پاورپوینت کامل تپشِ نور کبریا ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تپشِ نور کبریا ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تپشِ نور کبریا ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تپشِ نور کبریا ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۰۵
بیایید اعتراف کنیم که مبارزه با «حسد»، کار سختی است؛ از آن سخت تر مخالفت با «خودخواهی»های خود است. دروغ و غیبت و بدخواهی برای دیگران و ریا و خودْبزرگ بینی و بخل و حرص و غرور و عجب و… نیز پهلوانانِ خونریزی هستند که پشتِ بسیاری از آدمیان را به خاک رسانده اند. آیا مبارزات ما با این همه غولهای دهشت انگیز، راه به جایی خواهد برد؟
چرا باید…؟
اصلاً چرا باید حسود نبود؟ چرا باید از غیبت و دروغ و ریا پرهیز کرد؟ آیا بهتر نیست که خود را در این جنگ و خونریزی تسلیم کنیم و میدان را به حریف بسپاریم؟ دنبال پاسخهای ساده و دم دستی نباشید. این سؤالات، می توانند روزنه های فراوان و ارزشمندی را به روی ما بگشایند.
مهم ترین دلیلی که می توان برای ضرورت مبارزه با حسد و دروغ و ریا و… نام برد، بیماری زایی آنهاست. هر یک از این رذیلتها، به مثابه میکروب و ویروسِ کشنده ای است که یک دم از فعالیت و مأموریت خود باز نمی مانند و تا میزبان خود را از پای در نیاورند، آسوده نمی نشینند. زشتی حسد یا هر کژی دیگری که در روح ما پدید می آید، فقط از این رو نیست که آنها را نهی کرده اند و خطا شمرده اند. آن نهیْ ها، خود از جایی دیگر آب می خورند. یعنی باید مطمئن بود که ریا و عجب و کبر و حسد، آن قدر زیانبار و بیماری زا هستند که عقل و شرع، آنها را نهی و منکوب کرده اند. پس، چاره ای جز مبارزه نمی ماند؛ آن هم مبارزه ای بی امان و تا پایان:
اندرین ره می خروش و می خراش
تا دمِ آخر، دمی غافل مباش
چرا؟ چون آنها که برشمردیم و دهها و صدها رذیله دیگر، سلامت جان و روان ما را نشانه گرفته اند و تا یکی از آنها باقی است، ما بیماریم. ما کسانی هستیم که بیماری ساده ای مانند سرماخوردگی را دست کم نمی گیریم و دیر یا زود، به فکر مداوا می افتیم. آیا نمی دانیم که ریا، چه بر سر ما می آورد؟ یا از خساراتِ حسد بی خبریم؟
نه! خبر داریم و خوب می دانیم که آن غولهای بی شاخ و دم، با دل و جان ما چه کرده اند. امّا چرا کاری از پیش نمی بریم؟
یک علّت آن، تن پروری و خام اندیشی و غفلت است. علّت دیگری نیز دارد و آن، سختی و جانکاهی مبارزه با آنهاست. به واقع،
براندختن بنیان یکی از آنها، آسان نیست؛ چه رسد به همه آنها و در همه مراتبشان.
اینجاست که برخی از اهل معرفت و گروههایی از روانشناسان، راه درمانی را پیش نهاده اند و ما را بدان سو خوانده اند. آری، عشق!
کدام عشق؟
می دانم که اولین سؤال درباره این پدیده شگفتِ انسانی، آن است که کدام نوعش؟ حقیقی یا مجازی؟ امّا در اینجا می توانیم فعلاً از نوعش، سخن نگوییم و این حقیقتِ مؤثر و فعّال و اثرگذار را از جایی دیگر بنگریم.
اهلِ دل و معرفت، به ما می گویند که برانداختن آن همه زشتی و رذیلت، به یکباره و در کوتاه مدت، کاری از کارستانِ «عشق» است. آری، ز کارستانِ او یک شمّه این است. زیرا انسانی که روح خود را از عشق آکند، جایی برای بخل و کبر و حسد نمی گذارد. عاشق، بخیل نمی تواند بود؛ حسد را هم نمی بیند و عجب و کبر و ریا، همه از او فرسنگها راه، فاصله می گیرند.
آیا شما عاشقی را دیده اید که حسد ورزد یا مال اندوزی کند یا در اندیشه به پایین کشیدن کسی باشد یا مردم را بیازارد یا خیانت کند یا…؟ اگر چنین عاشقانی را دیدید، به حتم بدانید که از عشق، بویی نیز نبرده اند.
عشق، چیست؟
به نوشته اورتگای گاست، نویسنده اسپانیالی: «عشق، حالتی است که در آن روح، همه علاقه ها و ترجیحات خود را رها کرده است و با دوست نداشتن هیچ چیز و علاقه نداشتن به هیچ چیز، در خلأ تمایلات و ترجیحات و سایه ها و ابهامات قرار گرفته است و در این حالت می تواند هر چیزی را به راحتی و روشنی، چنان که هست درک کند».(۱)
«بعد از این حال است که انسان در امور دنیوی، خود را ابزاری در دست خدا و وسیله ای برای انجام دادن خواستهای خدا می داند. خواستها و گامها و اعمال او دیگر از آنِ خود او نیست. دیگر هیچ چیزی برای او اهمیت ندارد؛ زیرا او از این جهان و فعل و انفعالات آن برکنار است. اعمالش به میل و گرایش خود او نیست و نسبت به حسّاسیّتهای شخصی خود، مصونیت پیدا کرده است. واقعیت وجودش به سوی خدا مهاجرت کرده و چون قطره آبی که به دریا بریزد، در خدا حل شده است».(۲)
طبیب عشق
از دیرباز، گویندگان و نویسندگانِ معرفتْ پیشه، عشق را طبیب خوانده اند و گویا توجه کافی و تمامی به جنبه درمانگری آن داشته اند. اوحدی مراغه ای، عارف قرن هفتم، عشق را آتشِ خرمن ریا خوانده است:
تپش نور کبریا، عشق است
آتش خرمن ریا عشق است.(۳)
صائب تبریزی، هرگاه می خواهد راه خانه طبیب را به دلِ خود بیاموزد، آشیانه عشق را به او نشان می دهد:
صائب چگونه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 