ از خودم خجالت کشیدم تاکنون برای کسی قدمی بر نداشته ام آمدم قدمی بردارم

ـ آدم خوب از بیرون به زندگی خودش فکر کند و محرومیت را ببیند و خدا را شکر کند

ـ دیدن زندگی های مختلف و شکر کردن به خاطر چیزهایی که آنها را داریم و بقیه آن را ندارند[۲۸]

ـ برای این که روی خودم کار کنم و خودم را پرورش بدهم، کسانی که در خانه در پر قو بزرگ شده اند در این جا

ـ هدف این است که بقیه سمت دین بیایند

ـ جایی که تنها باشم و به سمت خدا بروم

ـ بچه ها بااخلاص آمدند و می خواستم در این فضا باشم.

من آمدم بگویم که راه ادامه دارد و شهیدها زنده اند و راه آنها ادامه دارند. قبر شهید خرازی یکی از درهای بهشت است. وقتی به شهید باکری بورسیه می دهند برای درسی می گوید من قبول نمی کنم. شهید باکری ها هستند و من دارم با آنها زندگی می کنم. یکی از بچه ها گفت من سال ها سوار اتوبوس نشدم حالا باید پشت نیسان بنشینم. من پدر و مادرم دکترند آن یکی پدرش قاضی. هنوز همت ها هستند. اگر کسی در اردوی جهادی بمیرد شهید است. این ها نسل شهدا هستند و سلاح آنها بیل و کلنگ است این جا توفیقی خواهد و هرکسی را این جا راه نمی دهند. این جا جایی که خواب تو و نفس تو عبادت است. خواب و نفس و قدم های شما عبادت است…

هم نشینی با فقرا[۲۹] که دعا می کردم خدایا ما را از فقرا جدا نکن که حالی عجیب پیدا کردم.

پیدا کردن رفیقی خوب و صادق و باوفا و پابرجا.

برای کمک آمدم و نظر داشتم ولی الان برای این آمدم که در این جمع باشم.

من به دلم افتاد که بیایم تا اردوهای دیگری را هم ببینم و با دیگران آشنا شوم. آنانی که من را به اردوهای جهادی آوردند و نمی آید دیگر و الان حسرت این را می خورم که چرا ۳ سال اول اردو جهادی را نیامدم. مشکلات درسی من با اردو جهاد حل گشت. اردوی جهادی نیامدن دلیل می خواهد آمدنش دلیل نمی خواهد.

در دانشگاه آشنا شدم با اردوی جهادی، چه بهتر بود که از مدارس این اردو جهادی شروع می شد و ذهنیت در دبیرستان شکل می گرفت و از آن موقع باید اردو جهادی شروع شود. که وقتی وارد دانشگاه می شوی بمباران اطلاعاتی می شوی. یکی از آن مقوله ها اردوی جهادی است. اول فکر کردم می توانم کمک رسانی کنم (جهادی اول) وقتی که بیشتر فکر می کنی دید از بقیه برداشته می شود و می شود خودسازی جهادی مثل یک جزیره می ماند که در این جزیره اتفاقات خیلی زیادی می افتد. دوستی هایی عمیقی در این جهادی ها شکل می گیرد.

فرصتی که من آن را مغتنم می شمارم که علم یاد نمی گیری ولی نور به دست می آوری. هدف از جهادی پروسه ای است که در حال تکمیل شدن است اگر زمان اهداف ما را تکمیل می کند. در اردوی جهادی دید باز می شود وقتی بچه ای را می بینم تا کلاس ۵ بیشتر نمی تواند درس بخواند ولی من تا دانشگاه و… من فهمیدم که وام دار دیگران هستم که شرایط تحصیل ندارند.

در این مناطق سطح توقعاتم در همه جنبه ها پایین آمد و یک تلنگری خوردم برای درست شدن.

آمدم یک کار خوب کنم تا دستم را بگیرند.

اول فکر می کردم اگر نیامده بودیم و این پول را داده بودیم کار بیشتری در زمان کمتر با هزینه کمتر انجام می شد بهتر بود اما دیدم که حضور ما در این جا خیلی خوب است و حضور ما قلب آنها را به ما نزدیک می کند.

هدف اول من انجام کار خیر نیست بلکه نیاز درونی من می گوید که در این گروه نیازت برطرف می شود. می خواهم جایی بروم که از ذهن مادی به دور باشد. جایی که امثال زندگی مادی آن جا کم باشد و من این را دوست دارم.

خیلی خوب است ما که می خواهیم زندگی را شروع کنیم و مدیران آینده باشیم بیاییم و زندگی محرومان را ببینیم.

احساس مسئولیت می کنم ماها یک سری مشکلات و این ها یک سری مشکلات دارند یک وقت نگوئید که اینها بدبخت هستند من خودم بدبخت هستم. کمک کردن به محرومان. یک چیزهایی هست که در هیچ جا نمی شود یاد گرفت مگر در منطقه محروم و آن هم در اردوی جهادی و آن هم جایی که تو را نمی شناسند و این هم شرایط خاصی است.

پیدا کردن خدای گم شده و فهمیدم خدا هست و آمدم خودم را پیدا کنم.[۳۰]

از امکانات در شهر خسته شده بودم وخواستم زندگی دیگری داشته باشم.

با خدا قهر کرده بودم آمدم آشتی کنم.

من آمدم تا خودم و امام زمانم و خدا را پیدا کنم و تاکنون پیدا نکرده ام.

نیازهای کشورم را درک کنم و بشناسانم.

