پاورپوینت کامل فضای معنوی ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فضای معنوی ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فضای معنوی ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فضای معنوی ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۸
سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه اسیر شدیم. تقدیر براین بود که سردار حاج باقری معاون
لشکر۴۱ ثاراللّه هم با یک دست قطع شده،در کنار ما باشد.علی رغم همه تفتیشهایی که
عراقیها در خط اول و پشت جبهه به عمل آوردند، او توانسته بود یک جلد قرآن منتخب ۱۱
سوره ای را به داخل اردوگاه برساند. پس از مدتی یکی از عراقیها از وجود این قرآن
مطلع شد، اما به هر صورتی که بود او را راضی کردیم تا آنرا از ما نگیرد.بعدهم با هر
مصیبتی که بود بالاخره مداد شکسته و خودکاری گیر آوردیم و شروع کردیم به
نسخه برداری از روی آن. هر یک از بچه ها اگر کاغذ،یا مقوایی به دستشان می رسید،
بلافاصله یک نسخه برای خود می نوشت.
ماجرا از اینجا شروع شد که یک روز به مناسبتی این آیه را برای یکی از دوستان نوشتم:
«وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لا یبصرون؛ و ما فرا روی
کافران سدی و پشت سرشان سدی نهاده و پرده ای بر چشمانشان فرو گسترده ایم در نتیجه
نمی توانند ببینند». (سوره یس، آیه ۹) نمی دانم چه شد که سرباز عراقی این نوشته را
از دست او گرفت و شروع کرد به بهانه جویی کردن که آیا منظورتان از این آیه ماییم و
شما ما را کافر می دانید؟ این را چه کسی نوشته است؟ او هم با ساده دلی گفت:سید
محمود.همینجور که از من پرس وجو می کرد، یکی از افرادی که برای عراقیها جاسوسی
می کرد آنجا بود و خطاب به افسر عراقی گفت: اینها مگر قرآن هم دارند! پرسید: قرآن
مال کیست؟ گفتم: مال خودم . قد و بالای کوچک و جسم نحیف و لاغرم را ورانداز کرد و
گفت: تو کوچکتر ازاین حرفهایی، باید آن فرد اصلی را لو بدهی. دیگر سربازها را هم
صدا زد و شروع کردند به تفتیش. شاید حدود سه گونی پر از کاغذ هایی که قرآن بر آنان
نوشته شده بود از آسایشگاه ما جمع کردند.
آن شب مرا پیش« نقیب جمال» فرمانده اردوگاه بردند. درست یادم نیست، ولی فکر
می کنم خودش به تنهایی حدود سیصد چهارصد سیلی به صورتم زد. بعد هم به دست
سربازانش سپرد. از ساعت ۹ شب الی ۳۰/۳ صبح یکسره مرا می زدند.هربار که سر و صورتم
پر از خون می شد، با الکل شستشو می دادند و دوباره می زدند.از این روی چند بار لباس
و دست نقیب جمال خونی شد و مجبور می شد هر بار لباسش را عوض کند و دوبار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 