پاورپوینت کامل و ان یکادی برای آقا ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل و ان یکادی برای آقا ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل و ان یکادی برای آقا ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل و ان یکادی برای آقا ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

از خانه که بیرون آمدم، یادم افتاد به حرف مادربزرگم که می گفت: «دایی ات، در وصیت نامه اش نوشته بود، هر وقت از خانه خارج می شوید، اول یک وان یکاد برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و بعد هم برای عزیزان خودتان و جوانان بخوانید.» من هم این کار را انجام دادم و به راه افتادم. آن روز قرار بود با آقای عارف به نمایشگاه برویم. وسط راه بود که گوشی ام زنگ زد. پشت چراغ قرمز ایستادم و جواب دادم. نرجس بود. بعد از احوال پرسی گفت: «توی خیابانی صالحه جان، به سلامتی کجا میری؟» گفتم: «قرار است چهارراه بعدی، کنار بانک سپه آقای عارف بیاد دنبالم و بریم نمایشگاه. برای همین پایان نامه وقت گیر و طولانی ام.» همین طور که داشتم حرف می زدم، احساس کردم موتورسواری که کنارم ترمز کرده، به حرف هایم گوش می دهد و مشکوک نگاهم می کند. برای همین زود خداحافظی کردم و کیفم را محکم گرفتم و قدم هایم را سریع تر برداشتم. وقتی به بانک رسیدم، هنوز آقای عارف نیامده بود. کمی صبر کردم. بعد با همراهش تماس گرفتم، ولی در دسترس نبود. در حال نگاه کردن به اطرافم بودم که یک دفعه مرسدس سفید رنگی جلویم ترمز کرد و گفت: «بفرمایید خانم. من از طرف آقای عارف آمدم تا بریم نمایشگاه.» بدون معطلی پرسیدم: «ممکنه بگید خودشون کجان و چرا نیومدن.» گفت: «خودشون تو نمایشگاه منتظر شمان. مجبور شد زودتر بره، برای همین منو فرستاد.» کمی شگفت زده شدم، ولی چون نشانی هایش درست بود، سوار شدم. چند تا خیابان آن طرف تر احساس کردم خیلی از آینه نگاهم می کند. راستش قیافه جالبی هم نداشت. به آقای عارف هم نمی آمد که چنین دوستانی داشته باشد. کمی هول برم داشت، ولی توکل کردم به خدا و به روی خودم نیاوردم. یک دفعه دیدم ایستاد و یک آقایی سوار ماشین شد. یک لحظه احساس کردم قیافه اش آشناست. بعد از چند لحظه یادم افتاد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.