پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

همّتم پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPoint کن ای طایر قدس!

که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

به باور و عقیده حافظ، برای «نوسفران»، کیمیایی به سومندی و اهمیّت «همّت» نیست و
او که خود را «نوسفر» می داند و راهِ مقصد را بس دراز، از سیمرغ قافِ توفیق
می خواهد که «همّت» را پاورپوینت کامل بدرقه راه ۲۰ اسلاید در PowerPointش کند، تا بدان جا رسد که مزارش، «زیارتگه
رندانِ جهان» شود و هر که را گذر بر تربت او افتاد، از مقام او «همّت» خواهد.

برسد تربت ما چون گذری «همّت» خواه

که زیارتگه رندانِ جهان خواهد شد

امّا چنان مغرور و خودبین و فریفته خود نمی شود که همّت خود را جای خدای جهان
نشانَد و از او بخواهد، هر چه را باید از خدا بخواهد؛ زیرا غیر از همّت خود و
اهتمام خویش، دست های دیگری نیز هستند که «آش هجران» یا «حلوای وصال» را آنها
می پرورند و از مطبخ تقدیر، بیرون می دهند؛ مانند دلیل راه:

به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم

که من به خود نمودم صد «اهتمام» و نشد

ولی مهم آن است که آدمی، برای همّ و سعی خود، نقشِ بسیار ببیند و دست های اهتمام
خویش را در بندِ بخت و چاه شانس نیندازد، آن چنان که حافظ چنین بود:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

آری، نباید بر «تقوا» و «دانش» خود تکیه کرد که «راهرو، گر صد هنر دارد، توکّل
بایدش». امّا مگر غیر از آن است که «توکّل»، یعنی پیمودنِ راه به مدد وکیل، نه
رها کردنِ کار و نهادنِ شغل.

یکی از زهّاد در روزگاران گذشته از شهر بیرون شد و در غاری بنشست و توکّل کرد تا
روزی به وی رسد. یک هفته برآمد و هیچ چیز پیدا نیامد. ضعیف گشت و به هلاکت
نزدیک شد. وحی آمد به رسولِ آن روزگار که بگوی وی را که مَلِک – تعالی –
می گوید: «به عزّت من که روزی ندهم تا به شهر اندر نیایی و در میان مردم
ننشینی».(۱)

در معجزات همّت و کیمیاگری اهتمام، سخن بسیار گفته اند و حکایت ها آورده اند. از
آن میان، قصّه سکّاکی، بسی پندآموز و شنیدنی است:

سکاکی،(۲)

مردی بود صنعتگر و فلزکار. همت خویش و صنعتِ روزگار به کار بست تا
قفلی سازد مر شاهِ زمان را. به صد امید و توقّع پاداش، آن را نزد پادشاه برد تا
انعامی گیرد و مرحبایی ستاند. شاه به دیده اعجاب بر قفل می نگریست که ناگاه،
دانشمندی از دانشمندانِ آن روزگار پا به ساحت دربار گذاشت. شاه قفلِ سکّاکی بنهاد و
نزد دانشمند شد. سکّاکی را در دل غمی پدید آمد و همان جا با خود و خدای خویش عهد
بست که پی دانش گیرد و – گرچه پیر است -، کنار جوانان نشیند و علم آموزد. عهد و
پیمان، به تنهایی کارساز نبودند و طالب پیر، در خود چنان ذوق و استعدادی ندید که وی
را به جایی رسانند. با خود اندیشید تا مقصود سه گام است: عهد، همّت و توکّل. چون
نطفه عهد بسته شده، وقتِ همّت است و آن گاه، دمیدنِ روح توکّل بر آن. نزد استاد شد
و خواست که بدو مسئله ای بیاموزد. استاد گفت: «بدان که پوستِ سگ، به دبّاغی پاک
گردد». سکّاکی آن جمله را بسی یاد کرد و به زبان گفت و در خاطر نشاند. روز بعد،
زانوی تعلّم نزد فقیه شهر زد و خواست که درسِ آموخته را باز گوید. استاد اجازت داد
و گفت: فتوای مرا در

باره اثر دباغی باز گو. سکّاکی گفت: «عقیده سگ آن