پاورپوینت کامل قرآن در زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن در زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن در زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن در زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

چه شب ها که بیدار ماندم و چه سختی هایی که تحمل کردم، لیکن همه آنها را فراموش
کردند.بعد از آنکه بُشری در دانشگاه قبول نشد، به خدا قسم آخرین طلاهایم را فروختم
که بُشری را به خارج بفرستم تا بتواند درسش را تکمیل کند.دوبار خانه ام را رهن
دادم تا پسرم هشام دکتر بشود،لیکن الآن به نظرت چیزی یادشان هست؟هشام از خانه اش
بیرونم کرد.چون همسرش کسانی را به مهمانی دعوت کرده بود که دلش نمی خواست من در
میان آنها باشم.او می خواست توی خانه راحت باشد و هر طور می خواهد رفتار کند.خیال
کردم می توانم توی خانه بشری پناهگاهی داشته باشم.آخه مگه او تنها دختر من نیست که
بیشتر آرزو و امیدم به اوست.و گذاشتم هر کاری می خواهد انجام دهد و او را از هر قید
و بندی آزاد کردم؛ لیکن او با من مثل یک نوکر رفتار می کرد،می بایست خانه اش را
تمیز کنم و بچه هایش را جمع و جور کنم و خودش به همراه شوهرش به سینما و تئاتر
می رفت.

همین دیروز،تا نصف شب بیرون بود و بچه اش همین طور گریه می کرد.هر کار کردم
نتوانستم ساکتش کنم.وقتی برگشت، با ناراحتی به او گفتم:نوکر و خادم تو
نیستم.می دانی جوابش چه بود؟ آه! هر وقت به یاد می آورم قلبم درد می گیرد.با کمال
پر رویی به من گفت:چی می گویی!من خرجی تو را می دهم که همین کارها را بکنی! در این
لحظه خاله شروع کرد به گریه کردن.خدیجه بلند شد و کاسه آب خنکی را به خاله اش داد
و او را دلداری دادند تا کمی آرام گرفت .در این لحظه خدیجه از فرصت استفاده کرد و
گفت:متأسفانه خاله تلاش های تو، همه باعث شده تا به اینجا برسی.تو به راهی رفتی که
خیال می کردی به صلاح خودت و بچه هایت هست و تصور می کردی که خوشبختی دخترت به این
است که او را آزاد بگذاری تا هر طوری که می خواهد رفتار کند ،عاقبت نسبت به همه چیز
بی خیال گشت، حتی از حق مادری و فرزندی.

تو به او کمک کردی تا توجهی به دین نداشته باشد و حجاب از سرش بردارد و فراموش کردی
که اینها باعث می شود تا به تو بی اعتنا بشود.وسایل لهو و خوش گذرانی را برایش مهیا
کردی و او را از توجه به خداوند بازداشت و چنان سرگرم آنها شد که حتی از تو و
مراعات مقام تو که خداوند آن را بالاترین چیزها قرار داده است، زیر پا بگذارد.تو به
او نگفتی که دخترم نماز بخوان و روزه بگیر و حجابت را رعایت کن که خداوند
فرموده:«ان الصّلاه کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتا» و «یا ایها الذین آمنوا کتب
علیکم الصیام» و «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ»

بایست قبلاً می دانستی که کارهایت باعث خواهد شد تا این آیه را نیز فراموش کند که
می گوید:«فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قلّ لهما قولاً کریماً. و احفض لهما جناح
الذّل من الرّحمه و قلّ ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا»

ای خاله!همه اینها قابل پیش بینی بود.چقدر فرق است بین کسی که شب را با فیلم مبتذل
و مستهجن صبح می کند و کسی که شب را با کتاب خواندن به صبح می رساند.کتابی که در آن
معارف قرآنی و اسلامی را آموزش و یاد می دهد و می خواند:کسی که به پدر و مادر خویش
به درشتی سخن بگوید، به آن دو بی حرمتی کرده است.و گناه بزرگی را مرتکب شده و یا
می خواند که:بهشت زیر پای مادران است.خاله! تو آخرین طلاهای خودت را فروختی که بشری
را به خارج بفرستی تا مدرکش را بگیرد،لیکن فراموش کردی که آن سفر عاطفه را در روح
او خشکانید و او را به شکل یک موجود خالی از احساس و عاطفه به تو بازگرداند.

خاله نفس عمیقی که نشان از حسرت و پشیما