پاورپوینت کامل شاخه و شیشه ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شاخه و شیشه ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاخه و شیشه ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شاخه و شیشه ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

فقط یک لولا کم داشت که روی هم بتابد و باز شود. زندانیِ قابش بود. شاید به
همین خاطر، سمانه از آن دل نمی کَند. یک چیز مشترک با هم داشتند. دردش را
می فهمید. آخر او هم زندانی جا و رخت خواب بود.

اشعه بی رمق خورشید، خودش را با زور از لابه لای برگ های دوکی شکلِ بید، بیرون
می کشید و به شیشه می تاباند. شیشه رنگ عوض می کرد. وسطش موج می خورد و رنگین
کمانی می ساخت: سبز، قرمز، آبی، همه توی هم.

شاخه ای، کنجکاوانه سرش را سوی شیشه کشیده بود. وقتی نسیم، لابه لای برگ های سبز و
خاک گرفته اش بازی می کرد، نجواکنان، سر تکان می داد.

آن روز که دواهایش را برایش بردم، خیره شده بود به صفحه صیقلی شیشه. با آن چشم های
فرو افتاده و حیرت زده اش فقط نگاه می کرد. چند بار صدایش کردم. شربتش را توی
قاشق ریختم و جلوی لب های قرمزش گرفتم. مژه هایش را هم آورد؛ پلک ها پوشش چشم؛
امّا در درون، منقلب. آرام و قرار نداشت. مثل این که در تنگنایی افتاده باشد.
سرفه کِشداری کرد؛ عمیق و مزمن. انگار چرک و عفونت چندین ساله را با خود به
همراه می کشید. نرم و توخورده صدایم کرد: «آبجی… آبجی لیلا! پنجره را برایم
باز می کنی؟ دارد پاییز می شود، نه؟».

رویم نشد به صورت زرد و استخوانی اش که حالا سرشار از التماس و شوق رسیدن به آرزو
شده بود، نگاه کنم. چشم به زمین دوختم و گفتم: «سمانه جان، عزیزم! این پنجره که
باز نمی شود. اصلاً از اوّل بسته بوده. ببین فقط یک شیشه است توی یک قاب فلزی.
تازه اگر هم در داشت، برایت خوب نبود؛ چون اگر هوای سرد، داخل ریه هایت شود، آن
وقت عفونت تا توی گلویت هم بالا می آید».

دستم را پس زد. دوای زعفرانی رنگ، روی تشک ریخت و پخش شد. اشک، توی حلقه چشم هایش
تاب خورد. پرشتاب نگاهم کرد. انگار گناهی کرده باشم. خودم را به چه چیز آلوده
کرده بودم: س

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.