صفحات وسط

من آمدم جهادی؟

دلم دوباره تنگه

برای خنده هاتون

برای شادیاتون

برا ترانه هاتون

انگار کنار سفره

جا مونده خاطراتی

پر از نوای شادِ

جواتی آی جواتی[۳۱]

پیرهنتون صورتی

پر از گلای خندون

اما دل پاکتون

همرنگه با آسمون

کاشکی که این شب تار

سحر بشه دوباره

باز برسه به خواسته ش

دلی که بی قراره

کاشکی دوباره صبحا

سوار وانت بشیم

مثل همون روزا که

حسرتشو می کشیم

برای یه پرنده

آشیونه بسازیم

با هر آجر تو دل

مردم خونه بسازیم

نمیره از یاد من

آسمون چهل منی[۳۲]

غروبای قشنگش

تو چاه موتور آب تنی

مسجد کوچیک دِه

بچه های باصفا

جوونای عزیز و

دخترای باحیا

من اومدم جهادی

تا خودمو بسازم

تا تو هیاهوی شهر

جوونیمو نبازم

من اومدم جهادی

تو خلوت غروباش

من باشم و خدایی

که تنگه قلبم براش

من اومدم آشنا

با همزبونی بشم

گم بشم تو خاک و خل

تا آسمونی بشم

دلم پر از امیده

میونِ این دود و دم

باز توی یک جهادی

رها می شیم ما از غم

صدای خنده هاتون

هنوز توی گوشمه

از اون دلای پرمهر

هرچی بگم باز کمه

دعا کنید بچه ها

برای این همسفر

برای روسیاهی

که مونده دور از سفر

قاسم اردکانی

موسم هجرت

دل، از برای پر زدن آماده است باز

چون چفیه ات به دوش من افتاده است باز

گویا که باز موسم هجرت رسیده است

پا، بی قرار جاذبه جاده است باز

شور جهاد در دل عشاق می تپد

دل کندن از زمین و زمان ساده است باز

این جا نشاط شور تکاپو حیات عشق

جانی به جسم مرده ما داده است باز

مثل تو و نماز تو صد راز سر به مهر

بین من و نیایش و سجاده است باز

بعد از غروب روشنت ای مرد کارزار

میدان به پیشواز من اِستاده است باز

محمدحسین مهدویان

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که اگر استادان شعر و ادب پارسی به اردوی جهادی می آمدند در وصف آن چه می سرودند. ما فکر کرده ایم و البته جست وجویی هم داشته ایم و متوجه شده ایم که گویا فقط مولوی به جهادی رفته و رضایت خود را این گونه ابراز داشته است:

ای خنک آن کو جهادی می کند بر بدن زجری و دادی می کند

تا ز رنج آن جهانی وا رهد بر خود این رنج عبادت می نهد[۳۳]

در مورد سایر اساتید هم چون مستقیم لفظ جهادی را نیافتیم بر آن شدیم یک اردوی مجازی جهادی با آنها برویم تا خود حدس بزنیم در مورد اردوی جهادی چه فرموده اند.

حافظ شیرازی که در طول اردو لحظه ای از خدا غافل نمی شد جمله ای را در دل اردو سرود:

سبت سلمی بصدغیها فوادی و روحی کل یوم لی ینادی

نگارا بر من بی دل ببخشای[۳۴] که من با بچه ها رفتم جهادی

اما باباطاهر عریان بعد از این که لباس جهادی را پوشید و از عریانی درآمد گفت:

یکی چنگال یکی چاقو پسندد یکی فندق یکی گردو پسندد

بگویم من پسندم بی کلامی هر آن چه مسول اردو پسندد

احسنت به ولایت پذیری فوق العاده باباطاهر.

استاد شهریار هم به دلیل این که در منطقه خودشان روستاهای آن چنان محرومی نیست با ما به اردوی جهادی آمده بودند. این دو بیت را یواشکی از دفترش درآوردم. چون دوست نداشت بخشی از خاطراتش را بخوانم.

حیدر بابا دانشجولار جهاددا من گلمیشم سن گالیپسان لاپ پاتّا

پشتیبانیدا خیدمت ایلییرم اوشاخلارا پیشیریرام ییمیتّا

یعنی:

حیدربابا دانشجوها به اردوی جهادی رفته اند من با آنها آمده ام و تو مانده ای پس از حسودی بترک

من در پشتیبانی خدمت می کنم و برای بچه ها نیمروی تخم مرغ درست می کنم.

اما داستان حکیم ابوالقاسم فردوسی داستان جالبی است که به خاطر این که در منطقه سیستان روستاها خیلی محرومند و کار جهادی سخت است با ما به اردو آمده بود و در بخش عمرانی فعالیت می کرد.

بسی رنج بردم در این چند روز که گویی درآورده ام چند قوز

نمیرم از این پس که من مرده ام به اردو نیایم شکر خورده ام

بیفکندم از سنگ یک مدرسه جهادی نیایم دیگه این بسه

فکر نمی کنم حکیم فردوسی با این طرز تفکرات بتواند یک اردوی دیگر هم برود. اما حداقل مثل بچه های عمرانی بعضی اردوها تنبلی نکرد و ما شاهد بودیم که واقعا مدرسه مذکور را ساختند.

از برادر سهراب سپهری هم به عنوان مربی آموزشی استفاده کردیم. متن زیر از دیالوگ های او هنگام آموزش احکام به کودکان روستایی یادداشت شده است:

من وضو از تپش پنجره ها می گیرم من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را

باد گفته باشد سر گلدسته سرو در نمازم جریان دارد طیف جریان دارد

موج دشت سجاده من گاه گاهی قفسی می سازم از رنگ می فروشم به شما…

استاد نیمایوشیج هم طبیعت را رها کرده بود تا حداقل در اردویی شرکت کند که پر از درخت و داروگ و هزار جور جک و جانور نباشد.

تو را من گوش فرمانم همان وقتی که می گویی بیا این جا

برو آن جا همان وقتی که مردی می سپارد جان آی داروگ ها

که در برکه روستا نشسته اید کی می رسد باران…

متأسفانه استاد کمی گرمازده شده اند. کاش که در همان مناطق شمالی کشور به اردو می رفتند. کاش اصلاً به این اردوی مجازی جهادی نمی آمدیم. آهای بچه ها! سریع جمع کنید برگردیم.

