پاورپوینت کامل دستورالعمل قرآنی همراه سالکان ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دستورالعمل قرآنی همراه سالکان ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دستورالعمل قرآنی همراه سالکان ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دستورالعمل قرآنی همراه سالکان ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۴۶

برخاست و به جانب چپ و راست خود نگاه کرد. همه چیز تازه و جدید بود و با آنچه قبلاً
دیده بود، شباهت نداشت. خورشید و ماه در آسمان دیده نمی شد و زمین مانند مس گداخته،
داغ بود و کوهها مثل گرد و غبار در هوا پراکنده شده بودند. به مردم نگریست، دید هیچ
کس به دیگران توجّه ندارد و همه سر در گریبان خود دارند، ترس و هراس و حسرت و
ناراحتی آنها را فرا گرفته ، همهمه گریه و ناله و غم و غصّه از هرسو بلند است و
تمام صحرا را پر کرده است.

مقداری دوید و فریاد زد امّا راه به جایی نبرد، با خود سخن می گفت: وای به حال من.
چرا به نور نمی رسم؟ چرا کسی به فریاد من نمی رسد؟ اینجا بود که وحشت و حسرت حزن و
اندوه تمام وجودش را فرا گرفت و ظلمت و تاریکی که حاصل کارهای گذشته اش بود براو
سنگینی می کرد، احساس می کرد به هرطرف که می رود دیگر افق روشنی را نمی یابد و این
تاریکی با خود او در حرکت است و مثل سایه همراه او می آید .

جز سیاهی و ظلمت نمی دید.از داد و فریادی که بلند بود، فهمید که انسانهای بسیاری
هستند که حال او را دارند، به آنان گفت: نگاه کنید نوری از دور می بینم مثل این که
خورشید طلوع کرده، امید است از این وضع بیرون آییم.

با هم به سمت آن نور حرکت کردند، به آن نزدیک شدند امّا آنچه دیدند خورشید نبود
بلکه انسانهایی بودند که تاجی از نور برسر داشتند و از صورت و دستهایشان نور
می بارید و بسان خورشید می تابید و افق جلوی روی آنها را روشن می ساخت. آن انسانهای
نورانی به هرطرف که نگاه می کنند آن سمت تا فرسنگ ها روشن می شود و پرتو افکنی
می کند، در کناری ایستادند، دیدند که آنها رد شدند در حالی که خوشحال هستند و هیچ
گونه اضطراب و ناراحتی ندارند و کاملاً شادمان و خندان می باشند آنها که دور شدند
با خود گفتند: کاش ما نیز با آنها می رفتیم و یا مقداری از نور آنها را می گرفتیم و
خود را ازاین تاریکی وحشتناک نجات می دادیم. امّا ناگهان صحنه دیگری دیدند .گروهی
دیگر با صورت هایی درخشان پرتو افشانی می کنند، تاریکی ها را می شکافند و خندان و
خوشحال به سوی منزل خود می رفتند و می گفتند: خداوندا! نور ما را به کمال و تمام
برسان. فهمیدند که نباید به امید طلوع خورشید بنشینند، امروز خورشید از درون
انسان ها طلوع می کند و برخی انسان ها خود خورشید تابان هستند لذا به طرف آنها
رفتند و با صدای بلند گفتند:

ای کسانی که غرق در نور و خوشی هستید! ای مؤمنان! به طرف ما نگاهی کنید و مقداری
آهسته حرکت کنید تا ما هم بتوانیم همراه شما حرکت کنیم و یا مقداری از نورتان را به
ما هدیه کنید.

صدایی خطاب به آنها گفت: شما چه می خواهید؟

ـ نور،

ـ نور را که مؤمنان الآن به دست نیاورده اند، آنها نور را در دنیا کسب کرده و با
خود به سرای آخرت آورده اند. شما چرا از آن نور