پاورپوینت کامل عشق، خوب است، اگر … ۶۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عشق، خوب است، اگر … ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عشق، خوب است، اگر … ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عشق، خوب است، اگر … ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

۶۲

حامد با خود فکر می کرد که چرا نسبت به «او» این قدر علاقه دارد. وقتی فقط چند ساعت از دیدارش با او می گذشت، دلش به تب و تاب می افتاد. هر طور بود باید خودش را به او می رساند و با او صحبت می کرد. بارها شده بود که وسط کلاس از معلم اجازه می گرفت و به بهانه ای از کلاس بیرون می آمد و گوشه ای می نشست و اشعاری از حافظ را زمزمه می کرد تا کمی آرام می شد و دوباره به کلاس باز می گشت.

هرچه به مغزش فشار می آورد، نمی فهمید که چرا تا این حد به او علاقه دارد. مگر او چه ویژگی خاصّی دارد؟ نه زیبایی آنچنانی ای ، نه تحصیلات بالایی ، نه…! و حتی آن طور که انتظار داشت ، به حامد، توجه هم نمی کرد ، اما حامد، وقتی او را می دید، دلش آرام می گرفت. واقعاً این قضیه یک معمای پیچیده ای برای حامد شده بود.

و از همه بدتر، همه می دانستند که حامد، چقدر او را دوست دارد؛ اما حامد که شخص بسیار حساسی بود، نمی توانست این محبت را بدون تحلیل بپذیرد. از طرف دیگر، خودش را سرزنش می کرد که اگر مواظب حریم دلم بودم، حالا این طور اسیر این محبت نمی شدم. تا اینکه یک روز دلش را به دریا زد و با یکی از معلّمین دبیرستانشان مشورت کرد و نظر او را جویا شد. او که سالها در سطوح مختلف دبیرستان تدریس کرده بود و از این مطالب بسیار دیده بود، حرفهای زیادی برای حامد زد؛ اما مهم ترین حرفش این بود که: «مواظب باشید رابطه شما برای خدا باشد». حامد که بُهت زده شده بود، با حالتی خاص پرسید: من اصلاً نمی دانم او را برای چه دوست دارم، آن وقت شما می گویید دوستی تان برای خدا باشد؟!

معلم که احساس حامد را درک می کرد، گفت : ببین! حالا یک روشی یادت می دهم که خیلی ساده است و آن اینکه تلاش کن در دوستی تو با او مسئله ای که خلاف اخلاق یا شرع باشد، رخ ندهد، از گناهان بسیار کوچک گرفته تا گناهان بزرگ».

حامد، احساس کرد که این، راه حل عملیِ خیلی خوبی است. لااقل تا حدودی مشکل او را حل می کند؛ اما احساس می کرد که بیش از این باید بداند. او به خاطر اینکه تا این حد به یک نفر علاقه داشت، به خودش بدبین بود و مخصوصاً اینکه احساس می کرد عواطفش را نمی تواند به خوبی کنترل کند، برایش رنج آور بود.

لذا با راهنمایی معلّمش شروع به مطالعه کرد.

اولین کتابی که به حامدْ معرفی شد، کتاب «هنر عشق ورزیدن»، نوشته اِریک فِروم بود. اریک فروم، یکی از روانشناسان مشهور است که احتمال داشت کتابش بتواند راهگشای پرسش حامد باشد . او این کتاب را از ابتدا تا انتها خواند. یکی از نکات جالب برای حامد، تقسیم پنجگانه عشق از دیدگاه فروم بود: عشق برادرانه، عشق مادرانه، عشق

جنسی، عشق به خود و عشق به خدا. سه تا از این اقسام عشق، مربوط به رابطه انسان با دیگر انسانهاست و حامد باید آنها را دقیق تر بررسی می کرد.

عشق برادرانه

اساسی ترین نوع عشق ، که زمینه همه عشقهای دیگر را تشکیل می دهد ، عشق برادرانه است و منظور از آن، همان احساس مسئولیت ، دلسوزی، احترام ، و شناختن همه انسانها و آرزوی بهتر کردن زندگی دیگران است. در این عشق، استثنایی در کار نیست. در عشق برادرانه احساس پیوند با تمام انسانها وجود دارد ، احساس همدردی مشترک! برای این احساس باید از کرانه به عمق، نفوذ کنیم و حقیت انسانها را ببینیم، نه ظاهر آنها را.(۱)

عشق مادرانه

عشق مادرانه، قبول بدون قید شرط زندگی کودک و احتیاجات اوست . مسئولیتی که صد در صد برای ادامه حیات و رشد کودک، لازم است. این عشق که در مادر، قوی تر و عمیق تر از حس صیانت نفس است، در کودک، عشق به زندگی ایجاد می کند و در او این احساس را به وجود می آورد که: زنده بودن، چه خوب است!

