پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; نگین پربرکت ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; نگین پربرکت ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; نگین پربرکت ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان قرآنی ; نگین پربرکت ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۵
خورشید همچون یک مجمعه ی بزرگ(سینی مسی)، در بلندترین جایگاه آسمان بود و سراسر زمین را زر اندود کرده بود. از بوسه های داغ او بر زمین، گل تاول می رویید. پرتوهای گرم آفتاب نیمروز تابستان،همه کس و همه چیز را آرام ساخته بود. مردم برای آسایش و رهایی از گرما، به خانه و سایه ها پناه برده بودند. در این میان، مردی که گرسنگی و فقر، توان را از وی و خانواده اش ستانده و مغز جانش را سوزانده بود و سوزش آن بدتر از سوزاندن خورشید بود؛ حیران و سرگردان از خانه و کاشانه خویش بیرون آمده و راهی مسجد می شد. در سیمایش ابر سیاه اندوه و رنج نمایان بود، کسی را در غم خویش انباز نمی دید.خارهای تنگدستی و فقر، جسم و جانش را آزرده بود. او در اوج تنهایی و واماندگی، رو به سوی خانه خدا کرد تا شاید کسی چهره ی خسته ی او را نوازشگر باشد و لب خشکیده و پوست چروکیده اش را با خنده ای از روی دلسوزی و مهربانی، شاداب گرداند. قطرات اشک مانده بر گونه هایش را، مهربانانه بزداید و او و کسانش را یاری دهد.
زمزمه های عاشقانه ی عاشقان آفریدگار مانند وزش نسیم صبحگاهی، در فضای مسجد می پیچید و فضا را عطر آگین می کرد و روح و جان را سرمست حق می کرد و همچنین گوشهای مرد عرب را نوازشگر و روانش را آرامبخش بود. مرد با دلی اندوهگین ولی سینه ای مالامال از امید، روی به رسول خدا(ص) کرد.
سائل، پریشان و مضطرب، تنها پیامبر امین(ص) را ملجأ و پناهگاه خود می دانست و اندوه دلش را، تنها نزد او باز می گفت. او از گریه و زاری و بی قراری دخترکش سخن می گفت. او با خود حرف می زد و می گفت: نزدیک است از تنگ دستی و نداری، دیوانه شود. گرسنگی و نداری خواهرش و دو دخترش و مادر پیرش، رنج او را دو چندان کرده بود. ناگاه ندای امین قریش، رسول خدا(ص)، در فضای مسجد طنین افکند: کیست که او را چیزی دهد؟ کیست که دست او را بگیرد؟ کیست که او را یاری کند؟ پاسخی نیامد…، سکوت نفس گیر و یکنواختی بر مسجد حاکم بود و تنها صدای راز و نیازها و مناجات نمازگزاران، سنگینی سکوت را می شکست،لحظه ها سنگین تر و سخت تر از سالی بر مرد عرب می گذشت. اشک از گوشه ی چشمان بی فروغش، چون دانه های مروارید، بر گونه های فرو رفته اش می غلتید. او منتظر بود…منتظر ندایی، صدایی، نگاهی، کنایه ای، اشارتی…. آنگاه سائل دست نیاز به سوی آسمان بلند کرد و اندوه و شکوه دل نزد خدا برد و گفت: خداوندا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو از مردم تقاضای کمک کردم، ولی کسی مرا یاری نکرد.
لحظاتی چند گذشت. به ناگاه، گل زیبایی، چهره اش را از هم گشود، صدها ستاره شادمانی در نگاهش درخشید. زبانه های آتش اندوه که دل غمدیده اش را می سوزاند، آرام گرفت. در آسمان پررنگ خیال،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 