پاورپوینت کامل آن سه برادر ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آن سه برادر ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن سه برادر ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آن سه برادر ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۲۴
«پدر» با آبرو زندگی کرده بود. سرمایه ای جز اعتماد مردم نداشت. تلاشی می کرد و نان
بخور و نمیری داشت. اگر این بیماری طولانی به خاک سیاهش نمی نشاند، اندک سرمایه ای
داشت که برای فرزندانش به ارث بگذارد. امّا چه می شد کرد، چندی بود که بیماری، دار
و ندارش را از او گرفته بود و حالا با فقر و فلاکت، به خاک سیاه نشسته و در بستر
مرگ افتاده بود.
پدر، سه پسر داشت. پسر بزرگ فهمیده بود که پدر سرمایه ای جز آبرو و اعتبار خود
ندارد و با اعتماد مردم است که داد و ستدی می کند، امّا او به اندک راضی نبود.
حال که مردم را می توان خبر کرد و با آبرو و اعتبار سرمایه اندوخت، چرا بیشتر از
پدر از مردم نگیرم؟ پدر خیلی دست به عصا راه می رفت. باید کاری کنم که مردم بیشتری
به من اعتماد کنند و سرمایه کلانی از مال مردم به چنگ آورم.
پسرِ دیگر، نه حال و حوصله جلب رضایت و اعتماد مردم را داشت و نه اهل کار بود.
و پسر کوچکتر، هر چند چیزی نداشت، جربزه کار کردن را داشت. هم او بود که در دوران
طولانی بیماری پدر، نمی گذاشت چرخ زندگی از حرکت باز ماند. نه تنها همین، که زندگی
دو برادر دیگر را هم در حد توان اندکی که داشت، سامان می داد.
پدر، با آبرو زندگی کرده بود و حالا، پس از یک بیماری طولانی، رهسپار دیار مرگ بود.
شب تاریکی بود. پدر که امید دیدن خورشید فردا را نداشت، پسران خویش را به کنار بستر
بیماری و مرگ خویش فرا خواند.
پسران، دیر و زود و با میل و بی میلی آمدند و گرد بستر پدر نشستند. همه فهمیده
بودند که این فراخوان بوی مرگ و جدایی می دهد.
پدر لب به سخن گشود:
ـ دیگر از مال دنیا چیزی نمانده، جز اندکی پول و کیسه ای گندم. چه می توانم بگویم،
جز اینکه با این پول کم بسازید و تا وقت درو کردن محصول، صورت خود را با سیلی هم که
شده سرخ نگاه دارید. من در میان مردم آن قدر کوچکی کرده ام که بزرگی کنند و قطعه
زمینی را با اجاره یا بی اجاره به شما واگذارند. دانه های گندم را در زمینی باران
خور و حاصلخیز در خاک بیفشانید، زمینتان که با تلاش شما به بار نشست، دیگر غصه ای
ندارید؛ نانی هست که بخورید و آبرویی که تنها نباشید….
چشمهای پدر، خسته از آن همه نگریستن، روی هم افتاد. شهادت به یگانگی خدا و حق بودن
پاداش کارها، آخرین سخنانی بود که لبهای پدر، پیش از سکوت همیشگی، زمزمه کردند. پدر
مُرد و سه پسر ماندند، هر کدام با دنیایی و نقشه ای و آرزوهایی.
پسر بزرگ، اوّلین کسی بود که وصیت پدر را نپسندید:
ـ پول که هست، اگر چه کم است، امّا از بی پولی بهتر است. پول را نخوریم، بلکه نیمی
از دانه ها را به امید باران بکاریم و نیمی دیگر را بخوریم و پول را سرمایه کنیم تا
اعتبار دریافت پول بیشتری را به دست آوریم.
پسر دیگر، پا پیشتر نهاد و گفت: «امروز را دریابید، فردا را که دیده؟ هم پول
خوردنی است، هم دانه. ما که توان کاشت و داشت و برداشت نداریم. حال، هر چه که داریم
ـ هر چند اندک است ـ می خوریم و وقتی به ند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 