پاورپوینت کامل هنر خودسنجی ۹۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هنر خودسنجی ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر خودسنجی ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر خودسنجی ۹۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
«انتقاد» حداقل از دو جهت، مانند مرگ است: یکی اینکه خیلیها فکر
می کنند انتقاد، حق است امّا برای همسایه، و دیگر آنکه انتقاد، مثل مرگ شتری است که
سرانجام روزی درِ خانه ما زانو می زند و میهمان ناخوانده ای است که هرگاه خواست
وارد نهانخانه دل ما می گردد و خلوت اندیشه ما را اشغال می کند و بر سفره عواطف ما
می نشیند. پس بهتر است که این پدیده را بشناسیم و پیشاپیش، خود را برای رویارویی با
آن آماده نماییم.
درباره انتقاد، از زوایای گوناگونی می توان سخن گفت؛ امّا در این نوشته می کوشم
تنها به پنج نکته از این مقوله بپردازم و به آنها بسنده کنم. این پنج نکته
عبارت اند از:
۱ . انتقاد چیست؟
۲ . چرا انتقاد هست؟
۳ . چرا انتقاد باید باشد؟
۴ . چگونه با انتقاد برخورد می کنیم؟
۵ . چگونه با انتقاد باید برخورد کرد؟
۱ . انتقاد چیست؟
به این پرسش، پاسخهای فراوانی داده شده است، امّا با نگاهی به ریشه های واژگانی آن
و با توجه به کاربردی که این واژه در زبان دارد، می توان بهتر مفهوم آن را به
دست آورد. کلمه انتقاد، واژه ای عربی و در اصل نشان دهنده کاری است که صرّافان
روزگاران گذشته انجام می دادند. در گذشته مانند امروز، نه سیستم بانکی وجود
داشت و نه
اوراق اعتباری که نتوان آنها را به راحتی جعل کرد. لذا عمده مبادلات
اقتصادی به وسیله طلا و نقره – که به شکل سکّه ضرب شده بود – صورت می گرفت؛ امّا از
آنجا که ساخت این سکّه ها به صورت دستی و با مکانیزمی ساده انجام می شد، امکان جعل
سکّه هایی با عیار کم و گاه با فلزاتی جز طلا و نقره فراوان بود. عملاً نیز در
بازارها سکّه های طلای تقلّبی که با عنوان «زر ناسره» یا «زر نادرست» شناخته می شد،
مشکلاتی را برای مردم پدید می آورد. از این رو برای شناسایی زر سره از ناسره و اصل
از تقلّبی به تدریج کسانی پدید آمدند که به آنها «ناقد» یا «نقّاد» و گاه صرّاف
گفته می شد. اینان کارشان انجام معاملات مالی بود و چون ناگزیر بودند که از
سکّه های موجود استفاده کنند، روشهایی را برای شناسایی اصل از قلب به وجود آوردند و
توانستند از این طریق، مانع رواج سکّه های تقلّبی شوند. بدین ترتیب، نقّاد کسی بود
که «صدف» را از «خزف» و «خوب» را از «بد» می شناخت و به دیگران نیز می شناساند.
نقد نیز «جدا کردن سره از ناسره»(۱)
به شمار می رفت. بعدها این منطق شناخت
خوب از بد در ادبیات و بویژه شعر به کار بسته شد و کسانی پدید آمدند که می توانستند
شعرهای خوب را از شعرهای ضعیف متمایز کنند و نقاط قوّت و ضعف هر یک را نشان دهند؛
به این کسان نیز ناقد، نقّاد و منتقد می گفتند. امّا این داوری درباره سکّه ها و
شعر به همین حد نماند و دیگران نیز آموختند تا درباره رفتار مردم، اشیای هنری، آداب
و رسوم و خلاصه همه چیز داوری کنند. به این کار نیز کم کم انتقاد گفته شد.
امروزه نیز گرچه برای شناخت اشیای اصیل از تقلّبی و کشف اسکناسهای جعلی راههای
دقیقی وجود دارد، ما همچنان از همان واژه که از صرافان قدیم به ارث برده ایم،
استفاده می کنیم. حال می توانیم انتقاد را بهتر تعریف کنیم.
