پاورپوینت کامل چه کسی قدرت را در اختیار دارد؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چه کسی قدرت را در اختیار دارد؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چه کسی قدرت را در اختیار دارد؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چه کسی قدرت را در اختیار دارد؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۶۵

…آن زندانی، که امیدی به آینده خود نداشت، محکوم به فنا بود . وی با از بین رفتن امید، اتکای روحانی خود را نیز از دست می داد، باعث سقوط خود می شد و گرفتار پوسیدگی روحی و جسمی می گردید . این حالت، ناگهان و به طور بحرانی پیش می آمد و همه با نشانه های آن، آشنا بودیم . همه بیم آن لحظه را داشتیم؛ امّا نه برای خودمان، بلکه برای دوستان . چون شخص، وقتی خود گرفتار این بحران می شد، دیگر رنجی نمی برد . معمولاً شروع این حالت، به این بود که زندانی یک روز صبح بر نمی خاست که جامه بپوشد، خود را بشوید و برای رژه آماده شود . التماس و تهدید و فشار سودی نداشت . همان جا روی زمین افتاده بود و به سختی تکان می خورد . اگر این بحران به علت بیماری بود، نمی گذاشت او را به بخشِ بیماران ببرند و هیچ کاری برای آرامش درونش نمی کرد . خلاصه زندگی را باخته بود . همان جا در بستر، بین کثافت و مدفوع خود می ماند و دیگر چیزی آزارش نمی داد.

یک بار پیش آمد که من نمونه برجسته ای از رابطه بسیار نزدیک بین فقدان ایمان به آینده و این خودباختگی خطرناک را دیدم.

اِف … زندانی ارشد بندِ ما که پیش از زندان، آهنگساز و شاعر نسبتاً مشهوری بود، روزی در اوایل مارس ۱۹۴۵م، به من گفت: «دلم می خواهد چیزی به تو بگویم . خواب عجیبی دیدم . خواب دیدم که صدایی به من گفت: هر آرزویی کنم و هرچه بخواهم، برآورده خواهد شد . فکر می کنی چه پرسیدم؟ پرسیدم که این جنگ لعنتی کی تمام خواهد شد؟ دکتر می فهمی چه می گویم؟! می خواستم بدانم کِی اردوی ما آزاد می شود و رنج ما به پایان می رسد؟».

– چه وقت این خواب را دیدی؟

– فوریه ماه پیش.

– صدا چه جوابی داد؟

با ترس ودلهره به آهستگی گفت: «سی ام مارس».

وقتی اف.. . این خواب را برای من می گفت، سراپا امید بود و اطمینان داشت خوابش تعبیر خواهد شد . هرچه روز موعود، نزدیک تر می شد، اخباری که جَسته و گریخته از جبهه جنگ می رسید، نشان می داد که احتمال آزادی در آن هنگام، بسیار کم است . روز بیست و نهم مارس، اف .. . ناگهان تب شدیدی کرد و ناخوش افتاد . روز سی ام مارس، دچار هذیان و اغما شد و بی حال افتاد و روز سی و یکم، علت مرگ، بیماری تیفوس شناخته شد.

کسانی که رابطه میان نحوه نگرش و امید و شجاعت با درجه ایمنی از بیماری را می دانند، واقف اند که از بین رفتن ناگهانی امید و جرئت، ممکن است تأثیرات مهلکی بر روی افراد، داشته باشد . علت ناگهانی مرگ این مرد، به کام نرسیدن امید وی بود . این نومیدی، مقاومت بدنش را شکست و او را در برابر بیماری پنهان تیفوس، از پای انداخت . با قطع امید او از آینده، اراده اش فلج شد و بدنش بیماری را پذیرفت و سرانجام، صدای عالم خواب، به حقیقت پیوست … دوره زندان برای او پایان یافته بود .

مشاهده این مورد، مطابق گزارش های پزشک اردوگاه بود . وی می گفت: نسبت مرگ در ایام میلاد مسیح و سال نو، بسیار زیادتر از هر زمان دیگر بود . به عقیده او این تفاوت به خاطر سرما و خرابی غذا و بیماری های واگیر نبود؛ بلکه به آن علت بود که زندانیان، امید داشتند جنگ در آخر سال ۱۹۴۴م پایان پذیرد و در سال نو به خانه های خود برگردند . چون سال نو نزدیک می شد، می دیدند که اخبار رسیده از میدان جنگ، چندان امیدوار کننده نیست . دل شکستگی، جای امید را گرفت و بسیاری از آنان قدرت مقاومت خود را از دست دادند، بیش از آن، تاب نیاوردند و مردند .(۱)

انرژی، انگیزه، هدف

انرژی، یک منبع حیاتی است . هیچ چیز، بدون انرژی به وجود نمی آید و هرچه انرژی بیشتری داشته باشید، از نیروهای ذخیره فکری و جسمی خود بیشتر استفاده خواهید کرد . آنچه شما را به قلّه های رفیع موفقیّت می رساند، انرژی است و اگر در این مسیر، انرژی شما کم شود، در سراشیبی آن سقوط خواهید کرد.

