پاورپوینت کامل چهره های آسمانی ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چهره های آسمانی ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چهره های آسمانی ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چهره های آسمانی ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

یکباره سکوت مسجد،مانند حبابی شکست.چشمان نماز گزاران،از حیرت و تعجب به روی
سجاده هایشان خیره ماند.نجواهایی فضای مسجد را پر کرد و صداها درهم شد.هر کس چیزی
می گفت.این چه صدایی بود که به گوش می رسید؟ صدای ناقوس ؟ آن هم در مسجد پیامبر؟!

مردانی که گرد و غبار نشسته بر سر و صورتشان،گواه خستگی سفرشان بود،وارد مسجد شدند.
جامه هایی رنگارنگ و لباس هایی گرانبها بر تن داشتند.صلیب هایی طلایی بسان
ستاره های فروزان بر سینه های آنان می درخشید.برق جواهر انگشتری و زیورآلاتشان،مجال
پلک بر هم نهادن را از تماشاگران می ربود.سخنانی زیرگوشی بین برخی از نمازگزاران رد
و بدل می شد:«مسجد مدینه تاکنون میهمانانی با این جلوه و شکوه و لباس هایی پر زرق و
برق ندیده است ».

خبر گوش به گوش،به همه نمازگزاران رسید و بسان رعد در مسجد صدا کرد.گروهی از
مسیحیان نجران به نمایندگی از قوم خویش وارد مدینه شده بودند.هنگامی که مسیحیان
وارد مسجد شدند،وقت ادای نمازشان بود.پس از نواختن ناقوس،به سمت مشرق ایستادند و
نماز گزاردند.اصحاب پیامبر(ص ) در حیرت شدند و گروهی از وی خواستند که رسول (ص )
مانع نجرانیان شود.محمد(ص) گفت:آنان را واگذارید؛هر قومی راه و رسم عبادی خاص خود
را دارد.آنان پس از ادای نماز،برای گفتگو و مذاکره با پیامبر(ص ) آماده شدند.

پیامبر(ص ) که همچنان مشغول ذکر و دعا بود،از دیدار آنان روی برتافت و بدانان
اعتنایی نکرد،نجرانیان،که وصف خوش رویی حضرت را شنیده بودند،انتظار چنین رفتاری را
نداشتند.و حالا که سختی سفر را بر خود هموار کرده و برای مذاکره و گفتگو با
پیامبر(ص ) آمده بودند،انتظار داشتند،ایشان معتقدان به عیسی(ع)؛این پیام آور محبت و
رحمت را به گرمی بپذیرد و با مهربانی با آنان به گفتگو بنشیند،اما رسول خدا(ص)
همچنان به میهمانان بی اعتنا بود و سخنانشان را پاسخی نمی داد.

این موضوع،ترسایان را برآشفت و اشتیاقشان به سردی گرایید و همچون ستون های سنگی،
خشک و خاموش بر جای ماندند.به همین دلیل،نزد دو تن از مسلمانان که آشنای آنان
بودند،رفتند و گفتند:

دیروز نامه فرستادن و دعوت کردن به دین خود و امروز روی برتافتن و دیده پوشاندن !
این چه حالتی است که بر محمد می رود؟

آن دو نیز در شگفت شدند و از دادن پاسخ درماندند و گفتند:باید موضوع را با کسی دیگر
در میان نهند؛کسی که پیامبر(ص ) را به خوبی بشناسد،بیش از همگان به او نزدیک باشد و
اندیشه ها و باورها و انگیزه رفتارهای او را نیز،به خوبی بداند.

آن دو،بی درنگ،موضوع را با علی(ع )،آشنای دل پیامبر(ص ) و نزدیکترین فرد به او،در
میان نهادند. ایشان گفتند:«مسیحیان گمان کرده اند که بر پادشاهی ثروتمند و پر جبروت
وارد شده اند که لباس های پر زرق و برق بر تن کرده و با این هیأت در مسجد حاضر
شده اند؟! محمد(ص) پیامبری از جانب خدا و سیره او در سادگی و دوری از زیور و زینت
دنیاست.او عزت و کرامت انسانی را در ثروت و تجمل نمی داند.به همین دلیل،حاضر نیست
با نمایندگانی که با این هیأت و آرایش بر او وارد شده اند،به گفتگو بنشیند.مردان
نجران،باید با ظاهری ساده و بدون زیور با پیامبر(ص ) ملاقات کنند؛تا مورد احترام
قرار گیرند.ایا آنان زهد و منش عیسی را از یاد برده اند؟».

