پاورپوینت کامل آسمان شب (بهشت) ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آسمان شب (بهشت) ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسمان شب (بهشت) ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آسمان شب (بهشت) ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

از شدت انفجار گلوله و توپ و منور آسمان شب مثل روز روشن شده بود برگشت به من گفت: کاش توی این عملیات شهید بشوم.

کمی روی تخت جابه جا شد و ادامه داد: گفتم: چقدر عجله داری؟

خشاب اسلحه را جا انداخت: مگر نمی گی بهشت جای خوبیه؟

ـ چرا!

ـ حالا اگر من چند روز دیرتر برسم اونجا دیگه نمی شه جبرانش کرد. بمبی کنارمان منفجر شد فرمانده داد زد: زود ماسک هاتون را بزنید. لبخند زد و آرام گفت: السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یا صاحب الزمان چند لحظه موندم برم کمکش یا ماسکم رو بزنم سرفه ای کرد اینم که می بینید اثر همون چند لحظه تأخیره.

پرسیدم دوستتون چی؟

لبخندی زد و گفت: الان بهشته.

قطره ای در مقابل دریا

یک بار، درباره جنگ های روانی دنیا حرف می زدیم. صیاد می گفت: «قبل از جنگ جهانی سه جور جنگ روانی داشتیم، سیاه سفید، خاکستری؛ آشکار، پنهان، نیمه پنهان. بعد از جنگ جهانی دوم روس ها دو نوع دیگه به این سه نوع اضافه کردند؛ سرخ که بر پایه ایدئولوژی خودشون بود و آبی. اون در جنگ روانی آبی علیه امپریالیسم و فاشیسم این طور تبلیغ می کنند، در سخن رانی هاشون و توی کتاب ها و فیلم هاشون دشمن خود را باعث تموم بدیختی های ملت شون معرفی می کنند. با فیلم ها و تئاترها و رمان های تراژدیک احساسات مردمشون را تحریک می کنند و بعد از این احساسات علیه دشمن استفاده می کنند. این را روس ها بعد از جنگ جهانی بهش رسیده اند در حالی که ما به همین استراتژی قرن ها قبل رسیده ایم در زیارت عاشورا ما هر بار ابتدا مصیبت عزیزترین کسی را که از کودکی بذر محبت او را در دل ها نشانده شده بازگو می کنیم وعاملان این مصیبت ها و فجایع را معرفی و لعن می کنیم این را هم می گوییم که کسی هست که نجات دهنده و انتقام گیرنده خواهد بود و دعا می کنیم که ما هم همراه او از دشمنان انتقام بگیریم سال های ساله که شیعیان از بچگی همراه پدر و مادرشون در مجالس عزاداری شرکت می کنند و عشق به ائمه و خوبی ها و نفرت از ظالمان و بدی ها همیشه در دل هاشون زنده می مونه. برای همین است که وقتی مجتهدی فتوای جهاد میده هزاران نفر با علاقه برای مبارزه و جهاد میرن.

استراتژی اون ها در مقابل مجالس عزاداری ما مثل یک حوض آبه در مقابل دریا. اون ها از منافع مادی مردم برای منافع خودشون استفاده می کنند و این با آنچه ائمه ما را به آن دعوت می کنند قابل مقایسه نیست.

توی بحث ها همیشه نکات ریز و دقیقی را می گفت. عمیق فکر می کرد و سرسری از کنار چیزها نمی گذشت همیشه نکته هاش باعث تعجبم می شد برای همین هم روزهایی که با هم بودیم با یکی دوتا جمله سر بحث را باز می کردم.

دیگر خیالم راحت شده بود می نشستم در تنهایی خودم یادداشت هایش را که به من سپرده بود نگاه می کردم و اشک هایم همین جور می آمد. هیچ وقت حس نبودنش را نداشتم همیشه برایم هست تا وقتی که کاری را انجام می دهم که از او یاد گرفته ام احساس می کنم صیاد زنده است. آشنایی با صیاد و هم راهی با او مسیر زندگی ام را عوض کرد. در زندگی اش همیشه هر کاری را برای خدا می کرد و تکیه کلامش این بود که «من کان لله کان الله له»

مأموریت همیشگی

با وجود اختلاف نظرهایی که داشتیم، خیلی دوستش داشتم. به این خاطر که حرف و عملش یکی بود؛ وقتی می گفت: «احمد برای خدا کار کن، همیشه برای خدا کار کن» می دانستم که خودش همیشه همین کار را کرده است.

یک بار بین من و او یک اختلاف جدی پیش آمد. طرحی داده بود توی یکی از عملیات ها که من مخالف بودم. مخالفتم را نوشتم و به مافوقش دادم. او هم خوانده بود و داده بود دست صیاد و گفته بود: «اینها رو نوشتند، چی می گی؟»

صیاد به من گفت: بعد نماز بیایید سنگر فرماندهی.

رفتم سنگرش. نشسته بود و اخبار گوش می داد. اخبار ساعت دو، ولی معلوم بود حواسش جای دیگری است. یک دفعه رادیو را خاموش کرد و نامه من را گذاشت جلوی رویم و گفت ببینم تو این رو نوشته ای؟

چه بگویم، نمی توانستم که انکار کنم. گفتم: بله جناب سرهنگ.

راست توی چشم هایم نگاه کرد. از آن محبت همیشگی توی چشم هایش خبری نبود. پرسید: چرا می خواهی فرمانده نیرو شوی؟

یخ کردم. من را چه به این حرف ها. گفتم: جناب سرهنگ حالا که این طور شد، بذارید یه چیزی به شما بگم. من هر کاری رو به خاطر خودم کرده باشم، این یه کارو به خاطر خدا کردم. وقتی داشتم می نوشتم، گفتم: خدایا! تو می دونی به خاطر رضای تو می نویسم که جلوی یه عملیات ناموفق گرفته بشه.

این را که گفتم، انگار آب سردی ریخته باشند روی آتشش. عصبانیتش فروکش کرد. گفت: خیلی خوب بشین درباره اش حرف بزنیم.

نشستیم و حرف زدیم.

از سنگرش که اومدم بیرون، گفتم: حتماً من را از فرماندهی کنار می گذارد، ولی نه تنها من را عزل نکرد، بلکه یک مأموریت جدید هم به من داد.

ساواک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.