پاورپوینت کامل در کلاس زندگی ۵۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در کلاس زندگی ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در کلاس زندگی ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در کلاس زندگی ۵۹ اسلاید در PowerPoint :
۶۰
همه فرزندان وطنم
آیه اللَّه سیدحسن مدرّس، آخرین فرزندش (فاطمه بیگم) را بسیار دوست می داشت و از
شدّت علاقه نسبت به وی، او را «شوریه» خطاب می کرد. در یکی از روزها این دختر
دلبندش به بیماری حصبه مبتلا گردید و با تب شدیدی مواجه گشت. پزشک معالج وی،
توصیه نمود که فرزند مدرّس باید به نقطه ای خوش آب و هوا چون شمیران تهران
انتقال یابد تا معالجات، مؤثر واقع شود و او از این تب سوزان رهایی یابد. مدرّس
در جواب وی می گوید: «همه بچه های کشور، فرزندان من هستند. روا نمی دارم که
دختر من به جایی خوش آب و هوا انتقال یابد و دیگران در محیط گرم تهران و یا
شهرهای دیگر در شرایط سختی به سر برند ؛ مگر این که برای همه آنان چنین شرایطی
فراهم باشد».
داستان های مدرّس، ص ۷۲
اکتفا کردن به شرایط عادی
در ایّام قحطی (سال های قبل از ۱۳۲۰ ه .ش) که اغلب مردم از جهت آذوقه در سختی
بودند و مرحوم حکیم الهی قمشه ای گاه صبح، به دکّه نانوایی می رفت و ظهر، با یک
نان و گاهی دست خالی باز می گشت، یکی از دوستان ایشان که در دستگاه حکومت وقت،
صاحب نفوذ بود به وی پیشنهاد کرد که اگر اجازه دهند یکی دو خروار آرد برای
ایشان به صورت خصوصی تأمین کند. الهی قمشه ای نیز چون نمی خواست ابراز محبت او
را به طور مستقیم رد کند گفت: «فردا به شما خبر خواهم داد». فردای آن روز، وقتی
آن دوستش به دیدار ایشان آمد، در پاسخش گفت: «دیشب در رؤیایی راستین دیدم که
سروشی یک رباعی باباطاهر را که تنها یک عبارت آن را تغییر داده بود به آوازی
زیبا و لطیف می خواند:
خوشا آنان که اللَّه یارشان بی
به حمد و قل هو اللَّه، کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازند
بهشت جاودان، انبارشان بی!».
سپس از وی تشکر نمود و گفت: «انبار ما به انبار حق، وصل گردید و دیگر نیازی
نداریم». در واقع، نمی خواست شرایط او با موقعیت مردم عادی تفاوت کند و چنین
سرود:
مُنعم نیاساید از غم و درد
گر در غم فقر بینوا نیست
نیکویی از بینوا نوازی
بر نیکمردی، خبر این گوا نیست
و هم ایشان سروده است:
هر کس نخورد غم مسلمانان
نشناخته عقل و دین، مسلمانش .
خوشه ها، طیبه الهی تربتی، ۱۲۳ – ۱۲۴
دعای استاد
(علامه حسن حسن زاده آملی نوشته است:) در مدرسه مروی تهران، مرحوم آیهالله حکیم،
محیی الدین مهدی الهی قمشه ای را برای ناهار دعوت کردم. با کمال گشاده رویی و
آقایی پذیرفتند و این بنده، به وضع طلبگی غذایی در حجره تهیه کردم و ایشان با
چه بزرگواری ای ناهار را میل نمودند و دعای خیر در حق ما فرمودند که اکنون از
یادآوری آن صحنه منفعلم. وقتی یکی از اساتیدم به این بنده می فرمود: «به آمل
نرو، ضایع می شوی!». مرحوم الهی فرمودند: «اگر امثال شما حمایت (مردم) را
عهده دار نشوید، پس چه کسی باید قبول کند».