در انتقاد، دو عنصر وجود دارد: یکی «داوری» و دیگری «انتخاب خوب از بد». به این
معنا که منتقد همواره دو کار می کند: یکی آنکه درباره چیزی یا کسی داوری می کند
و دیگر آنکه براساس معیارهایی که دارد، می کوشد خوب را از بد متمایز کند. امّا
درباره داوری که عنصر اساسی انتقاد است، یک نکته گفتنی است و آن اینکه این
داوری غالباً با نوعی بدبینی و بدگمانی همراه است. همان طور که صرّاف با دقت،
سکّه ها را بررسی می کند تا مبادا فریب بخورد و سکّه های تقلّبی به او داده
شود، منتقد نیز با هر رفتار یا گفتاری همین گونه برخورد می کند. این دو عنصر،
در تمام تعریفهایی که از انتقاد در زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی شده است،
وجود دارد.
مفصّل ترین واژه نامه فارسی، یعنی لغت نامه دهخدا به استناد واژه نامه های
گوناگون، انتقاد را عبارت می داند از: «سره کردن، سره گرفتن، بیرون کردن درمهای
ناسره از میان درمها. بهین چیزی برگزیدن. آشکار کردن عیبِ شعر، بر قائل آن، کاه
از دانه جدا کردن».(۲)
واژه نامه عربی لسان العرب نیز درباره نقد چنین
می گوید: «تمییز الدراهم و اخراج الزیف منها»،(۳)
که به معنای سره کردن
درمها و شناخت درست از نادرست آن است. واژه نامه های انگلیسی نیز تقریباً همین
تعریف را از انتقاد ارائه می کنند. در واژه نامه یک جلدی آکسفورد ذیل مدخل
criticism انتقاد را به معنای «عیب جویی»(۴)
و «آشکار ساختن عیوب»(۵)
معرفی می کند. واژه نامه دو جلدی تاریخی آکسفورد نیز ذیل این مدخل، دو معنای اصلی
برای آن ذکر می کند: یکی «عیب جویی است»(۶)
و دیگری «داوری» و در این مورد،
تصریح می کند: «بویژه داوری مخالفانه درباره خصوصیات چیزی».(۷)
واژه
انگلیسی «کریتیسیزم» نیز از واژه یونانی «کرینین» گرفته شده است که: «به معنای جدا
کردن و فرق نهادن است».(۸)
۲ . چرا انتقاد هست؟
بنابراین، انتقاد به معنای داوری خرده گیرانه و عیب جویانه است. حال جای این پرسش
است که اساساً چرا چنین داوری خرده گیرانه ای وجود دارد؟ آیا بهتر نبود که چنین
داوریهایی وجود نداشت و «هر کسی در پی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش»
بود؟ آیا بهتر نبود که هر کس سرگرم کار خودش می بود و کسی در کار دیگران دخالت
نمی کرد و داوری درباره رفتار دیگران را به حسابرس نهایی یعنی خداوند
وامی گذاشتیم؟
شاید این پرسش پذیرفتنی به نظر برسد، امّا چه باید کرد که واقعیت جز این است.
اساساً اگر هم ما روزی تصمیم بگیریم درباره هیچ کس داوری نکنیم، باز نمی توانیم
مانع داوری دیگران درباره خودمان شویم.
داستان آن پدر و پسر و اسبی را که تنها یک تن را می توانست سوار کند، بارها
شنیده ایم. هنگامی که پدر سوار می شد و فرزند خود را پیاده راه می برد، مورد
انتقاد واقع می شود که ستمگر و بی احساس است. چون پسر را سوار کرد و خود پیاده
به راه افتاد، گفتند که پسر خود را نازک نارنجی بار می آورد و چون هر دو سوار
شدند، گفتند که بر مرکب
خود فشار زیادی وارد کرده اند و چون هر دو پیاده شدند، گفتند که بلد
نیستند که از اسب خود درست استفاده کنند.
این داستان، تمثیلی است از دیدگاههای مختلف که همواره در جامعه وجود دارد.
بنابراین اگر هم با خود عهد ببندیم که هرگز انتقاد نکنیم، باز از انتقاد دیگران
در امان نیستیم: «واقعیت این است که تا موقعی که با دیگران رابطه دارید، یعنی
تا زمانی که زنده هستید، انتقاد می شنوید».(۹)
لذا باید این رؤیا را از
سر خود بیرون کنیم که می توانیم از انتقادها درامان باشیم. این مسئله، جدّی تر از
اینهاست. واقعاً ما می توانیم دست از داوری بشوییم و هرگز در هیچ موردی انتقاد
نکنیم؟
ظاهراً این کار شدنی نیست. ممکن است در مورد شخص خاصی بخواهیم که دیگر داوری
نکنیم، امّا نمی توانیم بخشی از ذهن خود را که مشخصاً کارش داوری و ارزیابی و
خوب و بد کردن است، تعطیل نماییم. ما تقریباً در همه حال، در حال داوری هستیم.
