پاورپوینت کامل در تب و تاب ششمین همایش ادبی ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در تب و تاب ششمین همایش ادبی ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در تب و تاب ششمین همایش ادبی ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل در تب و تاب ششمین همایش ادبی ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

کوچه فانوس ها

حالا دیگر هم دیگر را خوب می شناسند. او فانوس ها را و فانوس ها او را. پیش از این هم با هم بوده اند. سال های پیش هم فانوس ها به مهمانی او آمده بودند. او هم دست های مهربانش را روی سر آن ها کشیده و لبخند زده و در گوش آن ها چیزی گفته بود. احتمالاً از آن ها خواسته بود که روشن بمانند تا همیشه.

سالن اجتماعات مرکز شماره ۸ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان قم، امسال شاهد روشن شدن چراغ ششمین همایش فانوس ها بود. صبح روز چهارشنبه، زمان هنوز سرمست میلاد تابنده ترین خورشید هستی است. فانوس ها یک به یک روشن شدند. صندلی ها پر شدند و ساعت ۹ که شد، دیگر جایی برای نشستن نبود. باید می ایستادی، اگر می خواستی تابش فانوس ها را تماشا کنی.

می ایستی و روی پنجه پاها بلند می شوی و نگاهی می اندازی به پیشانی سالن، جایی که دکور کوچک، اما جذاب همایش لبخند می زند؛ کوچه ای زیبا، با کلی فانوس، که سوسوزنان پرتوهای طلایی رنگ خود را در فضای سالن پخش می کردند، انگار خورشیدی قرار است از میان آن ها رد شود و بنری که عنوان همایش روی آن نوشته شده: همایش ادبی کوچه فانوس ها.

آیات ملکوتی قرآن از حنجره تابناک قاری نوجوان، فیضی پور، عطر حضور همیشگی عشق را می پراکند.

دل ها آماده شنیدن جملاتی شده اند که از باور انتظار سرشارند، انگار هنگام آن رسیده که احساس پاک شکوفه ها، یک بار دیگر تجلی یابد. دو مجری خوب، خانم ها حکیمی و خلیفی، از همه انگار مشتاق تر بودند که همایش را با غزل و سلامی شاعرانه آغاز کنند و دل به کلماتی بسپارند که از دل پاک غنچه های کانونی می شکفتند:

چراغ خانه را روشن کنید آواز بگذارید

کسی دارد می آید لای در را باز بگذارید…

نوبت به شکوفه ها و احساس پاک و زلالشان رسید که هر کدامشان از زاویه ای جدید انتظار خود را به کلمات سپرده اند تا شعر شود، داستان شود، دل گویه شود و با خواندن آن دل ها را بلرزانند:

باز هم مادربزرگ

روبه روی ماه بود

باز هم ماه بزرگ

روشنی راه بود…

زهرا رییسی زاده/ گروه سنی ج

صبح دیگری آغاز شد و

من یک روز به تو نزدیک تر شده ام

چند روز دیگر تا تابیدن تو مانده است؟…

محمد زند / گروه سنی ج

آرزو کردم بیایی

توی گوش قاصدک ها

تا بیایی می شمارم

تک تک ستاره ها…

مهدی سلیمی / گروه سنی د

فانوس داستان ها هم یک یک روشن شدند، به همان تابندگی شعرها که حکایت از دل بی قرار نویسندگانشان دارند.

«چند روزی است که همه چیز برای من زیباست و چند روزی است که من خوش حالم، آخر امروز مقنعه ام دیگر روی سرم کج و کوله نمی ایستاد و اعصاب مرا جلوی آینه خرد نمی کرد؛ حتی بند کفش هایم هم…».

اکرم الف خانی / گروه سنی ه

صبح که از خواب بلند شدم، همه خوش حال بودند. من هم خوش حال بودم، انگار انتظار به سر رسیده بود. پدربزرگم که هیچ وقت از خانه بیرون نمی آمد…».

فاطمه فصاحت / گروه سنی ج