در زندگی خود، روزی را به خاطر آورید که پس از بیدار شدن، احساس خستگی کرده باشید . معمولاً در چنین حالتی در درجه اوّل به فکر نوشیدن یک فنجان چای می افتید و بعد از آن، احتمالاً خواهید گفت: وای خدای

من! باز هم یک «شنبه» دیگر!

به خاطر دارم روزی به هنگام صرف صبحانه، رادیو را روشن کرده بودم، گوینده با صدایی سرشار از انرژی و شادمانی گفت: موفّق شدیم، باز هم یک «شنبه» دیگر! آری شنبه یک شخصِ موفق، از روز عیدِ بسیاری از افراد دیگر، شاد و پرنشاطتر است . در دو مثال فوق، نحوه ارتباط افراد با خودشان کاملاً متفاوت است . تنها در مورد دوم است که شخص توانسته است با خود، ارتباط مناسب برقرار کند و با شور و شوق و انرژی به پیش رود . اگر ما فاقد انرژی باشیم به جای این که برای زندگی خویش برنامه ریزی کنیم، در دام گرفتاری های عادی و روزمره زندگی خواهیم افتاد که بدترین دام برای انسان است .

بسیاری از افراد، دارای هوش و استعداد فوق العاده ای هستند؛ امّا متأسّفانه فاقد انرژی اند . چنین افرادی برای بهره گیری از نیروهای بالقوه خود، توان لازم را ندارند و در اواخر عمرشان متوجّه می شوند که فقط یک دهم از عمر خود را زندگی کرده اند.

حال سؤال این جاست که این منبع انرژی که به افراد توانایی می دهد تا به اهداف خود برسند، چیست؟ پاسخ، بسیار روشن است: انگیزه.

یکی از ویژگی های اساسی یک قهرمان، داشتن انگیزه ای نیرومند است . انگیزه ای که پیوسته او را به دنبال خود می کشاند و موجب پیشرفتش می شود . انگیزه، به قطار موفقیّت، سوخت می رساند و از نیروهای بالقوه او استفاده واقعی می کند . انگیزه است که مادر را در کنار بستر کودکش تا صبح، بیدار نگه می دارد . و نیز انگیزه است که انسان را در صنعت و تکنولوژی به چنین پیشرفتی رسانده است . انگیزه، زندگی بخش و نیرودهنده است و به زندگی انسان ها معنا می بخشد و می توان گفت، هیچ عظمتی بدون انگیزه به دست نمی آید . بنابراین، یکی از رموز موفقیت، به وجود آوردن شور و شوقی است که ما را به جلو براند، تا آنچه را در توان داریم انجام دهیم و زندگی مان را طوری بسازیم که آرزویش را داریم.

بگذارید از زاویه ای دیگر به «انگیزه» نظر کنیم . واژه «انگیزش» از کلمه لاتین MOVERE(حرکت کردن) گرفته شده است . این اصطلاح، همان طور که از معنای رایج آن برمی آید، به «علت یا چرایی رفتار» اشاره دارد . یعنی انگیزه ها عبارت اند از: «عواملی که رفتار و جهت آن را تعیین می کنند» . گاهی این انگیزه، ناشی از یک نیاز غریزی است که در درون انسان ایجاد تنش کرده و آرامش او را برهم زده است، و انسان، برای برطرف کردن این حالت عدم تعادل، دست به کاری می زند و اقدامی می کند . مثلاً: غذا می خورد، آب می نوشد، و… . امّا همه رفتارهای انسان، این چنین نیستند . انسان موجودی است هدفمند که ارزش های خاصی را برای خود تعریف کرده است و برای رسیدن به آنها تلاش می کند . هدف است که شخص را وادار می کند که به امید دستیابی به خواسته هایش انرژی خود را به کار گیرد و دست به اقداماتی بزند . و این بدین خاطر است که آنها را ارزشمند و پاداش دهنده می داند . این جاست که مفهوم «امید» جلوه می کند .