سیدمحسن صالحیان

ایستگاه گفتمان

سؤالات خود را به سامانه پیامک مرکز پژوهش بفرستید تا کارشناسان ما پاسخ پرسش هایتان را برایتان ایمیل یا پیامک کنند. در ذیل چند سؤال چند جهادگر ذکر می شود.

در اولین گام های حرکت جهادی را بفرمایید؟

۱) مهم ترین مرحله اردو ، اولین اقدام آن یعنی«مرحله شناسایی» است که بایستی به طور دقیق در تمامی ابعاد آن صورت گیرد. در این مرحله نباید شتاب زده و عجولانه رفتار کرد چرا که این مرحله تمام تصاویر اهالی نسبت به جهادگران شکل می گیرد که برای چه آمده اند آیا ما را فقیر و محروم می دانند یا برای تبلیغ دین و تربیت فرزندانمان آمده اند و در آن راستا کمکی هم به اهالی می کنند لازم است توجه شود که ایجاد شدن نگاه اول به شدت خطرناک است و مخاطب احساس حقارت خواهد کرد. از این رو لازم است الف) جلسات ابتدایی با دعوت رسمی و احترام فراوان بزرگان روستا باشد. ب) تلاش جهادگران مشروط به یک حرکت ابتدایی از جانب اهالی باشد برای مثال اگر این گودال پی کنده شده ما خواهیم آمد. اگر مشارکت اهالی نباشد نه تنها شکوفایی روستا نخواهد بود چه بسا مرگ فرهنگی در منطقه رخ خواهد داد.

۲) انتخاب افراد اردو بسیار حایز اهمیت است و سلائق اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و بنیادین آنها بایستی مورد توجه قرار گیرد.[۳۵]

۳) اگر اردو را عرصه مبارزه و مسابقه ؛ و قبل از اردو را عرصه تمرین بدانیم بنابراین باید در تمرین به خوبی یارگیری کر د ، افراد را در تیم چینش نمود تا با بازی هم آشنا شوند ، استعدادیابی نمود و جلسات مستمر تمرین و توجیه را به نمایش گذاشت.

۴) حضور خواهران و مسئولین کمیته های خواهران و برادران در شناسایی های ثانویه ضروری است و اثرات اردو و کیفی بودن برنامه ها را مضاعف می کند.

۵) حتماً چند روز قبل از اردو (دو تا سه روز) با مراجعه به روستاها ، برای بار چندم اطلاع رسانی برنامه های اردو با رویکرد فرهنگی، صورت گیرد.

۶) حضور روحانی و مبلغه خواهر، جزء اصلی ولاینفک اردوهای جهادی است ،[۳۶] اما احساس می شود حضور مداح نیز این امر را کامل می کند. به ویژه برای برگزاری مراسم های و هیات ویژه اعضای گروه.

۷) به منظور رعایت دستورات الهی در بحث ارتباط با نامحرم ، هم چنین جهت سلامت روحی و ارتقاء معنوی اردو و عدم بدبینی روستائیان به بچه های جهادی توصیه می گردد بیشترین دقت در روابط برادران و خواهران[۳۷] اردو به عمل آید.[۳۸]

چه مواردی لازم است، شب اول، توسط مسئول اردو تذکر داده شود؟[۳۹]

۱. تنها تلاشی ماندگار وسازنده است، که برای رضایت خداوند باشد، هدف تان از اردو خدمت گذاری خالصانه برای خشنودی خداوند و حضرت ولی عصر رحمه الله باشد.

۲. اردو بهترین فرصت اجرای برنامه های خودسازی است.

۳. بدون هماهنگی با مسئولین، وعده ای به اهالی داده نشود.

۴. با همه اهالی به ویژه جوانان و نوجوانان ارتباط صمیمی پیدا کنید.

۵. در بین اهالی نخبگان را شکار کنید و برای آنان با رعایت دقت های تربیتی، برنامه های، ویژه ای داشته باشید.

۶. جهاد خود را با گناه کبیره «اسراف» کم رنگ نکنید. برای مثال، برخی موارد، به علت غیرقابل پیش بینی بودن شرایط، غذا، زیاد طبخ می شود، که با تقسیم، آن به همسایگان از اسراف پیشگیری کنید.

۷. با اهالی حتی کودکان خردسال با عزت برخورد نمایید.

۸. هرگونه تلاشی با مشارکت اهالی باشد. و اگر مشارکت آنان، کم رنگ شد، برای بازگشت اهالی، مدتی کار تعطیل شود، چرا که هدف فقط ساختن بنا، یا آبادی مزرعه نیست، بلکه شکوفایی فرهنگی اهالی آرمان اردوست.

۹. لازم است هر شب در نشست های صمیمی، رفتار روزانه همه گروه ها آسیب شناسی گردد.[۴۰]

برنامه های، روز اول ورود جهادگران، چگونه باشد، تا روستائیان را تحت تأثیر حضورشان، قرار دهد؟[۴۱]

۱ ـ روز اول، فرصت مناسبی، برای آشنایی است، از این رو جهادگران، به صورت گروهی با شورا و بزرگان روستا، همراه شوند، تا اهالی و توانمندی شان را به جهادگران معرفی نماید.

۲ ـ معارفه ابتدایی و جلسات با شورای روستا و هیئت امنا مسجد، با حضور روحانی گروه جهادی باشد.

۳ ـ در اولین روزها با مشارکت اهالی، برنامه جشن یا هیئت متناسب، برگزار شود.

