پاورپوینت کامل در جهان صدا و سکوت ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در جهان صدا و سکوت ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جهان صدا و سکوت ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در جهان صدا و سکوت ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
۴۴
همه به دنبال آرامش اند و آن را در چیزی می جویند: دانش، قدرت، فقر، ثروت، دین داری و ایمان، لاابالی گری و بی ایمانی، خوش باشی، زهد، تنهایی و سکوت، غوغا و حضور، مرگ و… هر کس به فراخور تلاش، توان، امکانات اجتماعی و فهم خود، بهره ای از آرامش می برد. یکی با به دست آوردن ثروت، به نوعی از «خاطر جمعیِ» مادّی می رسد و از این که می بیند در وضع طبیعی زیست(یعنی رفاه مادّی) قراردارد، خود را آرام می یابد. دیگری با پناه بردن به ایمان و با سرسپاری به احساسی که خاستگاه آن، وجودی ماورایی است، خود را در متن آرامش و فراغتی معنوی می یابد. آرامش، در هر یک از این وجوه، معنا و منزلتی مخصوص به خود دارد. کسی که آرامش و قرار روح خود را در بی ایمانی و بی قیدی و رهایی از آداب پذیرفته شده از سوی دین داران می داند، آرامش خود را، واقعاً، در این بی ایمانی می بیند، اگرچه از نگاه ناظر بیرونی چنین نباشد. دست کم این که او چنین می پندارد که این بی قیدی ها در حال حاضر به او آرامش می بخشد.
می بینیم که «آرامش» گستره معنایی وسیعی دارد. شاید به تعداد آدم ها بتوان برای آرامش، معناهای بی شمار، سراغ گرفت. ما، در این نوشته نمی خواهیم مفهوم علمی آرامش را تبیین کنیم. همچنین نمی خواهیم هنر را تعریف کنیم. این دو، در واقع، کاری نشدنی است؛ چرا که اوّلی یک وضعیّت دل خواه روحی و روانی است و درست به همین دلیل به اندازه مفهوم انسان، پیچیدگی دارد، و دومی نیز محصول تعالی روحانی است که به گونه ای ناپیدا و ژرف با ظاهری به نام «فُرم» آمیخته است. این نوشته در پی بیان این نکته است که هنر هم به اندازه عوامل دیگر و حتّی بسیار بیشتر از آنها، البته با روش و در مقیاسی دیگر، آرامش بخش است. اتّفاقاً کسانی که با هنر، به معنای راستین آن – چنان که خواهیم گفت -، دلگرم و سرگرم اند و قرار روحانی خود را در هنر جست وجو می کنند، در واقع، آرامش را در «خود» می جویند و به قول شاعر معاصر ما، سهراب سپهری، در خود، خیمه زده اند و خود، سایه بان آرامش خودند. در این نوشته از عدم امکان تعریف هنر آغاز می کنیم و توضیح می دهیم که منظور ما از آرامش چیست و چه نیست. آن گاه به این نکته می پردازیم که هنر، چگونه آرامش می بخشد.
هنر نیز، مانند تمام مفاهیم معنوی دیگر، تن به تعریف نمی دهد. تعریف هایی که این جا و آن جا خوانده ایم و شنیده ایم، هر یک، یا به کارکردهای هنر نظر داشته اند و یا، در ترکیب هایی مانند جامعه شناسی هنر و فلسفه هنر، نسبت میان یکی از شاخه های دانش را با هنر می سنجیده اند. هنر نیز مانند مفاهیمی چون عشق، خدا، زیبایی، عدالت، فضیلت، سعادت و دین، حوزه معنایی پیچیده و گسترده ای دارد. امّا یک ویژگی در هنر هست که – خواه آن را جزء تعریف هنر به حساب بیاوریم یا نیاوریم – در تمام تعریف های پیشنهاد شده می توان آن را سراغ گرفت: هنر، در معنای اصیل خود، با درونی ترین و روحانی ترین لایه های روان آدمی ارتباط دارد؛ یعنی هنر در هر قالبی بنشیند(کلمه، رنگ، صدا، حرکت و…) و هر عضو مادّی از اعضای بدن را به توجّه فرا بخواند، تأثیر هنری خود را – از این لحاظ که تأثیری هنری است – بر همان لایه های درونی می نهد. این که می گویند هنر با احساسات و عواطف بشر سر و کار
دارد نیز به همین معنا است. ما اگرچه ساز و آواز را در موسیقی، رنگ و ترکیب بندی و فضا را در نقّاشی و هنر استفاده از زبان را در شعر با ابزارهای مادّی و مشهود می شنویم و می بینیم، امّا بازتاب ماورایی این چیزها در جهان جان ماست. از این جهت، هنر پدیده ای روحانی است و ما چگونه می توانیم قواعد روحانی حاکم بر جهان روح خود را چنان تعریف و گزارش کنیم که شنونده با شنیدن آن به همان آگاهی برسد که ما رسیده ایم؟
هنر، به فراخور آگاهی و احوال روحانی مخاطب و نیز به فراخور بهره هنرمند از اصالت، بازتاب های گوناگون دارد: گاه مخاطب را به حیرت وامی دارد و گاه به تفکّر؛ گاه در او شور می آفریند و برمی انگیزاند و گاه او را با خاموشی و سکوتی معنادار همراه می کند؛ گاه او را به هیجان می آورد و بی تاب می کند و گاه آرامشی دل پذیر به او می بخشد. اگر هنرمند و مخاطب، قابل باشند و هریک کار خود را خوب بدانند، آن گاه تمام این احساس های متناقض برآمده از هنر، تعالی بخش و عزیز خواهند بود. امّا شگفت نیست که بگوییم – دست کم بر اساس یک برداشت ذوقی – زیباترین بازتاب «هنر»، همان «آرامش» است.