امید، یک انتظار انسانی است؛ یک کنش و جذبه درونی، که موتور محرّکه او برای رسیدن به اهداف و ارزش هایی است که برای خود تعیین کرده است؛ همان منبعی که «انرژی» لازم برای رفتارهای ما را تأمین می کند؛ همان منبعی که بدون آن، زندانیان اردوگاه «آشویتز» اراده خود را از دست می دادند و به انتظار مرگ می نشستند . اگر صبح از جای برمی خیزیم و زندگی آغاز می کنیم فقط به امید حیاتی بهتر و پیشرفتی عظیم تر است.

همه این مقدّمات، کنار هم چیده شدند تا ماهیت، نقش و اهمیت «امید» در زندگی انسان را نشان دهند؛ امّا مشکل ما این جا نیست . سؤال این است که چگونه این «شور و شوق» را در اعماق جانمان شعله ور کنیم تا «سرشار از انرژی» شویم و بتوانیم از بسیاری از توانایی های بالقوه خود استفاده کنیم؟

معنای زندگی

بگذارید به سرگذشت «ویکتور فرانکل» برگردیم . چرا او ناامید نشد؟ چگونه بود که متفاوت از دیگران عمل می کرد؟ او نیز مانند بسیاری دیگر، زندانی اردوگاه های مرگ آلمان نازی بود. اردوگاه «آشویتز»، نامی بود که مو را بر بدن بسیاری افراد، راست می کرد . پدر، مادر، برادر و همسرش در زیر بار کار اجباری یا در کوره های آدم سوزی جان دادند . بجز خواهرش تمام خانواده اش هلاک شدند . خود فرانکل، شکنجه ها و مذلت های بسیار کشید، بی آن که هیچ بداند لحظه بعد، کار خودش به کوره های آدم سوزی خواهد کشید یا از نجات یافتگانی خواهد بود که باید جنازه ها را از کوره ها بیرون بکشند یا خاکستر آنها را جاروب نمایند؛ اما فرانکل، ناامید نشد و مانند بسیاری از زندانیان، دست روی دست نگذاشت تا بمیرد . حتی در سخت ترین شرایط، سوی ضعیف امید، راه او را روشن می ساخت، تا حدی که الهام بخش اطرافیانش شد؛ حتی الهام بخش بعضی از نگهبانان و به شدت، آنها را تحت تأثیر واکنش های خود نسبت به فشارهای زندان قرار داد . چگونه؟

او به نحوی متفاوت و دیگرگون، به زندگی و شرایط سخت زندان می نگریست . تفاوت عظیم وی با دیگران این بود که بینش و نگرش متفاوتی داشت . نگرش ها و برداشت ها قدرتمندند؛ زیرا عینک هایی را به وجود می آورند که از طریق آنها جهان را می بینیم . شروع بسیاری از نگرانی ها و ناامیدی ها در زندگی، نگرش غلطی است که به موضوع داریم.

هرچند فرانکل در ابتدا معتقد به نظام روانکاوی فرویدی بود و با این عقیده بزرگ شده بود که: «هرآنچه در کودکی برایتان رخ دهد، منش و شخصیت شما را می سازد و اساساً بر همه زندگی تان حکم می راند و محدودیت ها و عوامل زندگی تان تعیین شده اند و نمی توانید کار چندانی در مورد آنها بکنید»، امّا مسیر زندگی اش در زندان عوض شد.

روزی برهنه و تنها در گوشه سلولش نشسته بود که متوجه نکته ای شد . نکته ای که بعدها آن را «آخرین آزادی های انسان» نامید؛ آن آزادی ای که شکنجه گران نازی نمی توانستند از او بربایند . آنها می توانستند او را کاملاً در اختیار بگیرند، می توانستند آنچه می خواهند با جسمش بکنند، اما این او بود که تصمیم می گرفت همه اینها چگونه بر او اثر کند؛ میان آنچه برای او رخ داد و واکنش او نسبت به آنها، آزادی یا قدرت انتخاب داشت . زندگی اردویی، هر روز و هر ساعت با تصمیم و انتخابی روبه رو بود . تصمیمی که معنایش این بود که آیا انسان به آن همه نیروی تهدید کننده تسلیم بشود یا نه؛ به آن همه نیرویی که انسان را از خودش می دزدید و آزادی درونی او را می گرفت.

وقتی با این دید بنگریم، روشن خواهد شد که واکنش روانی زندانیان را باید محصول عوامل دیگری علاوه بر عوامل بدنی و اجتماعی دانست . درست است که کم خوابی، بی غذایی، فشارهای روحی و… افراد را به واکنش هایی وامیداشت، امّا این برای م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.