پاورپوینت کامل بااسوه ها ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بااسوه ها ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بااسوه ها ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بااسوه ها ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
۶۱
شما چادر ندارید؟
خانم مرضیه حدیده چی می گوید : من وقتی از فرانسه آمدم ، هنوز مانتو شلوارم تنم بود . در مهران که پایم صدمه خورده بود و عصایی زیر دستم بود ، با آن مانتو شلوار خدمتشان رسیدم تا گزارش بدهم . فرمودند : «شما چادر ندارید ، بگویم احمد برایتان یک چادر بخرد» . گفتم : نه حاج آقا! چادر دارم ، امّا چون به کوه می رفتم و اسلحه روی دوشم و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم آویزان بود و گاهی هم سه پایه تیربار را هم روی دوشم می گرفتم و از کوه بالا می رفتم ، این بود که اگر چادر هم به سر می کردم ، دیگر خیلی مشکل بود . فرمودند : «چادر برای زن بهتر است» . من هم از همان جا آمدم و چادر را سَرَم کردم و دیگر برنداشتم .(۴)
نماز، باز میدارد از…
حضرت امام(ره) درباره آخوند ملّا عبّاس تربتی ، از علمای عارف و فرزانه ، این داستان را نقل می کنند که : مرحوم حاج آخوند ملّا عبّاس ، پدر آقای راشد ، یک وقت در راه مسافرت ، وارد قهوه خانه ای می شود . به محض ورود، همراهان ایشان می بینند که در آن جا چند جوان ، بساط عیش و نوش پهن کرده اند و مشغول به فسادند . ناراحت و متحیّر می مانند که چه بکنند . حاج آخوند ، یک راست می رود به گوشه ای و بدون ذرّه ای توجه و اعتنا ، سجّاده اش را می اندازد و مشغول به نماز (خواندن )می شود ، انگار آنها را اصلاً ندیده است . همراهان هم به نماز می ایستند . افراد دیگری هم که حاج آخوند را می بینند و می شناسند ، به ایشان اقتدا می کنند . نماز که تمام می شود ، می بینند که از آن جوان ها و آن بساطشان خبری نیست و خودشان رفته اند .(۵)
بساطی که میماند
این داستان را از زبان یکی از حاضران در آن مجلس به نام حاج علی اکبر می خوانیم : . . . در ایّام زمستان برای سرکشی به املاک آقا (آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی) به نیشابور رفته بودم . در مراجعه به مشهد ، در راه ، بین شریف آباد و مشهد ، برفگیر شدیم و در قهوه خانه «حوض حاج مهدی» ماندیم . . . .
غیر از ما جمعی دیگر نیز به همان قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسید که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذاران مشهد – که چهار خانم را با خود داشتند و نمی دانم به کجا می خواستند برای خوشگذرانی بروند – به سبب برف و تاریکی ، ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند .
آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در میان کوهستان ، بزم عشرتی مجّانی برای مسافران به وجود آورد . جوانان بطری های مشروب و خوراکی ها را چیدند و زن ها بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند . در گرماگرم این بساط ، درِ قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند با سه چهار نفر که از تربت به مشهد می رفتند و مَرکبشان الاغ بود ، از ناچاری برف و تاریکی شب ، رو به همین قهوه خانه آورده بودند و از صاحب قهوه خانه اجازه می خواستند که به آنها جایی بدهد و او گفت : سکّوی آن طرف ، خالی است … .
من با مشاهده این وضع ، هراسان شدم و گفتم که نکند از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرّضی بشود یا از جانب اینها به آن مرد ، اهانت شود و آماده شدم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند ، در مقام دفاع برآیم . هرچه باداباد ؛ لیکن حاج آخوند وارد قهوه خانه شد ، به طوری که گویا نه کسی را می بیند و نه چیزی را می شنود و به سوی آن سکّو رفت و چون نماز مغرب و عشا را نخوانده بود ، از قهوه چی پرسیدند : «قبله کدام طرف است؟» و او سمت قبله را نشان داد . حاج آخوند به نماز ایستاد و آن چهار نفر به وی اقتدا کردند . یکی اذان گفت و حاج آخوند، اقامه گفت و وارد نماز شدند . من هم غنیمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا کردم . چند نفر دیگر نیز از مسافران از بزم عشرت رو برگردانده و به صف جماعت پیوستند . قهوه چی نیز گفت: «غنیمت است . یک شب اقلاً نمازی پشت سرِ حاج آخوند بخوانیم». خلاصه وقتی که از نماز فارغ گشتیم ، از جوان ها و خانم ها اثری نبود . بساط خود را جمع کرده بودند و نفهمیدیم که در آن شب برفی به کجا رفتند .(۶)
تجربه توحید
… راز جهش ، مبدأ تحوّل و نقطه عطف در زندگی شیخ (رجبعلی خیّاط) ، ماجرایی است که بسیار تکان دهنده ، عبرت انگیز و آموزنده است . برای شیخ در آغازین روزهای جوانی ، داستانی شبیه به داستان حضرت یوسف(ع) اتّفاق می افتد . این واقعه و آنچه پس از آن برای شیخ پیش آمد ، نمونه ای از توحید تجربی است . . . آیه اللَّه سیّد محمّد هادی میلانی(ره) به این داستان اشاره نموده و فرموده است : به شیخ عنایتی شده و آن به خاطر کفّ نفسی بوده که در ایّام جوانی به عمل آورده است . . . فرزند آیه اللَّه میلانی ، این واقعه را از زبان شیخ ، چنین نقل می کند :
در ایّام جوانی ، دختری رعنا و زیبا از بستگان ، دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت . با خود گفتم : «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند . بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرفِ نظر کن» . سپس به خداوند عرضه داشتم . «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم . تو هم مرا برای خودت تربیت کن» .
آن گاه ، دلیرانه ، همچون یوسف(ع) در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدنِ دامن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد . این کفّ نفس و پرهیز از گناه ، موجب بصیرت و بینایی او می گردد .
ای بهترین دوست!
دکتر فرزام نقل می کند که : جناب شیخ رجبعلی ، ذکر «یا خیر حبیبٍ و محبوبٍ صلّ علی محمّد و آل محمّد» را بعد از دیدن نامحرم ، بسیار مؤثّر و کارساز می دانستند و بارها این ذکر را به بنده سفارش و توصیه فرمودند تا از وسوسه شیطان در امان باشم . می گفتند : «چشمت به نامحرم می افتد ، اگر خوشت نیاید که مریضی! امّا اگر خوشت آمد ، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو : «یا خیر حبیب . . .» ؛ یعنی خدایا! من تو را می خواهم . اینها چیه؟ اینها دوست داشتنی نیستند . هر چه که نپاید ، دلبستگی نشاید…».(۷)
مقصود، تویی…
مرحوم (حاج میرزا علی آقا) قاضی ، شاگردان خود را هریک طبق موازین شرعیه ، با رعایت آداب باطنی اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال ، به طریق خاصّی دستورات اخلاقی می دادند و دل های آنان را برای پذیرش الهامات عالم غیب ، آماده می کردند .
خود ایشان در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حُجرات ، بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند که بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله ، بیتوته کنند . دستور داده بودند که چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر برای شما پیشامدی کرد و صورت زیبایی را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 