پاورپوینت کامل هنر،مذهب،جوان;مصاحبه با اقای مصطفی رحماندوست ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هنر،مذهب،جوان;مصاحبه با اقای مصطفی رحماندوست ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر،مذهب،جوان;مصاحبه با اقای مصطفی رحماندوست ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر،مذهب،جوان;مصاحبه با اقای مصطفی رحماندوست ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۶
آقای رحماندوست بیشتر جوانان این مرز و بوم، شما را از طریق داستان ها و شعرهایتان
می شناسند و حتماً برای آنان جالب خواهد بود؛ اگر از آشنایی و ارتباط خودتان با
قرآن بگویید.
داستان آشنایی من با قرآن به دوران کودکی ام باز می گردد. خدا رحمت کند مادر بزرگم
«ننه آقا» را؛ یعنی مادر پدرم. همیشه قرآن می خواند. یادم نمی رود، بعضی از وقتها
کوله باری از گوشت و نان و حبوبات بر دوشم می گذاشت و در مسیر طولانی که برای تقسیم
بین نیازمندان می بردیم، موسیقی آرامش بخش ما آوای قرآن خوانی «ننه آقا» بود.
یعنی یک ارتباط و پیوند کاملاً طبیعی و معمولی.
بلی؛ کاملاً معمولی.
و رمز ماندگاری و مؤثر بودن آن نیز شاید همین باشد.
درست است؛ اما علاوه بر اینها تعلیمات رسمی هم داشته ام؛ هم پدرم در خانه الفبای
قرآنی را به من آموختند و عمه جزء یعنی جزء سی ام قرآن را آموزش دادند، در جلسه
قرآنی که گاهی وقت ها در منزل ما برقرار بود، شرکت می کردم.
پس همین جلسات هم خیلی رسمی نبود.
تقریباً. خدا رحمت کند آقای دوخته چیان را ـ لحاف فروشی که معلم و مربی آن جلسه
قرآن بود ـ با تشویق و ترغیب خویش، خصوصاً وقتی این جمله را می گفت: «جَزاکَ اللّهُ
خیرا؛ خدا پاداش خیر به تو دهد» حالی پیدا می کردیم. آخر جلسه هم که زولوبیا، بامیه
یا راحت الحلقوم می خوردیم.
گاهی وقت ها که این حرف ها را می شنویم به خودمان می گوییم: ای کاش! آن دوران
بازمی گشت. این طور نیست؟
چرا، اتفاقاً همین طور است. به اعتقاد من خوبست به همان جلسات گذشته مان که
نشست های کوچک دینی در خانه داشتیم و محبّت کار اصلی را می کرد برگردیم. پیرمردی
کنار من که کودک یا نوجوان بدم می نشست، او چهار تا اشتباه می کرد من دو تا، چه
ژستی می گرفتم! منتظر هم بودیم که جلسه تمام شود تا شیرینی آخرش را بخوریم. خوب
یواشکی شیطنت هایی هم داشتیم.
پس شلوغ کاری و شیرینی و درس، همه با هم بود.
نگاه کنید! ما بچه گی های خودمان را داشتیم؛ امّا ذرّه درّه با قرآن نیز آشنا
می شدیم. یک چیز دیگر هم بگویم: با همه این حرفها قصه های پدرم در پای کرسی، به
همه اینها ترجیح داشت، زیرا، هم ادبیات بود، هم تجربه بود، هم عاطفه بود، هم خیال
بود و هم در این نشست ها با مفاهیم قرآن آشنا می شدیم.
چیزی هم از آن قصه ها یادتان هست؟
کم و بیش؛ امّا مهم آن بود که تمام آن قصه ها آمیخته با تجربه های زندگی خود او
بود.
نصیحت های پدرانه ـ در قالب داستان ـ شاید همان داستان ها اولین خشت های شخصیت
آینده شما را در ادبیات فارسی پی ریزی کرده است.