در همه مدتی که با او حشر و نشر داشتم، سخن ناگواری از او نشنیدم. بنده حریم استاد
را بسیار حفظ می کردم. سعی می نمودم در حضورشان به دیوار تکیه ندهم. چهار زانو
ننشینم. سخن را مواظب بودم زیاد تکرار نکنم. چون و چرا نمی کردم که مبادا سبب
رنجش استاد بشود. مثلاً یک وقتی محضر همین آقای قمشه ای بودم. ایشان در حالت
چهارزانو نشسته بود و پای راستش بیرون بود. من پهلوی ایشان نشسته بودم، خم شدم
و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان فرمودند: «چرا این کار را کردی؟». گفتم: «من
لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. همین که پای شما را ببوسم برایم خیلی مایه
مباهات است».
یک وقتی که در محضرشان بودم، فرمودند: «آقا شما خیر می بینید». عرض کردم: «الهی
آمین! امّا آقا چرا و روی چه لحاظی این بشارت را به من دادید که من خیر
می بینم؟». فرمودند: «چون شما را زیاد در حقّ اساتیدتان متواضع می بینم».
نامه ها – برنامه ها، حسن حسن زاده آملی، ص ۸۷
حق شناسی و وفاداری
از فضایل بزرگ اخلاقی آیهاللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، صفت عالی و پرافتخار «حق
شناسی» و حالت «وفاداری» آن بزرگوار نسبت به اساتیدشان است. استاد محبوب ایشان،
آیهاللَّه سیدمحمد فشارکی طباطبایی با داشتن مقام بسیار بالای علمی، رساله
ننوشت و خود را در معرض مرجعیت قرار نداد و چون زندگی زاهدانه ای پیش گرفت، در
هاله ای از فقر و تنگدستی به سر می برد.
فرزند آیهالله حائری، از مرحوم حاج آقا حسن فرید – که بسیار مرد نورانی ای بود – و
او از پدرشان مصطفی فرید نقل کرده است که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، از کسی که
به طلّاب امثال ایشان پول می داد، وجه را می گرفت و خود قناعت می کرد و آنچه
ممکن بود به آقا سید محمد فشارکی می داد.
حاج شیخ مرتضی حائری فرزند ایشان گفته است: من در بیماری سید استاد برای پرستاری
ایشان شب ها نزدش می خوابیدم. چون فرزندانشان کوچک بودند و خودم متکفّل آوردن و
بردن، لکن بودم تا این که ایشان رحلت نمودند. تا موقعی که در نجف اشرف بودم نیز
خدمتکاری خانه ایشان را عهده دار بودم و از بیرون، نان و گوشت و لوازم برای اهل
منزل می خریدم و می آوردم. در همان مواقع ایشان را در رؤیایی راستین مشاهده
کردم، در کریاس(=ورودی) منزل خود بودند. دستشان را بوسیدم و گفتم: «آقا! نجات
در چیست؟». فرمود: «در تزکیه نفس و توجّه به بچه های من».
آیهالله مؤسس، علی کریمی جهرمی، ص ۴ – ۴۱.
نیکی اندک و توفیق سرشار
(حضرت آیهالله خامنه ای آورده اند:) بد نیست من مطلبی را از جوانی خودم برای شما
نقل کنم. بنده اگر در زندگی خود در هر زمینه ای توفیقاتی داشته ام، وقتی محاسبه
می کنم به نظرم می رسد که این توفیقات باید از کار نیکی که من نسبت به والدینم
کرده ام باشد. مرحوم پدرم در سنین پیری – تقریباً بیست و چند سال قبل از فوتش
که مرد هفتاد ساله ای بود – به بیماری آب چشم، که چشم انسان نابینا می شود،
دچار شد. بنده آن وقت، در قم بودم. تدریجاً در نامه هایی که ایشان برای ما
می نوشت روشن شد که چشم ایشان درست نمی بیند. به مشهد که آمدم، دیدم احتیاج به
درمان دارد. قدری به دکتر مراجعه کردم و بعد برای ایّام تحصیل به قم رفتم. در
تابستان سال بعد، برای تکمیل معالجات، پدر را به تهران آوردم. یک چشم ایشان
معالجه شد و تا آخر عمر هم می دید ؛ اما باید دستشان را می گرفتیم و راه
می بردیم. خیلی ناراحت بودم که به قم بروم یا خود، همراه والدین در مشهد ساکن
شوم. در تهران، روزهای سختی را به حال تردید گذراندم. به سراغ یکی از دوستانم
که اهل معنا بود رفتم و به او گفتم: «خیلی دلم گرفته و ناراحتم ؛ زیرا نه
می توانم پدرم را با این بیماری چشم ، تنها بگذارم و نه آن که از تحصیل در قم
دست بردارم. دنیا و آخرت من در قم است».