۴ ـ در معارفه ابتدایی، جهت مراسمات، پخش نذری، کلاس ها، ورزش، تلاش عمرانی و کشاورزی، متناسب با مخاطب، از اهالی نظر خواهی و دعوت گردد.

۵ ـ برنامه های از پیش تعیین شده گروه، با همکاری اهالی روستا، در وقت مناسب، وبا اطلاع رسانی گسترده باشد.

۶ ـ طرح برگزاری جام های فوتبال، دو همگانی، تیراندازی، طناب کشی و شنا، عاملی قوی برای مشارکت جوانان در اولین روز، است، از این رو، جهت مسابقات ورزشی بین روستایی و اردوهای متنوع، در همان روز اول ثبت نام، توسط یکی از جوانان منطقه انجام شود، بهتر است، جام ها با نام شهدا نام گذاری شوند.

۷ ـ به افراد با کمال احترام و ادب در برخورد های اولیه مسئولیت داده شود.

برای ارتقای معنوی و دینی جهادگران در طول اردو، چه راه کارهایی وجود دارد؟

۱. از مبلغ و مبلغه های با تجربه استفاده شود و سخنرانی های کوتاه معنوی، هنگام نماز، صبحگاه و زمان حرکت، برگزار گردد.

۲. نماز جماعت ها، به ویژه نماز صبح، پیوسته برگزار شود و نسبت به حضور فعال جهادگران، تاکید گردد.[۴۲]

۳. هیئت های معنوی، ویژه جهادگران برگزاری شود.

۴. در بین نیروها توسط مبلغ یا استاد متخصص، مباحث اخلاقی و مهارت های پیام رسانی، مطرح گردد.

۵. قبل از اردو، طرح های فرهنگی داخلی، آماده سازی شود. برای مثال، طرح روزانه ختم چهارده هزار صلوات برای همه گروه، تقسیم برگه های قرآن خوانی. (روزی حداقل ده آیه)

۶. امکانات و وسایل معنویت افزای مورد نیاز، تهیه شود. برای مثال، مناجات سحرگاهی، هم خوانی های، شورآفرین صبحگاهی، کتاب با موضوع سیره علما و شهدا.

۷. یادبود و بروشور با موضوع سیره شهدا، تهیه گردد.

۸. نشست های صمیمی شبانه، با پیشکسوتان جهاد برگزار شود.

۹. اردو از یک مکان مقدس مثل امامزاده یا گلزار شهدا، آغاز شود.

۱۰. فضای معرفتی و تفکر بر انگیز ایجاد شود.[۴۳] برای مثال نصب سؤالات اساسی و بنیادی در فضای خوابگاه، برگزاری مسابقاتی که اندیشه را به حرکت وادارد (مثل: چرا به اردو آمده ام؟ اگر فقیری نبود اردوی جهادی چه خواهد شد؟ تبلیغ انبیا فقط مناطق محروم است؟)

۱۱. گروهی از جهادگران فرهنگی، نشریه روزانه ای با هدف افزایش انگیزه جهادگران توزیع نمایند.

۱۲. از هرگونه اختلاط جنسیتی، بین جهادگران پیشگیری شود.

۱۳. جهادگران به جنس مخالف، تدریس نکنند.

۱۴. وسائل نقیله را فضاسازی معنوی کنید، مثل نصب برگه با محتوای تفکربرانگیز به شیشه ها.

۱۵. طرح ارزاق معنوی برگزار نمایید. برای مثال، فال کارت های آیات موضوعی، نکات روان شناسانه روایات در کار فرهنگی، قطعه های وصیت نامه شهدا آماده و هر روز توزیع شود.

۱۶. دعای عهد[۴۴] و مناجات های صبحگاهی، در فضای خوابگاه پخش شود.

۱۷. هر روز از اردو به نام یکی از معصومین نام گذاری شود.

۱۸. بدرقه و استقبال جهادگران با عبور از زیر قرآن باشد.

۱۹. برای هر روز شعاری معنوی انتخاب کنید.

۲۰. طرح نشریات دیواری جذاب با هدف افزایش سطح معنویت، برگزار شود. [۱۰]

فراز و فرود تاریخ

۱۷ تیر، ۲۵ رجب: شهادت امام شکیبایی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام

هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند. [۴۵]

آیا می دانید که این راهنمایی امام کاظم علیه السلام می تواند ما را در تمام کارها موفق کند؟ چون وقتی ما دست به کاری می زنیم، اگر به خدای بزرگ ـ که تمام قدرت ها از طرف اوست ـ توجه و بر او توکل و تکیه کنیم، اراده قوی تری پیدا می کنیم و با کمکی که از طرف خدا می گیریم، می توانیم آن کار را بهتر و شایسته تر انجام دهیم.

۱۹ تیر، ۲۷ رجب: مبعث پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم

لبخند بر لب ها نشست دست گرم نوازش بر سر یتیمان کشیده شد. شمشیرهای خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستی بنیاد یافت و کینه توزی جان باخت. از چشمه چشم ها مهر جوشید و در دریای سینه ها عشق خروشید. زندگی زیبا و بودن تماشایی شد.

حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با تعلیم و آموزش اصلِ (گرامی ترین و عزیزترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترینِ شماست)،[۴۶] از میان مردم آن روز، انسان هایی آزاده و پاک و بزرگ و قهرمان تربیت کرد و قومی پراکنده و کینه توز و بی ایمان را به مردان و زنانی فداکار و مؤمنانی بااخلاص و مجاهد بدل ساخت.