درباره آب و هوا، گرما و سرما، طبیعت، فصول سال، رنگها، خوراکیها، پوشیدنیها،
جامعه، خودمان، و خلاصه، زمین و زمان از داوری ما در امان نیست.
امکان ندارد که روزی از زندگی ما بدون داوری بگذرد. اگر هم چنین شود، یعنی دیگر
زنده نیستیم؛ امّا چرا چنین است؟ زیرا زندگی ما و چیستی ما بر اساس یک نظرگاه
است و ما همواره از نظرگاه خاصی به هستی می نگریم و بر اساس نیازهای خود، همه
چیز را به خوب یا بد، مفید و یا مضر تقسیم می نماییم. ما در هستی بی طرف نیستیم
و همیشه بر اساس داوریهای خود چیزی را می خواهیم و از چیزی دوری می جوییم. حتی
در علوم محض و علوم تجربی نیز این داوریها حضور دارند. برای مثال همه ما
تقسیم بندی گیاهان به مطلوب و نامطلوب را شنیده ایم؛ امّا این تقسیم بندی در
حقیقت بیانگر داوری ماست؛ چرا که: «در عالم واقع عینی، (عالم طبیعت)، چیزی به
عنوان گیاه نامطلوب یا ناخواسته وجود ندارد و چنین امری فقط از دیدگاه انسان
وجود دارد.(۱۰)
۳ . چرا انتقاد باید باشد؟
پس هستی ما با داوری درآمیخته است و دمی از داوری رهایی نداریم. ما بر اساس این
داوری، چیزهایی را خوب و چیزهایی را بد می شماریم و عملاً در حال انتقاد هستیم؛
امّا نباید تصور کرد که این واقعیتی تلخ است که باید آن را تحمل کرد. بر عکس،
این نگرش ارزشگذار به همه چیز است که به زندگی ما معنا و جهت می دهد. اگر قرار
بود که مانند سنگ نسبت به اطرافیان خود بی تفاوت باشیم، زندگی ما نیز همچون سنگ
می بود. حال آنکه ما انسانیم و باید انسانْ گونه زندگی کنیم.
آنچه امروزه تمدن بشری نامیده می شود، در یک کلام، محصول انتقاد است. زندگی
اجتماعی موریانه ها یا زنبور عسل که بسیار پیچیده و نظاموار تلقی می گردد، پس
از چند هزار سال همچنان مانند گذشته است. سبک زیست و کار موریانه های امروزی با
موریانه های گذشته هیچ تفاوتی نکرده است؛ امّا انسان چنین نیست. کافی است پوشاک
امروزین او را با گذشته یا خانه سازی او را با گذشته مقایسه کنیم، تا دریابیم
که در همه ابعاد، تفاوت نموده است. امّا این تفاوت، تنها محصول شعور و عقل
انسانی نیست. عقل انسانی هنگامی به کار می افتد که انسان، در کار خود دچار مشکل
شود. شعار «ضرورت، مادر اختراع است»، ناظر به این نکته است. حال آنکه همه
تحولات بشری، زاده «ضرورت» نبوده است. یکی از دلایل اساسی تفاوت بشر امروز با
گذشته و تحولات شتابان انسانی همین خصلت انتقادگری اوست. کافی است از خودمان
شروع کنیم تا اهمیت این حقیقت را بهتر دریابیم.
هر یک از ما حداقل دارای صدها مهارت ساده و پیچیده هستیم. راه رفتن یا خواندن که
مهارتی بسیار ساده به نظر می رسد، به سادگی پدید نیامده است. در پس هر یک از
مهارتهای ما هزاران حرکتِ شکست خورده و در اصل، هزاران انتقاد نهفته است. کافی
است تا حرکات زیبا و موزون قهرمانان ژیمناستیک را در مسابقات جهانی همراه با
صحنه های تمرین آنان از روزهای آغازین به بعد ببینیم تا دریابیم که رشد
مهارتهای آنان محصول انتقادات بی امان و بی رحمانه مربیان آنان بوده است که هیچ
یک از حرکات ضعیف آنان را نمی پسندیده اند و از آنان انتظار بیشتری داشته اند.