این نوع عشق، نوعی نابرابری را در دل خود دارد: یکی به همه یاریها نیاز دارد و دیگری همه یاریها را فراهم می آورد و به سبب همین خاصیتِ نوع پرستانه و فداکارانه است که عشق مادرانه بالاترین نوع عشق و مقدّس ترین پیوند عاطفی به حساب می آید و جالبْ آنکه در عشقهای مادرانه کامل ، تا دوران بزرگسالی فرزند نیز امتداد می یابد.

عشق جنسی

وجه اشتراک عشق برادرانه و عشق مادرانه آن است که به یک نفر، محدود نمی شود. اگر من برادرم را دوست دارم، تمام برادرهایم را دوست دارم و اگر کودکم را دوست دارم، تمام کودکانم را دوست دارم. اما عشق جنسی درست بر خلاف اینهاست. ماهیت این عشق، طوری است که فقط به یک نفر محدود می شود و عمومی نیست و چه بسا که فریبکارترین نوع عشق باشد.

در وهله اول، این عشق غالباً با احساس شدید گرفتار عشق شدن (یعنی فرو ریختن ناگهانی مانعی که تا آن لحظه بین دو بیگانه وجود داشته است)، اشتباه می شود. در حالی که این احساس دلبستگی ناگهانی طبیعتاً عمرش کوتاه است و بعد از اینکه بیگانه ای از نزدیک شناخته می شود، دیگر حجابی باقی نمی ماند و دیگر هیچ نوع نزدیکی ناگهانی در کار نیست تا برای رسیدن به آن، کوشش شود. معشوق را به

اندازه خودمان می شناسیم یا شاید بهتر است بگوییم: او را مانند خودمان کم می شناسیم! اگر تجربه ما از معشوق، عمق بیشتری داشت، یا اگر می توانستیم بی انتها بودن شخصیت او را درک کنیم، هرگز او تا این اندازه شناخته شده جلوه نمی کرد.

ولی برای اکثر مردم، هستی خود انسان و هستی دیگران به زودی کشف می شود و پایان می پذیرد. اکثر مردم برای غلبه بر «جدایی» درباره زندگی شخصی خود (و از امیدها و اضطرابهای خود)، صحبت می کنند؛ جنبه های بچه گانه خود را نشان می دهند و تلاش می کنند تا یک علاقه مشترک برقرار کنند. این مسائل در زندگی اکثر مردم به خاطر غلبه بر جدایی انجام می شود .

در این نوع عشق، به مرور زمان، این نزدیک شدنها کاهش می یابد و عاشق، احساس می کند که آن کسی که فکر می کرد به او نزدیک است، نه تنها نزدیک نیست، بلکه فرسنگها با هم فاصله دارند. در نتیجه شخص، هوس می کند به سراغ بیگانه ای تازه برود و عشقی جدید را تجربه کند و باز این بیگانه بعد از مدتی تبدیل به یک آشنای تکراری می شود و عاشق، همیشه با خود می گوید: این فرد که این بار از او خوشم آمده، با قبلیها فرق می کند. این یکی، چیز دیگری است! و جنبه های فریبنده، این پندار عاشق را تقویت می کنند .

بسیاری از اوقات، ما متوجه این قضایا نیستیم و حال آنکه این انگیزه های ناهشیار، فعال اند، مخصوصاً در ابتدای جوانی که هنوز تجربه این گونه محبتها بسیار اندک است.

حال اگر مثلاً دو نفر که قصد ازدواج دارند، تمام ارتباط خود را براساس این نوع عشقْ پایه ریزی کنند، بی گمان دچار پیامدهای آن نیز خواهند شد که نمونه های آن در عشقهای خیابانی و طلاقهای وحشتناک بعد ، قابل رؤیت است.(۲)

رهایی

حامد، احساس کرد بخش عمده ای از پاسخ خود را درباره ماهیت علاقه اش به «او» پیدا کرده است و برایش جالب بود که بسیاری از مردم، چگونه خود را فریب می دهند و بر امیال خود، برچسبهای مقدس و پاک می زنند و حال آنکه اگر عشقهای خود را ریشه یابی و تحلیل کنند، درمی یابند که چه بسا خانه از پای بست، ویران است.

