پاورپوینت کامل گم شده ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گم شده ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گم شده ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گم شده ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

لب هایم از شدت عطش خشکیده و ترک برداشته بودند. آن قدر خسته بودم که پاهای سنگینم را به زحمت بلند کرده و یک قدم جلوتر می رفتم. گرسنگی هم امانم را بریده بود. باد هم چنان هوهو می کرد و دانه های شن را به سر و صورتم می پاشید. از بی توجهی خودم بود. باید پیش بینی این وضع را در گرم ترین شب تابستان می کردم. لحظه ای ایستادم. سر و صورتم را طوری با دستار سیاه پوشاندم که فقط چشمانم پیدا باشد و آن گاه دوباره به راهم ادامه دادم.

با تکان ها باد به جلو و عقب، چپ و راست متمایل می شدم، اما محکم خودم را نگه می داشتم. کم کم تاریکی شب همه جا را سیاه پوش کرد. نگاهی به دوروبرم انداختم؛ اما از روشنایی چراغ ها و آبادی هیچ خبری نبود. ناامید شدم. دیگر توان و رمقی نداشتم. زانوانم سست شدند و روی شن های داغ نشستم. با خود گفتم: من که برای زیارت «عسکریین» آمده بودم و حالا می خواستم به حرم «سید محمد» بروم؛ همان کسی که امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام در مرگ او گریستند و گریبان چاک کردند؛ چرا که یکی فرزند عزیز و آن دیگری برادر خود را از دست داده بود.

با هجوم باد داغ و شن ها دستار را که از روی صورتم کنار رفته بود، بالا کشیدم و درحالی که سر بر زمین می گذاشتم، گفتم: مولاجان! من برای زیارت عمویت آمده بودم که این جا گرفتار شدم… اگر این جا بخوابم، حتماً خواهم مُرد… شاید تقدیرم چنین است. پس شهادتین را زیر لب زمزمه کردم: أشهد أنّ لا اله الاّ الله و أشهد أنّ محمداً رسول الله و أشهد أنّ علیاً….

ـ سید، سید بلند شو… سید شهاب الدین…

با صدای مهربان و آرام کسی که سرم را به دامان گرفته بود، چشمانم را باز کردم و دوباره بستم. به هوش بودم و حرف هایش را می شنیدم؛ اما نه توان بلند شدن داشتم و نه توان حرف زدن. دهانه ی کوزه ای روی لب های خشکیده ام قرار گرفت و بعد آب خنک و گوارا لب های ترک برداشته ام را تَر کرد. چشمانم را با زحمت باز کردم. نگاهی به مرد عرب و نگاهی به دوروبرم انداختم. از باد و طوفان خبری نبود. نشستم تا از مرد که جانم را نجات داده بود، تشکر کنم. مرد گفت: گرسنه ات نیست برادر؟!

ـ چرا از گرسنگی و تشنگی نزدیک بود بمیرم. خدا شما را به داد من رساند، وگرنه همین جا تلف می شدم.

همین طور که داشتم حرف می زدم، بقچه ای را از زیر عبایش بیرون آورد و جلومان باز کرد و گفت: بسم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.