مسیحیان همین که این سخن را شنیدند،در حیرت شدند و برای گفتگو و احتجاج با پیامبر
موعود(ص)، لباس های فاخر و ابریشمین را از تن درآوردند،دستبند و انگشتری های زمردین
و گرانبها را از دست ها بیرون کردند و با ظاهر و پوششی ساده به حضور پیامبر(ص )
رسیدند.رسول رحمت نیز،آنان را احترام کرد و به حضور پذیرفت و در کنار «ستون وفود»
با آنان نشست.سه تن از ترسایان که سمت ریاست را به عهده داشتند،با پیامبر(ص ) آغاز
سخن کردند و سؤالات خود را،یک به یک،با او در میان نهادند.گفتند: ای محمد،ما را به
چه می خوانی ؟ و پاسخ شنیدند:به ایین اسلام درآئید و در پیشگاه خداوند تسلیم گردید
و بدانید که من فرستاده خدایم و عیسی مسیح،بنده و مخلوق خداست.نمایندگان نجران
گفتند: ما، پیش از این،اسلام آورده و تسلیم خدا شده ایم.پیامبر خاتم فرمود:شما خود
را بر آئین حق می دانید، حال آن که اعمالتان خلاف آن را نشان می دهد؛شما برای خدا
فرزند قائلید و عیسی را که بنده شایسته خداست،پسر خدا می دانید.صلیب را
می پرستید،گوشت خوک می خورید و تعالیم مسیح را تحریف می کنید…!

محمد(ص ) که همچون مسیح سمبول پاکی،صفا، محبت و خلوص بود، همچنان سخن می گفت و
اشعه های تابناک معانی بلندی را که در قلبش می درخشید و بدان ایمان داشت، در فضای
مسجد می پراکند و معنویتی دو چندان به عبادتگاه مسلمانان می بخشید. کلمات استوار و
به دور از تردید محمد(ص ) فضای مسجد را سرشار از عطر خوش ایمان و یکتا پرستی
می کرد.پیامبر(ص ) با دم مسیحایی خود،سخنان حیات آفرین و روح بخشی را بر زبان جاری
می ساخت،اما سخنان زلال تر از آب او در دل مسیحیان اثر نکرد و گفتارش که
می توانست،همچون اشک های بهار بر سرزمین خشک دل ها ببارد و آن را زنده
کند،جوانه های عشق و یقین را در دل مردان نجران نرویاند.

پیروان مسیح از شنیدن گلبانگ ایات وحی؛این بهار دلها و شفای دردها،در شگفت و از
شنیدن تعالیم زیبا،استدلالات و دلایل استوار رسول رحمت،در حیرت و اگر چه از دادن
پاسخ عاجز بودند، ولی همچنان ابرهای شک و تردید بر سرزمین دلشان سایه افکنده و عناد
و لجاج بر آنان چیره بود.

نجرانیان که گویا سرای وجودشان با خشت های عناد و لجاج بنا نهاده شده
بود؛گوش هایشان نمی شنید،چشم هایشان نمی دید و قلب هایشان حقیقت را درک نمی کرد.به
همین دلیل،رو به محمد(ص ) کردند و با کلماتی بریده بریده و با نگرانی و حیرت
گفتند:گفتارها و استدلالات تو،ما را قانع نمی کند.ما حاضر به پذیرش عقاید و باورهای
تو نیستیم.

او که به راستی و صفای یک سلام،دل هر انسانی را به نور ایمان و یقین روشن می ساخت و
پاکی و سپید خوئی را به ارمغان می آورد؛از دیدن این همه عناد و خیره سری و قساوت
قلب در شگفتی ماند. از این که می دید مسیحیان حاضر نبودند،با وجود شنیدن بیش از
هشتاد ایه هدایت گر و اقامه دلایل محکم و گفت و گوهایی دوستانه تسلیم حق شوند،بسی
اندوهگین بود.دیگر از اصلاح و دگرگونی میهمانان مدینه،نومید گشته بود،دست از سخن
گفتن کشید و به نقطه ای خیره شد،گویا انتظار چیزی را می کشید.

دیری نپائید که چراغ وحی در مقابل چشمان محمد(ص ) روشن شد و راهی را در مقابل او
گشود.هاتف غیب او را مژده داد و پیام جدیدی را با این کلمات ، در روانش زمزمه کرد:
فَمَن ْ حَاجَّکَ فِیه ِ مِن ْ بَعْدِ مَا جَاءکَ مِن َ الْعِلْم ِ فَقُل ْ
تَعَالَوْا نَدْع ُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُم ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُم ْ
وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُم ْ ثُم َّ نَبْتَهِل ْ فَنَجْعَل ْ لَعْنَت َ اللهِ
عَلَی الْکَاذِبِین؛پس به هر که با تو در این (باره )،بعد از دانشی که برای تو
(حاصل ) آمده،محاجه کند،بگو:بیائید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما
خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم،سپس،مباهله کنیم و لعنت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.