پاورپوینت کامل من گمراه بودم ۲۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل من گمراه بودم ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من گمراه بودم ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل من گمراه بودم ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

هیجان شدیدی افراد را فرا گرفته بود و دل ها در سینه ها سخت می تپید! شب،باران تندی فرو باریده بود و زمین انباشته از شن های نرمی بود که رفت و آمد را برای مسلمانان آسان می ساخت و آن سوی وادی که زیر پای سپاه دشمن و کافران «قریش» قرار گرفته بود،رفت و آمد آنها را بر اثر انباشت آب فراوان و گل و لغزندگی، با مشکلات زیادی مواجه گردانیده بود!۱

این سوی جبهه،پیامبر اسلام(ص) با پیمودن بیست و هشت فرسنگ از مدینه به فرماندهی سپاه خویش،که ۳۱۳ مرد مؤمن و بیشتر آنان جوان بودند و تنها ۲ اسب و هفتاد شتر داشتند، به سرزمین «بدر» و کنار چاههای آب آن رسید۲ و در آن سوی جبهه،«ابوسفیان» فرزند حرب،به سرکردگی نهصد و پنجاه مرد جنگجویی که ششصد نفر زره پوش و یک صد اسب داشتند، در برابر سپاه اسلام قرار گرفتند.۳

پیامبر(ص)،نخست آنها را به صلح و خیر خواهی و تسلیم حق شدن دعوت نمود،ولی «ابوجهل» بن هشام،از سردمداران کفر زیر بار نرفت و دشمن در نبردی که از صبح ۱۷رمضان سال دوم هجرت (۶۲۴ ـ م) تا ظهر ادامه یافت،با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر شکست خورد و این،در حالی بود که سپاه اسلام۴ با دعای پیامبر(ص) امدادهای غیبی۵ و شجاعت و پایمردی مسلمانان فداکار، تنها چهارده شهید داد.

آن گاه رسول خدا(ص) به دو نفر از سربازان و یاران خویش؛یعنی عبدالله فرزند رواحه و زید فرزند حارثه مأموریت داد تا مژده پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند،شهر مدینه که اسامه فرزند زید، در نبود پیامبر(ص) سرپرستی اش را بر عهده گرفته بود،با شنیدن این مژده بزرگ که نابودی سردمداران کفر و نفاق را در برداشت،به شادی وصف ناپذیری درآمد.زید فرزند حارثه که پس از اعلام این مژده،خود به شکرانه این نعمت بزرگ پیروزی به نماز شکر ایستاد و بعد از نماز،در حالی که افراد زیادی به منظور شنیدن شرح ماجرا اطراف او گرد آمده بودند،به شرح داستان کشته شدن دشمنان خطرناک پیامبر(ص) و اسلام پرداخت.۷

پیامبر(ص) که پس از پیروزی،همچنان در سرزمین بدر مانده بود،تعدادی از افراد دشمن شکست خورده را فرا خواند و با جلب نظر یاران خویش،دستور داد:کافران شکست خورده قریش،مال و دارایی شان را که به عنوان غنیمت جنگی در اختیار مسلمانان قرار داشت و برای آنها حلال نیز بود،خود شناسایی و تصرف نمایند۸ و حتی شصت و هشت نفر از اسیران کافر را در برابر پرداخت مالی اندک۹ و افراد بی پول اما با سواد آنها را در ازای با سواد نمودن ده جوان از فرزندان انصار آزاد فرمود.زید بن ثابت از افرادی بود که از این راه باسواد شد.۱۰

آن گاه که خبر این آزادی مال و اسیران به مردم مکه رسید،برخی به خاطر این بزرگواری و جوانمردی، مسلمان شدند،۱۱ولی سردمداران و قدرت مدارانی که با کشته دادن قهرمانان خویش غرق در ماتم شدند،به جای پذیرش حق و اصلاح عقیده و رفتارشان در مقام توطئه و واکنش و انتقام گیری برمی آمدند!

یک روز،عمیر بن وهب جتحی که از کافران قریش و از دشمنان و آزار دهندگان سخت رسول خدا(ص) به شمار می رفت و مسلمانان را در مکه رنج و شکنجه می داد و در «جنگ بدر» اسیر و سپس آزاد شده بود، با «صفوان بن امیه» دوست کافر خویش،در حجر اسماعیل(ع) نشسته بودند و از ماجرا و مصیبت دردناک بدر گفت و گو می کردند؛زیرا مصیبت و شکست در جنگ بدر زندگی را بر همگان تلخ و تاریک کرده و هر کس را به اندیشه برای یافتن راه چاره ای وا داشته بود.

صفوان می گفت:راستی پس از مرگ این عزیزان،در زندگی برای کسی خوبی و خوشی وجود ندارد.

عمیر می گفت:به خدا درست می گویی،اگر من مشکل بدهی های بی محل و ترس بی سرپرستی و بیچارگی اعضای خانواده ام را نداشتم،به سوی محمد(ص) می رفتم و کار او را تمام می کردم،به ویژه برای آزاد کردن فرزند اسیرم(وهب) می تواند،بهانه خوبی برای رفتن من به مدینه باشد!

صفوان هم با استقبال از اجرای این نقشه گفت:نگران نباش!من ادای قرض های تو را بر عهده می گیرم و تمام مخارج زن و فرزندان تو را تا زنده هستند،همچون مخارج زندگی زن و فرزند خود پرداخت خواهم کرد،بنابراین،از این جهت دغدغه نداشته باش و نقشه ات را عملی کن!

عمیر پس از اطمینان از وعده های صفوان،به او سفارش کرد، این راز را پوشیده دارد و کسی را از آن باخبر نکند، آن گاه به خانه رفت و دستور داد شمشیرش را تیز و زهرآگین کنند، سپس بر مرکب خویش سوار شد و راه مدینه را در پیش گرفت.

عمیر مسافت بیش از هفتاد فرسنگی میان مکه و مدینه را به فاصله چند روز،با شتاب پشت سر گذاشت و به مدینه وارد شد و پس از آنکه از نشانی پیامبر(ص) پ