پاورپوینت کامل بعد از پدر، باران ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بعد از پدر، باران ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بعد از پدر، باران ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بعد از پدر، باران ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

زمینهای حاصلخیز اطراف روستا، کشتکاران مشخصی داشت، اگر زمین خوش آب و آفتابی مانده
بود، دور بود. برادر کوچکتر می دانست که باید رنج راه دور را تحمل کند تا ثمری درو
کند. صبح زود به خدا توکل کرد و نان پیچه اش را برداشت و راه افتاد. به کسانی که
زمین حاصلخیز دور افتاده داشتند سر زد، تا بالاخره توانست، رضایت یکی را برای شرکت
در کاشت دانه، جلب کند.

پدرش تازه مرده بود و دو برادر دیگرش شرمگین تر از آن بودند که تاب دیدار دیگران را
داشته باشند. یکی با کبر و ریا به میدان آمده بود، تا خلق خدا را بفریبد و آن دیگر
بر سنگلاخی دانه پاشیده بود و مسخره این و آن شده بود.

مردم، برادر کوچکتر را به تلاش و کار می شناختند. این بود که به او اعتماد کردند،
مشارکت زمین حاصلخیزی را هر چند دور به او سپردند.

وقتی برادر کوچکتر با نیم کیسه ای دانه بر دوش راهی کشت و کار شد، هیچ کس امیدی به
موفقیتش نداشت. پیش و بیش از همه، برادران او بودند که کوسِ ناامیدی نواختند.

برادر کوچکتر می اندیشید که «هر که دانه می افشاند راستی درو می کند».

شخم زدن زمینی آنهمه دور، خسته کننده و توان فرساتر از آن بود که جز خشنودی خدا،
انگیزه ای به ادامه کار وادارش کند.

دانه ها را که کاشت، چشمش به آسمان بود. آسمان نیز با برادرانش همسو شده بود و بخل
می ورزید. هر روز ابر بود و ابر. ابری که نه باران داشت نه مجالی به تابش آفتاب
می داد.

برادر کوچکتر که انتظار بارانی پر بار را داشت چاره ای جز تحمل و شکیبایی نمی دید.

آنچه که داشت به امید برداشت افشانده بود. او کارش را کرده بود. اما حیف که آسمان
یاری نمی کرد.

برادر کوچکتر به خانه نمی رفت. تحمل دیدن زمین از تشنگی سوخته و دانه های عطش گویان
دل خاک، برایش راحت تر از تحمل نیشخند دو برادر بزرگترش بود. وقت می گذشت و دانه در
دل خاک می سوخت. همراه دانه های در دل خاک، امید دل برادر کوچکتر هم کم کم خاموش
می شد.

آن شب، جز از ابر بی باران و باد گرم خبری نبود. تاب تحمل را از دست داد. با دست به
خاک خشک زد و مشتی از آن را به سر افشاند. همه او را وانهاده بودند. روی خاک نشست و
بی اختیار پیشانی بر خاک سایید:

آه، ای خدای بهاران و باران،

به فرزندانِ تشنه دلِ خاکِ خشک، رحم کن.

به دستهای من که به امید وعده تو راستی افشانده،

پس کو بارانت؟

کجاست خورشید تابانت؟

چقدر ناله و فریاد کرد، کسی نمی داند. حتی ستاره ای در آسمان نبود که تماشاگر راز و
نیازش باشد.

اشک بر حلقه چشمانش نشست.

کاش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.