پاورپوینت کامل کوتاه و خواندنی ; حکایات قرآنی ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کوتاه و خواندنی ; حکایات قرآنی ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوتاه و خواندنی ; حکایات قرآنی ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل کوتاه و خواندنی ; حکایات قرآنی ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۶۶

در عبادت شریک نگیرید

حسن بن وشّاء می گوید: روزی محضر حضرت رضا(ع) مشرف شدم، دیدم در مقابل آن جناب، آفتابه ای هست و می خواهد، برای نماز آماده شود. جلو رفته و خواستم، آب بر روی دستان آن حضرت بریزم.

فرمود: ای حسن صبر کن!!

عرض کردم: چرا اجازه نمی دهی آب بر دست شما بریزم، آیا مایل نیستید، من به ثوابی برسم؟

فرمود: تو ثواب می بری ولی من گناه!

پرسیدم: چرا؟

فرمود: مگر این آیه قرآن را نشنیده ای؟ که می فرماید: «فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربّه احدا» (سوره کهف،آیه۱۱۰) هر کس، امید پروردگارش دارد؛ باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت خدا کسی را شریک قرار ندهد.

من اکنون می خواهم، وضو برای نمازم بگیرم، این خود عبادتی است، مایل نیستم، کسی در عبادتم شریک شود.

آیا می توان گفت: حسن و حسین دو پسر پیامبر(ص) هستند؟

حجّاج ابن یوسف ثقفی، استاندار خون خوار عبد الملک در کوفه، بود. او با شیعیان و یاران امیر مؤمنان علی(ع) بسیار دشمنی می کرد و حتی ظنّ شیعه بودن و طرفداری از علی(ع) در مورد یک نفر، کافی بود که حجاج، او را بکشد.

عامر شعبی می گوید:

شبی حجاج مرا طلبید. هراسان شدم؛ و برخاسته و نزدش رفتم. ناگهان در کنار مسند او، سفره چرمی دیدم، که پهن شده بود، (رسم بر این بود که افراد را روی آن می کشتند) و شمشیر تیزی هم در کنار آن بود، سلام کردم، جواب سلام مرا داده و گفت:

نترس به تو امان داده ام. بعد مرا در کنار خود نشاند، سپس به یکی از دژخیمانش اشاره ای کرد. او رفت و مردی را که با طناب و زنجیر بسته بودند، آورد و در برابر حجاج قرار داد.

آنگاه به من رو کرد و گفت: این شیخ می گوید: حسن و حسین دو پسر پیامبر(ص) هستند، باید از قرآن در این باره دلیل بیاورد و گرنه، هم اکنون سرش را از بدنش جدا می سازم.

گفتم: لازم است که او را از زنجیر و بند آزاد سازید که اگر دلیل از قرآن آورد، آزاد شده و می رود وگرنه با این شمشیر نمی توان که زنجیر را قطع کرده و او را کشت. در هر دو صورت، باید این زنجیرها را از بدنش جدا کرد.

حجاج (ملعون) دستور داد: بند و زنجیر، از بدن او جدا کردند، خوب به او نگاه کردم، ناگهان دیدم، سعید بن جبیر (مفسر قرآن، شاگرد و یار خاص امام سجاد(ع) است، اندوهگین شدم، با خود گفتم: چگونه در مورد اینکه حسن و حسین علیهما السلام پسران پیامبر(ص) هستند، می تواند استدلال کند؛ ناگهان صدای حجاج بلند شد و به سعید، گفت:

چنانکه ادعا می کنی، دلیل خود را از قرآن، در مورد اینکه حسن و حسین علیهما السلام، پسران پیامبر(ص) هستند، بیاور، وگرنه گردنت را می زنم.

سعید گفت: به من مهلت بده. حجاج چند لحظه سکوت کرد، و دگر بار گفت: دلیلت را بگو؟

سعید گفت: اندکی مهلت بده. حجاج پس از لحظاتی، برای سومین بار گفت: به تو می گویم، دلیل خود را از قرآن بیاور که چگونه می توان گفت: حسن و حسین، دو فرزند پیامبر(ص) هستند.

سعید باز اندکی فکر کرد و سپس گفت:

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، ووهبنا له اسحاق و یعقوب کلا هدینا ونوحاً هدینا من قبل ومن ذرّیته داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون و کذلک نجزی المحسنین، و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین» (سوره انعام،آیات ۸۴ و۸۵). و اسحا