۲۰ تیر، شب ۲۹ رجب: حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه

هر کس این پنج چیز را نداشته باشد، از زندگی خود چندان بهره ای نمی برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی.[۴۷]

شایسته نیست که انسان مؤمنی گنهکاری را ببیند و او رانهی از منکر ننماید.[۴۸]

به امام حسین علیه السلام عرض شد بیم تو از پروردگارت چرا فراوان است؟ فرمود:

در روز قیامت جز آن کس که در دنیا خوفِ خدا داشته، کسی ایمن نیست.[۴۹]

۲۴ تیر، ۳ شعبان: ولادت حضرت سیدالشهداء

کسی که گرفتاری و اندوه مؤمنی را برطرف کند و او را آسوده کند، خداوند گرفتاری و اندوه دنیا و آخرت را از او رفع می کند.[۵۰]

از امام حسین علیه السلام پرسیدند: ادب چیست؟ فرمود:

این است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی.[۵۱]

۲۵ تیر، ۴ شعبان: ولادت حضرت عباس علیه السلام

در روزهای کودکی عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهی و رفتار آسمانی اش بر وی تاثیر می نهاد. او از دانش و بینش علی علیه السلام بهره می برد. حضرت درباره تکامل و پویایی فرزندش فرمود:

ان ولدی العباس زق العلم زقا؛

همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می گیرد، از من معارف فرا گرفت. [۵۲]

در آغازین روزهایی که الفاظ بر زبان وی جاری شد، امام علیه السلام به فرزندش فرمود:

بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خودداری کرد و گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام، دو بگویم.

۲۶ تیر، ۵ شعبان: ولادت امام ساجدین

یاد نعمت های خدا که می افتاد، سجده می کرد. بعد از نماز، سجده می کرد. دو نفر را که آشتی می داد، سجده می کرد. جای مهر روی پیشانی اش مانده بود.

به خاطر همین به او می گفتند: سجاد غذا می خورد، جدای از مادرش. گفتند: تو که این قدر به مادرت احترام می گذاری و به او محبت می کنی، ما ندیدیم با او سر یک سفره بنشینی. گفت: می ترسم دست به لقمه ای بزنم که مادرم می خواهد بردارد.

با صدای بلند قرآن می خواند. صدایش را که توی کوچه می شنیدند، پشت در می ایستادند، گوش می دادند. قرآن خواندنش که تمام می شد، در کوچه دیگر جایی برای راه رفتن نبود.

۱ مرداد، ۱۱ شعبان: ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:

هیچ چیز محبوب تر در نزد خداوند متعال از جوان توبه کننده نیست و هیچ چیز مبغوض تر در نزد خداوند متعال از پیری که مشغول گناه است نمی باشد.[۵۳]

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم:

خداوند را فرشته ای است که هر شب فرود آمده و ندا در می دهد، ای بیست ساله ها! کوشش کنید و تلاش بسیار بورزید.[۵۴]

حضرت علی علیه السلام:

دو نعمت است که ارزش آنها را نمی دانند مگر کسی که آنها را از دست داده باشد: جوانی و تندرستی.[۵۵]

حضرت علی علیه السلام:

یاران مهدی علیه السلام جوانند و پیران در میانشان نیستند مگر همانند سرمه چشم و یا نمک در ره توشه، و کم ترین چیز در توشه نمک است.[۵۶]

۵ مرداد، نیمه شعبان: ولادت قطب عالم امکان حضرت بقیه الله العظم رحمه الله

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم در چنین شبی خوابیده ای؟ گفتم: این شب چه شبی است؟ فرمود: شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس فرمود: سرت را بلند کن زیرا در این شب ها درهای رحمت خدا در آسمان بر روی بندگان باز است، هم چنین درب رضوان، آمرزش، فضل، توبه، نعمت، جود و سخاوت، احسان باز است، خداوند به عدد پشم ها و موهای چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد می کند، پایان عمرها در این شب، تعیین می گردد، رزق های یکسال در این شب تقسیم می شود و حوادث یکسال در این شب معین می گردد.[۵۷]

مقدمه ای بر فعالیت نیازسنجی

یکی از مراحل برنامه ریزی

مقدمه

برنامه ریزی یکپارچه و جامع نگر، شناخت صحیح وضع موجود و درک کامل محیط عمل در اردوهای جهادی، می تواند حرکت کارگروه ها را در خط سیر مشخص تضمین کرده و نتایج را از حالت مقطعی و روزمره خارج سازد. اهمیت این موضوع تا آن جاست که بزرگان دینی ما آن را از ملزومات کار برای مردم می دانند.[۵۸] برای تهیه این برنامه، یکی از مراحل ضروری، انجام دقیق و صحیح فعالیت نیازسنجی مرتبط با موضوع هر کارگروه است. منظور از نیازسنجی انجام تحقیق کاربردی، فراتر از گردآوری داده ها و تحلیل آنها، شامل استفاده و بهره برداری از یافته هاست. نوشتار حاضر به بحثی کلی پیرامون مبانی نظری و عملی نیازسنجی می پردازد. در صورتی که فرصت باشد، در شماره های بعدی مبانی عملی فرآیند نیازسنجی به صورت جزئی و مفصل مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

مبانی نظری نیازسنجی

مفهوم شناسی

یکی از مفاهیمی که در بحث نیازسنجی به کرّات با آن روبرو می شویم مفهوم «نیاز» است. بابائی در کتاب نیازسنجی اطلاعات می گوید: نیاز فاصله و خلاء بین واقعیت موجود و شرایط مطلوب است.