در چند سطر گذشته درباره امکان یا عدم امکان تعریف هنر، مطالبی گفتیم. شاید این چند سطر نتوانسته باشد معلوم کند که هنر، چگونه چیزی است؛ امّا خوش بختانه همه ما دریافتی اجمالی از هنر – دست کم از راه روبه رو شدن با یکی از نمودهای آن -، داریم و از این جهت، دشواریِ کار کسی که می خواهد درباره هنر و آرامشْ سخن بگوید، کم تر است. در هر حال، هنر، به قول شاعر معاصر، مهدی اخوانِ ثالث، همان «معروف تعریف ناپذیر» است و به همین دلیل، کار چنان کسی شاید اصلاً دشوار نباشد. البتّه اخوانِ ثالث درباره شعر، چنین سخنی می گوید؛ ولی ماهیّت سخن او به هنر نیز قابل تعمیم است. از همین جا معلوم می شود که ما، در این نوشته مرز دقیقی را میان هنر و ادبیات، معلوم نکرده ایم و در واقع، با کمی تسامح، ادبیات را نیز در نظر داشته ایم.
۳. از آرامش تا آرامش
شاید با شنیدن یا خواندن ترکیب «هنر و آرامش» مفهوم روان شناسانه آرامش به ذهنتان بیاید و میان این دو چنین نسبتی را برقرار کنید. شاید تصوّر کنید وقتی درباره هنر و آرامش، سخن می گوییم، منظورمان همان چیزی است که روان شناسان و روانکاوان از آن با نام «هنر درمانی» یاد می کنند. این تصوّر می تواند درست باشد و در واقع، یکی از شگردهای روان شناسان همین است. امّا منظور ما از «آرامش»، مفهوم روان شناسانه آن نیست. حتّی شاید بهتر است، وقتی نسبت میان آرامش و هنر را برمی رسیم، کاری به جنبه روان شناسانه آرامش نداشته باشیم؛ چرا که شأن هنر، بالاتر از این است که آن را فقط واسطه ای برای رسیدن بیماران روانی به سلامت روحی به حساب بیاوریم. تصوّر کنید که فردی به بیماری افسردگی یا فشارهای روانی دیگر مبتلا است، و یا فردی را تصوّر کنید که به نقص فیزیکی – روحی گرفتار است. او می تواند به روان پزشک و روانکاو مراجعه کند و بیماری اش مثلاً با «موسیقی درمانی» درمان شود و یا در آستانه درمان قرار بگیرد. چنین چیزی ممکن است و اتّفاق هم افتاده است؛ امّا سخن بر سر این است که در این حالت، ما هنر را فقط واسطه و سببی فیزیکی می دانیم که ما را به اهداف درمانی (و فقط اهداف درمانی) می رساند. در واقع، در این جا هنر، «وسیله» است، نه چیزی که به خودیِ خود – چه گره از کار فروبسته بیماران بگشاید یا نگشاید – دارای ارزش باشد. معلوم است که هنر، آن قدر کارگشا هست که به کارِ روان شناسان هم بیاید؛ امّا چنین آرامشی گویی فقط در کلینیک های روانی به دست می آید. و بزرگ ترین رسالت هنر در این حالت، «کاهش احساس درد» است، نه «بیان معانی ژرف».
