پاورپوینت کامل داستان قرآنی;از او می ترسم ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان قرآنی;از او می ترسم ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان قرآنی;از او می ترسم ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان قرآنی;از او می ترسم ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

خورشید از وسط آسمان به سو ی افق می خرامید تا غروب کند، امّا پرتو های طلایی آن،
وقتی با موج های آرام دریا تلاقی می کرد، منظره زیبا و چشم اندازِ دل نشین و
لذّت بخشی را پدید می آورد.

همه افراد روی عرصه کشتی آمده بودند تا حرکت خورشید را به سوی افق در دری
تماشا کنند و لذّت ببرند و آن گاه که تاریکی شب کشتی ر در آغوش خود پنهان می کند،
با خیال راحت به خواب خوش روند. در کشتی، همه چیز وجود داشت، از کالای تجارتی تا هر
گونه وسایل زندگی؛ زیرا گاهی یک کشتی برای رسیدن به مقصد خود باید، چند روز روی آب
حرکت کند و روزها و شب های بسیاری را در میان امواج دریا بگذراند.

افرادی که موج های زیبا و آرام را تماشا می کردند، همه احساس لذّت می کردند و خیال
خواب خوش در کشتی را در سر می پروراندند، که ناگاه طوفان شدیدی وزیدن گرفت و همه
چیز رابه هم ریخت. کشتی با همه سنگینی و جمعیت و باری که حمل می کرد، مثل توپی
سرگردان در میان موج های کوه پیکر و وحشتناک دریا به این سو و آن سو پرتاپ می
شد، تا این که به صخره کوهی برخورد و متلاشی شد!

هرچه و هر که در کشتی بود، به همراه قطعه های سنگین وزن کشتی در آب دریا غرق شد؛جز
بعضی از تخته های چوبی که سبک بود و روی موج های آب به این سو و آن سو می رفت .

در میان مسافران کشتی، زن و شوهری بودند که مرد در هنگام برخوردِ کشتی با صخره،غرق
شد و جان خود را از دست داد؛ ولی زن، توانست به تخته شکسته ای بچسبد، ت شاید از
غرق شدن برهد.

موج های خشمگین دریا، تخته پاره ای را که زن خود را به آن آویخته بود، به این طرف
و آن طرف می برد تا این که بالاخره در حالی که تخته پاره به کرانه دریا نزدیک می
شد، آن را با زن، روی خشکی پرتاپ کردند.

زن، از غرق شدن نجات یافته بود، امّا غصّه مرگ شوهر و سایر افرادی که در آب غرق
شده بودند، سخت او را رنج می داد و خیلی پریشان بود؛ اما خدا را نیز شکر می کرد که
از چنگال مرگ رهایی یافته است.

جایی که دست تقدیر زن داغدیده را فرود آورده بود، جزیره دور افتاده ای بود زن در
پناهگاهی مناسب نشست و لباس خود را مقداری فشار داد تا آب دریا از آن خارج شود و
بتواند راه برود. در آن جزیره، اثری از آدمیزاد و خانه و محلّ سکونت، به چشم نمی
خورد. زن