مفهوم دیگری که باید در مورد آن سخن گوییم واژه نیازسنجی است. نیازسنجی عبارت است از کاربرد فنونی که بتوان با کمک آنها اطلاعات مناسب را درباره نیازها گردآوری کرد و به الگوی نیازها و خواسته های فرد، گروه و جامعه دست یافت. بنا به عقیده «یورک» نیازسنجی عبارت است از سنجش این که به چه چیز و چه اندازه نیاز است و یا از نظر«مک لیپ» نیازسنجی عبارت است از فرآیند نظم بخشی و اولویت بندی نیازهای اجتماع.[۵۹]

در تعریف نیازسنجی اساساً فرض اصلی این است که نیازسنجی روشی برای گردآوری داده هاست. در رویکرد مورد نظر ما این فرض متفاوت است. نیازسنجی یک شکل تحقیق کاربردی، فراتر از گردآوری داده ها و تحلیل آنها، شامل استفاده و بهره برداری از یافته ها نیز می شود.[۶۰]

شناسایی نیازها با مفهوم نیازسنجی تفاوت دارد. هنگامی که از شناسایی نیازها سخن می گوییم، مقصود اصلی مشخص کردن و فهرست نمودن مجموعه ای از نیازها درباره یک فرد یا مجموعه ای از افراد است. در حالی که نیازسنجی مفهومی فراتر از شناسایی نیازها و دربرگیرنده مقوله «اولویت بندی نیازها» است. بدین ترتیب می توان گفت که شناسایی و اولویت بندی نیازها بیانگر فرایند نیازسنجی است.[۶۱] برای مثال وقتی جهت فعالیت های نیازسنجی وارد روستایی می شویم هدف اصلی تنها جمع آوری یک سری اطلاعات در مورد شرایط فرهنگی، آموزشی، عمرانی و یا… نیست بلکه این کار تنها جزئی از فعالیت نیازسنجی محسوب می شود. گروه پژوهش و برنامه ریزی (که یکی از وظایف شان نیازسنجی است) باید بعد از گردآوری و تحلیل اطلاعات، آنها را برحسب اهمیت و ضرورت اولویت بندی نموده و از اطلاعات به دست آمده برای برنامه ریزی استفاده نماید. این گروه می بایست با نیازسنجی منطقه، مطالعه اسناد فرادست و برنامه های مصوب، مطالعات اسنادی (کتابخانه ای) و تحلیلی که بر این داده ها انجام می دهد، برنامه های مختلفی را تهیه نماید (تصمیم سازی) و آن ها جهت تصمیم گیری و اجرا به مسئولین اردو ارائه دهد.

ضرورت نیازسنجی

در پاسخ به این سوال که اهمیت و ضرورت فعالیت نیازسنجی چه می باشد باید خاطرنشان ساخت که فعالیت نیازسنجی موجب می شود که شکاف ها (فاصله ایده آل با وضع موجود)، کاستی ها و مشکلات مورد توجه واقع شده و برای کاهش یا رفع آنها برنامه ریزی صورت گیرد. برنامه هایی که بر پایه نتایج نیازسنجی ترسیم می شوند موجب بهبودی کارایی افراد جامعه مورد بررسی (و حتی اعضای شرکت کننده در اردو) می شود. هم چنین این برنامه ها موجبات تخصیص صحیح اعتبارات به کارگروه های مختلف اردوی جهادی شده و از اتلاف هزینه ها جلوگیری می کند. پس یکی از مهم ترین مقاصدی که نیازسنجی در جهت دستیابی به آن اجرا می شود فراهم سازی اطلاعات برای برنامه ریزی است.

مبانی عملی نیازسنجی

روش شناسی نیازسنجی

در زمینه چگونگی اجرای نیازسنجی، بحث های متعددی درباره روش شناسی نیازسنجی به عمل آمده که هر کدام در جایگاه و موقعیت ویژه خود می تواند موثر، مثبت و کاربردی باشد.

مراحل نیازسنجی

اول: برنامه ریزی برای نیازسنجی، دوم: جمع آوری اطلاعات و سوم: تعیین اهداف برنامه.[۶۲]

اصول نیازسنجی

به طور کاملاً خلاصه عبارتند از:

(اصل تداوم)[۶۳] استمرار فرآیند نیازسنجی؛ (اصل جامعیت) جامع و همه جانبه بودن فرآیند نیازسنجی؛ (اصل مشارکت)[۶۴] مشارکت فعال تمام گروه های ذی نفع در فرآیند نیازسنجی؛ (اصل عینیت) سلیقه ای و ذهنی نبودن داده های به دست آمده؛ (اصل افزایشی بودن) نیازهایی که در یک سطح معین، مشخص می گردند نه تنها در همان سطح بلکه در مورد سطوح پایین تر و محدودتر نیز مصداق دارد؛ (اصل سیالی بودن) با مسئله میزان ثبات و پایداری نتایج نیازسنجی مرتبط است؛ (اصل توجه نابرابر) در فرآیند نیازسنجی منابع جمع آوری اطلاعات متعددند اما ارزش یکسان ندارند؛ (اصل واقع گرایی) فراهم شدن اطلاعات دقیق، عملی و سودمند برای برنامه ریزی؛ (اصل پویایی) کاربرد عملی و موثر در کلیه مراحل برنامه ریزی؛ و اصل تعهد در نیازسنجی: موفقیت نیازسنجی در برنامه ریزی بستگی تام به وجود تعهد و ایمان عمیق نسبت به اهمیت و ضرورت آن دارد.[۶۵]

کلام آخر

زمان حاضر، هنگامه ای است که جهاد فرهنگی لازمه مقابله با جنگ نرم است. برای موفقیت در این جهاد، یکی از اصلی ترین فعالیت ها، پژوهش و برنامه ریزی می باشد و همان طور که ذکر شد یکی از مراحل برنامه ریزی نیز، فعالیت نیازسنجی است که لازم است این عرصه را نیز به دقت مورد توجه قرار دهیم.

زمانی امام علی علیه السلام در سال های آخر عمر مبارکشان، در شهر کوفه بر روی سنگی ایستاد و فرمود:

… أَینَ إِخْوَانِی الَّذِینَ رَکبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ؟ أَینَ عَمَّارٌ؟ وَ أَینَ ابْنُ التَّیهَانِ؟ وَ أَینَ ذُو الشَّهَادَتَینِ؟

سپس با صدایی بلند فرمود: الْجِهَاد! الْجِهَاد! بندگان خدا! من امروز لشکر آماده می کنم. کسی که می خواهد به سوی خدا رود همراه ما خارج شود.[۶۶]

هنوز نیز صدای علی علیه السلام به گوش می رسد… اگر مرد میدان هستی بسم الله…

این جا… کجاست؟!