آرامشی که در این حالت به دست می آید برخاسته از فعّالیّتی پزشکی است، نه هنری، و روان شناس و روانکاو، مطابق «حرفه» خود عمل می کنند که اتّفاقاً ممکن است در آن به مقصود نرسند و موفّق نباشند. چنین آرامشی را انواع قرص ها و کپسول ها نیز می توانند فراهم کنند. درست است که رسیدن به همین مرز از آرامش هم کارِ کارستانِ هنر است؛ امّا خوب است فکر کنیم که آیا آرامش روانی مادر به هنگام تولّد نوزاد، کمک به کسانی که از عوارض سکته مغزی رنج می برند، تقویت ذهن و زبان بچّه مدرسه ای های تنبل، کمک به
زوج هایی که گرفتاری های ریز و درشت زناشویی دارند و… همان چیزهایی هستند که ما مثلاً از موسیقی و نقّاشی و ادبیات داستانی انتظار داریم؟ موسیقی، این هاست یا چیزی است که باید نغمه های ازلی عالم قدس را – که از خاطر ما رفته است- به گوش هوش ما برساند؟
تمام این توضیحات برای این بود که بگوییم وقتی درباره هنر و آرامشْ سخن می گوییم، بهتر است با نگاهداشت جانب «هنر»، معنایی از «آرامش» را لحاظ کنیم که به دلیل هماهنگی آن با ذات شریف هنر، عمیق تر، معنوی تر و تعالی بخش تر از معنای صرفاً روان شناسانه آن باشد.
تا این جا، به اختصار، معلوم شد که منظور ما از آرامش، وقتی با هنر مقابل می شود، چه چیزی نیست. حال باید توضیح دهیم که معنای هنریِ آرامش چیست و هنر، چگونه آرامش می بخشد؛ امّا پیش از آن، لازم است توضیح دهیم که چه کسی قرار است با هنر به آرامش برسد.
۴. چه کسی با هنر به آرامش می رسد؟
ویژگی «آرامش بخشی» هنر، یک پیش بینی و پیش داوری نیست؛ بلکه نتیجه طبیعی آن است. امّا باید توجّه داشت که جلوه هنر در هر چشمی نمی نشیند و هنر، با آگاه و ناآگاه به یکسان رفتار نمی کند؛ سهل است که حتّی ناآگاهان، هنگام روبه رو شدن با یکی از مظاهر هنر(که اهل آگاهی هنگام مواجهه با آن به سرخوشی می رسند)، گویی اصلاً چیزی ندیده اند و نشنیده اند. پس این نکته مهم است که بدانیم چه کسی می خواهد با قافله هنر در سرزمین آرامش، بار بیفکنَد. چنین کسی باید این ویژگی ها را داشته باشد:
الف. از اصول فنّی هنرها آگاهی نسبی داشته باشد. در غیر این صورت، محصول مواجهه او با آفریده هنری، نفهمیدن، بد فهمیدن و یا فهم سطحی و ظاهری است. اگر کسی از رنگ، ترکیب بندی، ریتم و… آگاهی نداشته باشد، چگونه می تواند از تماشای یک تابلوی نقّاشی لذّت ببرد؟ بدون این آگاهی ها، مفهوم والای «زیبایی» تا حدّ «خوشگلی» سقوط می کند. این ویژگی معلوم می کند که در فهم هر اثر ادبی و هنری، توجّه به آنچه آن را «فُرم» می دانند، بسیار مهمّ است. به نظر تمام فرم گرایان، جست وجو در اثر هنری، چه برای هنرمند و چه مخاطب و چه منتقد، در فُرمْ اتّفاق می افتد، نه در محتوا. محتوا همیشه وجود دارد و هر هنرمند آن را با فُرم برگزیده خود بیان می کند.
ب. جست وجوگر است و آرامش خود را در یافتن حقیقت، اگرچه به اندازه فهم خود، می بیند. جست وجوگر بودن یعنی اسیر عادات، ظواهر، شعارها، کلیشه ها و روزمرّه گی ها نبودن.
ج. او هنر را، به خودی خود، ارزشمند و محترم می داند. آن را «ابزار» سرگرمی، گذران وقت و تفاخر نمی داند. چنین کسی فقط جمعه ها به سینما، آن هم سینمای سرخیابان، نمی رود. تابلوی نقّاشی را فقط برای خوشگلی اتاق خوابش بر دیوار نمی آویزد. او از شعر آسمانی حافظ، چیزی می فهمد و با آن می گرید و می خندد، نه این که فقط در مجالس فال، دست به دیوان خواجه ببرد. چنین کسی فقط قصّه های عشقی سوزناک نمی خواند؛ او به دنبال «قصّه زندگی» است. او با شنیدن نوای تار، احساس می کند که دست ازلی و زخمه زن موعود بر تار و پود جان او پنجه می کشد و از آن صدایی برمی آورد که گوش هوش او با آن آشنا است. او در موسیقی آغاز می شود. او هرگز نمی تواند با شنیدن صدای نا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 