بلی؛ از همین جا بود که به ادبیات علاقه مند شدم. مرحوم مادرم داستانهای مولوی را
برای من زمزمه می کرد. یادم می آید در سرمای سخت همدان کنار طشت رختشویی مادرم
می نشستم و او همین طور که لباسهای کثیف را چنگ می زد، قصه های مثنوی را می خواند
ـ بعد هم که لباس های شسته شده را روی سرم می گذاشت و تا سرچشمه برای آب کشیدن
می بردم ـ دل خوشی من هم همان شنیدن زمزمه مثنوی بود. کلاس سوم دبستان هم با حافظ
آشنا شدم در خانه خاله ام دیوان حافظ کهنه ای بود، به هربهانه ای سری به آنجا
می زدم تا غزل هایش را بخوانم و برای مشاعره، شعرهایش را حفظ می کردم.
من در محیطی گرم و پر از محبت و به صورتی کاملاً غیر مستقیم، با قرآن و قصه و شعر و
ادبیات آشنا شدم. ای کاش جوانان و نوجوانان هم همین طور آشنا می شدند!
آقای رحماندوست این مشکل، واقعاً مشکل پدران و مادران امروزی نیز هست. نگاه کنید!
الآن وقتی می خواهیم کتاب قصه یا شعری برای فرزند خود بخریم، می بینیم معمولاً
کتابها بسیار بی محتوا؛ حتی نادرست هستند؛ در حالی که بچه های قدیمی با شاهنامه،
کلیله و دمنه، حافظ و مثنوی آشنا می شدند. آن ادبیات قوی و غنی و آن داستان های پر
محتوا، زمینه فهم عمیق تر قرآن هم بودند.
متأسفانه الآن در بازار کتاب، کتابهایی هم برای بچه ها عرضه شده است که معمولاً فقط
پول سازند. نه زبان دارند، نه ادبیات، نه سوژه آموزنده و نه فرهنگ سازنده و نه هنری
در آنها بکار رفته است. آن کسی به خرید این ابتذال تن در می دهد که ارزش زبان،
ادبیات، هنر و سوژه را نفهمیده است و یا به تأثیر پذیری و لطافت روح و دل فرزندش
پی نبرده است. البته این تعریف شامل بخشی از کتاب های چاپ شده و موجود در بازار
کتاب است. اگر خانواده ای اهل کتاب باشد و بخواهد برای بچه هایش کتاب تهیه کند، به
نظر من مشکل ندارد. زیرا کتاب خوب هم به اندازه قابل قبول، برای کودکان و نوجوانان
چاپ شده است.
همه اینها ناشی از این است که نویسنده ارزش مخاطب خود را نفهمیده است.
درست است؛ اگر انسان فکر کند که این کودک آیه خداست و من با این بچه چه کار
می کنم، دیگر می ترسد از این که حساب نشده بنویسد.
شاید یک مقداری هم به خاطر مشکل کار با گروه سنی نوجوان و جوان است. ما الآن در
بشارت این مشکل را حس می کنیم. واقعاً کار سخت و ظریف و لطیفی است .
قبول دارم. مخصوصاً کار در حیطه مسایل مذهبی و دینی. یک وقتی خدمت یکی از علمای قم
بودم، گفتم: من حاضرم شش ماه خدمت شما باشم و این رساله شما را به زبان ساده برای
نوجوان ها دوباره نویسی کنم. فکری کرد و به شوخی گفت: من از افراد کم سواد می ترسم
.افراد کم ظرفیت فوراً همین را دست می گیرند و فکر می کنند که دین از دست رفت. این
یک بخش ازمشکلات است؛ یعنی حساسیت ها و مدعیان فراوان. ظرفیت کم مدعیان دست و پای
نویسنده توانا را می بندد. به همین دلیل یا نوشته خوب و مؤثر عرضه نمی شود، یا
نویسندگان کم مایه رضایت خاطر مدعیان را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 