به ساعت من، این جا زمان چند سال قبل من است! هزار و سیصد و پنجاه و…، شاید هم نه! بهار که می آمد، این جا را ندید و از همان شهرهای بالا دور زد و رفت.

نمی دانم کجای مدار زمین ایستاده ام؟!

این جا آن قدر آسمان خشک است که زمین از تعجب دهن وا کرده!

دلیل آمدنم برای خودم مبهم است، و توان ماندنم مبهم تر!

یعنی می توانم!

می توانم صدای تلویزیون اتاق خوابم را کم کنم تا به جاش لالایی کودکی را بشنوم که بالشی کوچک روی پاهایش گذاشته و می خواباند عروسکی را که ندارد؟

می توانم ملحفه تختم را کنار بزنم و روی گلیم ضخیم خانه های کاهگلی، شب تا صبح به جای خواب های سیاه و سفید، خواب های سبز و سفید و قرمز ببینم؟!

می توانم پنجره اتاقم را باز کنم تا آسمانی پر از ستاره مرا در آغوش بکشد میان چشم های کودکی که دستم را می کشید تا مرا از خیالات کودکی ام بیرون بکشاند؟!

رفته بودم تا بیست و چند سال پیش… تا ورق بزنم دفترچه خاطراتم را…

کودکی ام عروسکی در بغل، روی سه چرخه اش نشسته بود و خیره به دستان پدر که امروز اسباب بازی جدید برایش چه آورده؟

داشته های من در بیست و چند سال پیش که حالا کودک روبرویم خیال آنها را در لابه لای موهای فرخورده پر از خاکش هم ندارد!

کودکی ام با لباس زیبایی که مادر برایش با روبان صورتی دوخته بود، پرید در آغوش پدر و کودک روبروی من، دامن قرمز کوتاهش را مادرش با دست هایی که بوی نان می داد، برایش کوک زده بود. مادرها که فرق نمی کنند! مادر، مادر است، گنجینه ای از عشق… از محبت…

آهان! یادم افتاد… عصرهای مان فرق می کرد! من کودک دهه شصت بودم و او کودک دهه راستی به ساعت من این جا چند سال قبل از من است؟!

کودکی ام ورق خورد…، رفت در صحنه ای که گم شده بود در کوچه پس کوچه ها، و صدای بمباران آن قدر هراسناکش کرده بود که خانه اش را در روبروی چشمانش پیدا نمی کرد! و تازه بعد از هر پیدا شدن می فهمید چه خطر بزرگی از بیخ گوشش گذشته است! با صدای بمب می خوابید… با صدای بمب بیدار می شد… به امید روزی که تمام شود این بمباران لعنتی…!

و حالا، بعد از بیست و چند سال، خوب که فکر می کنم می بینم هنوز دارم شب وروز بمباران می شوم تنها با این فرق که آن وقت ها بمب ها فقط جانم بودند و حالا تمام هویتم! و بدتر از آن این که حالا خطری هم احساس نمی کنم، چرا که معلوم نیست اصلاً این دفعه پیدا شدنی در کار باشد! و این تلخ است تلخ…

ورق می زنم زندگی ام را…

دفترچه خاطراتم را از آخر که می خوانم زاویه ای جدید رو به چشمانم می گشاید!

اصلاً کدام شاعرانه تر است؟ کدام معنی واقعی زندگی است؟

کودکی من که زیر سقف اتاقی چند در چند و در چهار دیوار خانه ای پر از هیاهوی ماشین، هدر می رفت شبیه قطرات آبی که شیر حوضش را سفت نبسته بودم، یا او که تمام پهنای آسمان سقف خانه اش است و پیدا می کند خودش را در رودخانه کوچکی که از کنار پایش می رود تا برود به دریا؟!

من که یک تخت چوبی کوچک شده بود هم آغوش خواب هایم یا او که غفلت می زند بر زمینی به وسعت امتداد نگاهش و خواب هایش هم آغوش می شوند با ستاره های آسمان؟!

من که سهم زندگی ام از طبیعت لایتناهی، ماشین لباس شویی و پلوپز و لوازم برقی است یا او که دستانش را به آب که مایه حیات است می سپارد و برکت زندگی اش را به آتش؟!

من که سهمم از این زندگی، خنک شدن در زیر کولر است تا نکند روحم بزرگ تر شود، و آن وقت است که در آپارتمان جدیدمان جا نمی شود! یا او که روحش را به خورشید می سپارد تا مثل آفتاب به پهنای سرزمینش گسترده اش کند؟!

من که در دنیای تکنولوژی و هواپیما گسترده می شوم تا گاهی به قصد (قربت الی الناس) پی فیش حج بدوم تا شاید خدا قسمت کند و… یا او که فهمیده است اول وآخر یکی است و برای این که تا او راهی نباشد، کعبه ای ساخته در قلبش؟!

نه…! انگار من اشتباه آمده ام… اصلاً من نیامده ام… او آمده است به زندگی من! تا بگوید کجای مدار زمین ایستاده ام؟! کجای زندگی…!

حالا، به ساعت من این جا زمان سال های سال بعد از من است. هزار و چهارصد و… شاید هم دو هزار و سیصد و… شاید هم قیامت!