ما پس از آنکه زبان به گفتن می گشاییم در فرایند پیچیده ای قرار می گیریم که طی آن
والدین، خویشان و اطرافیان ما هر یک به نوعی می کوشند، از طریق اصلاح خطاهای
گفتاری ما، مهارت سخنگویی را در ما نهادینه کنند. لذا اگر به فرض پدر و مادر و
اطرافیان کسی از سر دلسوزی و یا بی توجهی اشکالات گفتاری او را برطرف نسازند و
به تعبیر دیگر از او انتقاد نکنند، چنین کسی هرگز مهارت سخنگویی را کسب نخواهد
کرد. به همین دلیل است که سعدی می گوید: «متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش
صلاح نپذیرد».(۱۱)
این مسئله تنها در مورد سخنگویی نیست، همه مهارتهای فردی و اجتماعی چنین است. حتی
رشد تکنولوژی، نتیجه عیبجویی این و آن بوده است. اگر روزی که برادران رایت،
هواپیمای خود را – که امروزه تنها کاریکاتوری از هواپیما به شمار می رود – به
پرواز درآوردند، مردم فقط به به و چه چه می کردند و برای آنها هورا می کشیدند،
دیگر شاهد قاره پیماها و فضاپیماهای امروزی نبودیم. حرکت کلی انسان، چیزی جز
نقد و تصحیح و اصلاح مکرّر دستاوردهای خویش نیست و انسان به برکت همین روحیه
انتقادگری خویش است که هر روز، گام بلندتری بر می دارد.
به همان نسبتی که انتقاد برای رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی ما ضروری
است، ستایش این و آن، مانع رشد و یادگیری بیشتر ما می گردد. این نکته را نیکلای
آستروفسکی (نویسنده روسی) به خوبی در نامه ای که به شولوخف (دیگر نویسنده بزرگ روس
و برنده جایزه نوبل) نوشته است بیان می کند. او می خواهد دستنوشته داستان خود را
برای شولوخف بفرستد، امّا مشروط بر آنکه وی منتقدانه و بی رحمانه اثرش را نقد کند و
ضعفهای آن را صادقانه نشان دهد: «صادقانه برایم بگویی، اگر خوشت نیامد کوسه و ریش
پهن نمی شود. بگذار برود گم شود. اگر بنویسی «چرند» کافی است دیگر… دوستان،
دوستان ما از آزردن احساسات یک آدم هراسان اند. و این، سخت زشت است. ستایش، تنها
مخرّب آدمی است. حتی شخصیتهای قوی اگر بی حساب از جانب مردم ستوده شوند، آماده
گمراه شدن اند. دوستان واقعی باید حقیقت را بگویند، حتی اگر دردناک باشد».(۱۲)
۴ . چگونه با انتقاد برخورد می کنیم؟
با این همه، تجربه ما غالباً نشان می دهد کم هستند کسانی که مانند آستروفسکی
خواهان انتقاد از خودشان باشند و بیشتر ما به شدت از انتقاد می گریزیم و با
منتقدان برخورد ناخوشایندی داریم. اگر ما نزد پزشکی برویم و او به ما بگوید که
گلوی ما عفونی شده است و نیازمند آنتی بیوتیک هستیم، گفته اش ما را ناراحت
نمی کند و از توصیه اش استقبال می کنیم. لیکن اگر دوستی به ما بگوید که فلان
کارِ ما یا فلان حالت روحی ما چون غده ای عفونی درون ما را آلوده ساخته است و
بهتر است که رفتار خود را اصلاح کنیم، نه تنها توصیه اش را به کار نمی بندیم،
بلکه از این تجویز به شدت می رنجیم و او را به دشمنی و حسادت و دهها صفت زشت
دیگر، متهم می کنیم.
واقع این است که هرچند ما نیازمند تغییر پاره ای رفتارهای خود و اصلاح مداوم خویش
هستیم، تنبلی ذهنی و کلیشه شدنها و ترس از آینده نامعلوم و علل دیگری که جای
طرح آنها در اینجا نیست، مانع از اقدام برای هرگونه اصلاحی می گردد. امّا از
آنجا که شهامت نداریم با صراحت به این نکته اشاره کنیم و عزّت نفس خود را
جریحه دار شده می بینیم، از شیوه های خاصی استفاده می کنیم که تحت عنوان کلی
مکانیزمهای دفاعی، طبقه بندی می شوند. مکانیزمهای دفاعی شیوه های ناهشیاری است
که فرد برای حفظ خود در برابر واقعیت به کار می گیرد.(۱۳)
گفتنی است که ما هنگامی که در برابر انتقادی عکس العمل منفی نشان می دهیم و
معتقدیم که منتقد به ما تهمت می زند یا به ما حسادت می ورزد، خودمان به این
گفته ها باور نداریم و خودمان را فریب می دهیم. فرض کنید دانش آموزی به یکی از
استادان معتبر و صاحب نظر در ادبیات، تهمت بی سوادی بزند، اگر آن استاد به
توانایی علمی خود باور داشته باشد، حداکثر آن است که پوزخندی خو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 