او درنگی کرد و گفت: «بیا برای خاطر خدا از قم دست بکش و برو مشهد بمان! خداوند
قادر است دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد انتقال دهد». دیدم پیشنهاد خوبی است.
دلم باز شد، آمدم منزل و با شادمانی به والدین خبر دادم که می خواهم به مشهد
بیایم. از این جهت، خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد.
مجله بشارت، شماره ۴، ص ۹ – ۱۰
نیمه نهان
نیمه نهان کامیابی های فکری و علمی دکتر غلامحسین یوسفی در گرو محیط مناسب و فضای
آرامی بود که در داخل زندگی برایش فراهم آمده بود و این بیشتر به چشم کسانی
می آمد که با او از نزدیک حشر و نشر داشتند و پایشان به زندگی خانوادگی او باز
شده بود. دکتر یوسفی این محیط آرام خانوادگی را که به حق، توفیق وی را در به
ثمر رسانیدن تحقیقاتش دو چندان می کرد، به کلّی مدیون همسر دانادل و بردبارش
می دانست که با همّتی مردانه تمام بار مسئولیتی را که عرف زندگی خانوادگی در
ایران بر عهده مردان می داند، از دوش وی برداشته بود. از همسر دانشمندش عمری
همچون یک مهمان عزیز با گرمی پذیرایی کرد و این هم توفیقی است که به آسانی برای
کسی دست نمی دهد. این همسر، تنها پدیدآورنده چنین محیطی مناسب نبود، بلکه در
موارد بسیاری مشاور دکتر یوسفی محسوب می شد. او هم به خاطر حق شناسی و حق گذاری
نسبت به همسرش پیشنهاد وی را پذیرفت و در دوران بازنشستگی از مشهد به تهران کوچ
نمود و خودش گفت: «همسرم بیست و چند سال پای من صبر کرد، حال می خواهم عمری را
به پای او صرف کنم».
کتاب پاژ، شماره سوم، آذر ۱۳۷۰، ص ۲۸ – ۲۹ ؛ ماهنامه کلک، شماره ۱۱ و ۱۲.
سکوت متقابل
(آیه اللَّه ابراهیم امینی نقل کرده است: )درس های فقه و اصول را خدمت امام
خمینی(ره) خواندم و فلسفه را از حوزه درسی علامه محمدحسین طباطبایی آموختم و به
این دو استاد، ارادت و علاقه داشتم. خیلی مایل بودم ناظر بحث های فلسفه آن
استاد گرانمایه باشم و بفهمم که کدامشان در این رشته بر دیگری رجحان دارند.
مترصّد فرصتی مناسب بودم تا آن که این دو استاد ارجمند را برای صرف ناهار
طلبگی، به حجره مدرسه حجتیه دعوت نمودم. آنان هم پذیرفتند و در روز معین، به
حجره مزبور تشریف فرما گردیدند.
به فکر افتادم از فرصتِ پیش آمده استفاده کنم، مسئله فلسفی را مطرح کردم. هر دو
نفر خوب گوش دادند ؛ ولی ساکت بودند. بعد، علّامه نگاهی به امام خمینی کرد و
امام تبسّمی نموده و با آن لبخند، جواب سؤال را به علّام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 