جایی که همه میرسند به آن چه که تمام عمر در پی آن دویده اند! من هم آمدم تا برسم به خودم! آمدم تا از مرداب تفکرات شیطانی، از نماد ایکس ها و نعل اسب های آویزان شده در ماشین ها، از فیلم های هالیوودی، از منجیان همیشه مغلوب شیطان های دستی، از کارتون های والت دیزنی، از نماد موش و گربه، از میکی موس ها، از تنقلات فرنگی غیرفرهنگی، از شکلات های خارجی درست شده از شیر خوک، از نسکافه، از کوکاکولا، از پپسی و از همه چیزهایی که در اینترنت و ماهواره و موبایل و غیره به عنوان پیشرفت و تکنولوژی به خوردمان می دهند، نجات دهم خودم را…!

آمده ام تا دورقلب مردمان این جا طواف کنم، تا شاید حجّی مقبول و سعیی مشکور در پرونده اعمالم جای گیرد.

به ساعت من این جا مکه است… مدینه است… کربلاست…

نویسنده: وحیده گرجی

مصاحبه با آقای باستان معاون سازندگی و کارآمدسازی سازمان بسیج دانشجویی

ـ سلام علیکم. لطف کنید برای شروع، خودتان و مسئولیت تان را برای ما و خوانندگان نشریه معرفی کنید.

معاونت سازندگی و کارآمدسازی سازمان بسیج دانشجویی در واقع مباحث هدایتی و حمایتی و نظارتی را نسبت به اردوهای جهادی کل کشور دنبال می کند. اردوهای جهادی در کل استان ها برگزار می شود. البته این کار با کمک سازمان بسیج سازندگی اتفاق می افتد.

ما به غیر از این اردوها دو همایش کشوری رسم هجرت را قبل از زمان اردوهای جهادی و کشور هجرت را بعد از اردوهای جهادی برگزار می کنیم. همایش رسم هجرت در واقع با هدف آموزشی، توجیهی قبل از شرکت در اردوها برگزار می شود و همایش شکوه هجرت در ماه های آبان یا آذر با برنامه تقدیر و تشکر از فعالان جهادی، تبادل تجربیات و ارائه دست آوردهای جهادی.

مهم ترین هدف های ما:

۱. تقویت روحیه امید و خودباوری، اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری دانشجویان؛

۲. فراهم کردن زمینه واقعی پیوند دانشجو و بسیج در حوزه جهادیغ.

۳. ایجاد اعتماد عمومی و خوش بینی بین مردم نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی؛

۴. تقویت وحدت و انسجام بین مردم در بعد باورهای دینی و ملی؛

۵. تقویت روحیه کار جمعی و انسجام تشکیلاتی؛

۶. تحقق منویات مقام معظم رهبری توسط جوانان و آینده سازان کشور؛

۷. استفاده از پتانسیل دانشجویان در حوزه های نقد نظی در راستای فرمایشات حضرت امام رحمه الله و مقام معظم رهبری؛

۸. شناسایی معضلات و چالش های محلی و منطقه ای و ملی به کمک دستگاه های مربوطه.

و اگر بخواهیم اهداف مان را در دو هدف محوری خلاصه کنیم در واقع می توان گفت:

۱. تبلیغ و ترویج و نهادینه کردن تفکر جهادی؛

۲. تفش آفرینی دانشجویان بسیجی در دهه پیشرفت و عدالت.

و اما در خصوص این که راهبردهای ما در تابستان ۸۹ برای اردوی جهادی چیست؟

۱. منطبق کردم فعالیت های جهادی و سازندگی با مؤلفه های ارزشی و دینی؛

۲. بومی کردن اردوهای جهادی در هر استان و منطقه؛

۳. توسعه اقدامات آموزشی توجیهی؛

۴. هم سو نمودن توانمندی ها و پتانسیل دانشجویان و نهادها؛

۵. تخصصی کردن عرصه های خص که شامل این هفت عرصه می شود: بهداشت و درمان، کشاورزی و دامپروری، عمران، فرهنگی آموزشی، پژوهشی و کارآمدی، هم سازی و مرمت سازی مدارس باشگاه فرهنگی؛

۶. پیوند زدن عرصه ها و هدف های جهادی با رشته های تحصیلی؛

۷. تطبیق عرصه ها با مخاطبین خاص با تفکیک جنسیت؛

۸. تحقق اردوها و معین شدن دانشگاه ها.

ـ با تشکر، شما بیشتر سؤالات ما را خودتان جواب دادید. محبت کنید در مورد همایش رسم هجرت که اردیبشت ماه در آبعلی برگزار شد و این که آیا به اهداف از پیش تعیین شده، رسیدید یا نه توضیح دهید.

همایش کشوری و ملی رسم هجرت قبل ار برگزاری اردوهای جهادی در تابستان برگزار می شود و بیشتر با هدف های آموزشی و توجیهی مطابق با هفت عرصه مذکور کلاس هایی را برگزار می کند.

امسال ۱۶ استاد ۳۲ کلاس آموزشی ۵/۱ ساعته را برای ۶۰۰ فراگیر از ۳۱ استان داشتند. افتتاحیه کلاس ها در دانشگاه تهران و خود کلاس ها و اختتامیه در مجتمع فرهنگی آموزشی در آبعلی برگزار شد.

اهداف اصلی همایش ما در واقع عبارت بودند از:

۱. ارائه مباحث آموزشی توجیهی؛

۲. ایجاد هماهنگی و وحدت رویه جهت اثربخشی بهتر اردوهای جهادی؛

۳. تلاش در جهت ارتقای کیفی اردوها؛

۴. انسجام تشکیلاتی.

به حول و قوه الهی همایش ما نسبت به سال های گذشته از لحاظ کیفی بسیار خوب بود. هم اساتید خوبی حضور داشتد. هم محتوای خوبی ارائه گردید. و هم بسته فرهنگی که توسط مرکز پژوهش های اردوی جهادی سازمان بسیج دانشجویی آماده شده بود مورد استقبال قرار گرفت.

ـ چند اردوی جهادی در کل کشور ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.