حال، مسئله حامد، این بود که چگونه خود را از دام این دلبستگی شدید و یک طرفه برهاند و آن را به یک رابطه منطقی و سالم تبدیل کند. حتماً می توان به عشقی دست یافت که هم محبت باشد و هم عقلانیت ، تا انسان از موهبت محبت نیز محروم نباشد. در این صورت است که انسان، دیگر احساس اسیر یا گرفتار شدن نسبت به کس دیگر نمی کند.

باز به سراغ معلّمش رفت و از او خواست تا در ادامه راه نیز او را یاری کند. معلّم او هم خیلی خوشحال بود که حامد تا این حد متوجه مسئله شده است؛ چرا که معمولاً در سنین جوانی آن قدر احساساتْ قوی است که بسیاری – مخصوصاً اگر گرفتار عشقی هم باشند – به این راحتی نمی توانند خود را از میدان مغناطیسی آن، خارج سازند و آن را تحلیل کنند.

معلّم حامد با تکیه بر تعریفی علمی شروع کرد: «عشق یعنی احساس عاطفی و شناخت و انگیزشی که بر اساس ارتباط ، مشارکت و حمایت متقابل، ابراز می شود».(۳)

استاد گفت : آقا حامد! اینطور نیست که ما به یکباره متوجه شویم و احساس کنیم که: «عجب! گرفتار و اسیر محبت کسی شده ایم»؛ بلکه ارتباط و مشارکت، نقش مهمّی در ایجاد احساس عاطفی دارد.

پس یکی از راههای جلوگیری از این عشقها (عشقهای فریبنده یا غیر قابل کنترل)، خارج شدن از میدان مغناطیسی جریانات عاطفی بین شخص و موضوع عشق است. به این شیوه که وقتی انسان متوجه شد که شخصی برایش جذّاب است و اگر احتمالاً این فرایند به همین شکل پیش برود به یک عشق غیر قابل کنترل تبدیل می شود، در همان ابتدای کار، مهم ترین وظیفه او این است که این حس را «تقویت» نکند؛ چرا که تقویتهای مستمر، طبق قانون «شرطی شدن»، منجر به یادگیری می شوند ؛ یادگیری ای که بعد از استحکام یافتنش، خارج شدن از چنگ آن به سادگی ممکن نیست.

مهم ترین و ابتدایی ترین نوع تقویت ،نگاههای مرتبط با موضوع عشق است و لذا اگر انسان از همان ابتدا نگهبان این دریچه جادویی (چشم) باشد و اجازه ندهد که آن مهمان ناخوانده (عشق) از این در وارد شود، در این صورت می تواند مجالی بیابد تا در اطراف موضوع، فکر کند و موانع موجود را بررسی کند تا در صورت لزوم و امکان و مفید بودن، اقدام به برقراری ارتباط نماید؛ البته ارتباطی بهَنجار که همه شرایط فرهنگی ، اجتماعی و اخلاقی را در آن، در نظر بگیرد.

اگر کسی بتواند این مرحله از کنترل را پشت سر بگذارد، بی شک، مراحل کنترل بعدی بسیار آسان تر است.

همان طور که تقویت، مهم ترین عامل تحکیم این نوع از یادگیری (یادگیری بر اساس
عشق) است، پس از یادگیری و تحکیم آن ، عمل عکس تقویت (یعنی «خاموشی»)، در فرو
نشاندن شعله های عشق، مفید است. لذا شخص باید برای مدتی تلاش کند عوامل تقویتی
را از مدار روابط خود حذف کند. اگر دیدار و مصاحبت با آن دوست برایش «تقویت»
محسوب می شود، تلاش کند که به مرور، این دیدارها را به تعویق بیندازد، مخصوصا
وقتی که احساس اجبار در او شکل می گیرد. این کار، اگرچه ممکن است ابتدا بسیار
سخت باشد، اما بعد از مدتی

کم کم عادی می شود. این اصل (خاموش ساختنِ تدریجی یک یادگیری)، در همه
یادگیریهایی که جنبه اعتیاد و عادت در آنها قوی تر است، جاری است.

محبت عاقلانه

وقتی عنان «محبت» در دست شخص قرار گیرد، آن وقت است که می تواند درباره آن، فکر کند و آن را مورد ارزیابی قرار د