پاورپوینت کامل شاهرخ خان ایرانی در هند ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شاهرخ خان ایرانی در هند ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاهرخ خان ایرانی در هند ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شاهرخ خان ایرانی در هند ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

قورشاه، پادشاه هند بود. او بیست سال حکومتی را که از پدرش ارث برده بود، حفظ کرد. قورشاه مثل همه پادشاه ها، چندین و چند وزیر و کُلی خدم و حشم داشت. روزی خبر رسید از سمت شمال مغول ها حمله کردند و چند تا از شهرهای شمالی را گرفته اند. قورشاه به همه وزیرانش گفت باید خودشان را برای جنگی بزرگ آماده کنند. جنگ شروع شد و مغول ها سپاه قورشاه را شکست دادند.

پادشاه به اردوگاه خودش برگشت. توی چادر نشسته بود که جوانی خواست شاه را ببیند که مأموران مخالفت کردند. وقتی صدای بگو مگوی آن ها به گوش پادشاه رسید، از مأمورین خواست به جوان اجازه بدهند وارد شود. جوان آمد و خودش را معرفی کرد و به پادشاه گفت من رمز شکست مغول ها را می دانم. پادشاه که باورش نمی شد راهی برای مقابله با مغول ها وجود داشته باشد، از جوان خواست پیشنهادش را بگوید.

جوان که اسمش شاهرخ بود، به پادشاه گفت من ایرانی ام و رسم جنگ جویی را بلدم. اگر از روش نادرشاه افشار در جنگ با افغان ها استفاده کنیم، می توانیم مغول ها را در چند مرحله شکست بدهیم.

پس از اجرای نقشه جوان، سپاه هند پیروز شد و قورشاه توانست برای اولین بار در طول تاریخ هند، مغول ها را شکست بدهد. از آن روز، شاهرخ فرمانده سپاه هند شد و هر روز که می گذشت، پادشاه به هوش شاهرخ بیش تر پی می برد. شاهرخ زیرک، خوش قد و بالا و بسیار دانا بود. پادشاه که می دید وزیرهای مفت خورش غیر از چاپلوسی کار دیگری بلد نیستند و شاهرخ دارد به او کمک می کند، هر روز اختیارات بیش تری به او می داد.

این اتفاق برای کشور بزرگی مثل هند خوب بود، ولی اصلاً برای وزیران قورشاه خوب نبود. قورشاه به دلیل توانایی های این جوان ایرانی، از او خواست تا وزیر شود، اما شاهرخ قبول نکرد. روزی پادشاه در مجلسی بزرگ، شاهرخ را مرد دوم هند معرفی کرد و گفت از این به بعد حرف شاهرخ، حرف اوست.

مادر شاهرخ از او خواسته بود به ایران برگردد. شاهرخ بدون این که به کسی بگوید، قصد داشت پس از سر و سامان دادن به وضع مردم بیچاره، به ایران برگردد، اما این را به کسی نگفت.

بعد از آن که شاهرخ بسیاری از زمین ها و دارایی های وزیرها را از آن ها گرفت، وزیران شاه پیش قورشاه رفتند و از شاهرخ بد گفتند و سعی کردند با دروغ و جادو و جنبل شاهرخ را مقصر نشان دهند. روزی یازده وزیر جلسه ای گرفتند تا مشکل را حل کنند. اول تصمیم گرفتند شاهرخ را بکشند، اما موفق نشدند. بعد از این نقشه، راجا سینگ که وزیر خزانه داری هند بود، نقشه ای نو کشید.

آن ها تصمیم گرفتند نامه ای را زیر سر پادشاه بگذارند و با درست کردن فضایی عجیب، کاری کنند قورشاه تمام اتفاق هایی را که می خواست برایش بیفتد، باور کند.

چند تا از وزیرها، نصف شب دم در اتاق خواب قورشاه رفتند و از خودشان سر و صدا درآوردند و دود و نورهای رنگ و وارنگ درست کردند تا پادشاه بیدار شود. پادشاه وقتی این صحنه را دید، داشت سکته می کرد. یکی از وزیرها گفت: «سلام بر پادشاه بزرگ هند. من نمی خوام بترسونمت. امشب از طرف پدرت یک نامه زیر بالشت گذاشتم. پدرت از اون دنیا برات پیغامی داره که باید گوش بدی».

پادشاه با ترس و لرز دست برد زیر بالش و نامه را برداشت و خواند: «سلام قوری جون. من باباتم. از اون د