پاورپوینت کامل هفت خوان زندگی ۲۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هفت خوان زندگی ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هفت خوان زندگی ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هفت خوان زندگی ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

۴

شروع، نقطه صفر نیست، آغاز راه است. قبل از آن که در نقطه شروع قرار بگیریم، باید آمادگی لازم را به دست بیاوریم. باید با پَست و بلند و موانع آن آشنایی داشت؛ وگرنه از ادامه حرکت بازخواهیم ماند. برای هر راهی، آغاز و انجامی است. از شروع تا پایان، خودباوری، استقامت، شهامت و ایمان می خواهد. باید شرایط لازم را در خودمان ایجاد کنیم. باید با آنچه پیش رو داریم آشنا شویم. کوله بار سفرمان باید پر باشد از اطّلاعات و تجربه. باید راه را از بَلَد آن بپرسیم. باید چگونه پیمودن را از کسی بپرسیم که راه پیموده است. زندگی یک حرکت دایم است. باید خودمان را آماده این سفر کنیم. آنچه را برای این سفر لازم است مهیّا کنیم. دستْ پاچه نشویم. ببینیم برای این سفر چه چیز احتیاج داریم. به فکر سرما و گرمایش باشیم؛ به فکر تن پوش مناسب؛ به فکر آذوقه مورد نیاز. مگر می شود به سفر رفت و به فکر هیچ چیز نبود. پس با آرامش خاطر به هر آنچه لازم داریم فکر کنیم. با صبر و حوصله، وسایل سفر را آماده کنیم. عجله نکنیم. اگر چیزی را فراموش کنیم، باید راه رفته را برگردیم. سفر زندگی، بزرگ ترین سفر تمام عمر ماست. باید شش دانگ حواسمان جمع باشد. باید از این هفتْ خوان، به سلامت بگذریم؛ همچو هفت خوان رستم که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است. راستی، از داستان هفت خوان رستم، آگاهی داری؟

هفت خوان، هفت وادی و منزل بوده است. وقتی کیکاووس در مازندران به بند افتاده بود، رستم، برای نجات او به مازندران می رفت که در میان راه، چندجا، دیوان و جادوگران را کشت، پس از هفت روز به مازندران رسید و کیکاووس را نجات داد. به سبب آن که از هر منزلی که می گذشت و به شکرانه آن ضیافتی برپا می کرد، آن را هفت خوان گفته اند. آنچه دراین هفت خوان، هر لحظه، خود می نمایاند آرامشی است که رستم از ابتدا تا انتهای سفر دارد. مگر می شود با اضطراب، راه پیمود و از موانع، جان سالم به در بُرد و به مقصد رسید. حرکت، استقامت می خواهد و دلی آرام. با پریشانْ خاطری، ره به جایی نخواهیم بُرد. حال، سری به هفت خوان رستم می زنیم و ببینیم آیا در نقطه شروع قرار گرفته ایم تا از پاورپوینت کامل هفت خوان زندگی ۲۹ اسلاید در PowerPoint بگذریم؟

خوان اوّل: رستم، در راه، برای استراحت، دمی می آساید و به خواب می رود. شیری در آن حوالی، او را می بیند و قصد رستم می کند. چون می خواهد نزدیک شود، رخش در مقابلش درمی آید و او را از پا درمی آورد. وقتی رستم بیدار می شود، می بیند که به همّت رخش، از شرّ شیر، رهایی یافته است. پس خداوند جهان را شکر می کند.

تهمتن، مرکبی رام شده دارد که به وقتش به کمک او می آید. حال، ما در سفر زندگی مان، نفْسمان را همچون رخش، تربیت کرده ایم که تحت فرمان عقل و ایمانمان باشد و در برابر نعره ددان رهزن، نهراسد و بر فرقشان بکوبد؟

خوان دوم: رستم پس از آن به راه افتاد و به بیابانی سخت گرم و بی آب رسید؛ آن گونه که نزدیک بود هر دو از تشنگی هلاک شوند. تهمتن آن قدر به درگاه خداوند تضرّع و زاری کرد تا از رحمت خداوندی، میشی صحرایی پیدا شد و رستم در پی او رفت. به راهنمایی آن میش، به چشمه آبی رسید و جان به سلامت به در بُرد. پس خداوند را شکر کرد.

خداوند، پس از مشاهده تضرّع رستم به درگاهش، میشی سر راه او قرار می دهد تا به چشمه برسد. آیا تا به حال، اشک و آه و ناله نیمه شبی داشته ایم تا ستاره ای راه به ما بنمایاند و به چشمه آب حیات، راهنمایی مان کند؟ همان گونه که لسان الغیب فرموده است:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند

خوان سوم: پس از آن، رستم عزم شکار کرد. گوری به بند تیر او گرفتار آمد و از گرسنگی نجات پیدا کرد. بعد از غذا، کنار چشمه دراز کشید و به خواب رفت. در آن بیابان، اژدهایی بود بس

هراس آور و سهمگین که هیچ جانوری از دست او در آن بیابان، آسوده نبود. رخش چون اژدها را دید، سُم بر زمین کوبید و رستم بیدار شد. تهمتن به نبرد اژدها برخاست و رخش هم او را کمک کرد تا عاقبت، سر از تن اژدها جدا کرد. پس خداوند عالم را شکر کرد.

تهمتن به کمک رخش، سر از تن اژدها جدا کرد. آیا ما توانسته ایم اژدهای نفس را در خویشتن بکشیم. به قول مولانا:

نفس، اژدهاست او کی مرده است

از غم بی آلتی افسرده است

خوان چهارم: رستم پس از آن، بر رخش سوار شد و به راه افتاد تا به چشمه ای و سبزه زاری رسید. کنار چشمه، خوراکی و اسباب عیش فراهم دید. از خوراکی ها خورد و رود در دست گرفت و نواخت. زنی جادو، همین که آواز رود شنید، حاضر شد که رخسار خود به سان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.