پاورپوینت کامل من برای کاروخلاقیت،نیازمندنورخورشیدم ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل من برای کاروخلاقیت،نیازمندنورخورشیدم ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من برای کاروخلاقیت،نیازمندنورخورشیدم ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل من برای کاروخلاقیت،نیازمندنورخورشیدم ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

مِریلین کریسِل کیست؟

مِریلین کریسِل (Marilyn Krysl)، شاعر و نویسنده امریکایی، مدیرِ بخش خلاقیّت ادبی در دانشگاه کُلورادوی امریکا و سردبیرِ نشریه ادبی معتبر «Many Mountains Moring» است. وی تا امروز،
هفت کتابِ شعر منتشر کرده است که آخرینِ آنها «با عاشقان در جنگزار» نام دارد و دربرگیرنده اشعاری است درباره جنگ در سریلانکا و مشاهدات عینی او طی اقامتش در سریلانکا به
عنوان یکی از نیروهای داوطلب گروه بین المللی صلح (PBI).

کریسل، مدتی نیز به عنوان پرستار داوطلب در آسایشگاه محتضران و مستمندانِ «کالیقاتِ» کَلکَته (وابسته به انجمن خیریه مادر تِرِزا) خدمت کرده است. در جمهوری خلق چین نیز سالها
به تدریس اشتغال داشته است. وی اولین شاعری است که از سوی مرکز مراقبتهای انسانی با عنوان «رزیدنتِ هُنری»، استخدام شده است تا با سرودن شعر و نوشتن قصّه درباره روابط
بیماران و پرستاران، قداست و ظرافتِ حرفه پرستاری را به صورتی غبارروبی شده و جلا یافته در معرضِ تماشای جامعه پیشرفته امروز بگذارد؛ جامعه ای که «دوا و درمان» را تنها در
نوآوریهای فنّی و افزودن بر مهارتهای تخصصی می جوید.

مریلین کریسل، جوایز معتبر متعددی را به خاطر اشعار و قصه های خود دریافت کرده است که تعدادی از آنها عبارت اند از: جایزه Negative Capability(1994)، جایزه
Spoon River Poetry Review(1995) و جایزه ویژه National Endowment(در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳).

*

خود را در کدام نقش، حقیقی تر و مهثرتر احساس می کنید؟ استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده یا پرستار داوطلب؟

به عنوان پرستارِ داوطلب، من فقط مدت یک ماه در آسایشگاه معلولان و محتضرانِ مادر ترزا در کلکته کار کردم ؛ امّا موقع انجام دادن این کار، خود را همان قدر حقیقی و مهثر یافتم که در
هر یک از نقشهای دیگرم. وقتی ما کاری را با عشق و اعتقاد انجام می دهیم و خود را به طور کامل، وقف همه لحظه های آن می کنیم، دیگر، نوع کار تفاوتی ندارد ؛ آنجا دیگر ما خودمان
هستیم، خودِ حقیقی مان.

وقتی من به عنوان پرستار کار می کردم، مستقیما مراقبت و مواظبت از بیماران را به عهده داشتم ؛ اما پرداختن به آموزگاری و نویسندگی نیز راههای دیگری برای توجّه و رسیدگی به
دیگران است. نوشتن، موهبتی است که توسط جهانِ پیرامونم به من ارزانی شده است و اگر نوشته های من بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، پس توانسته ام پرستارانه از کسانی که آنها را
می خوانند و بهره روحی می برند، مراقبت و مواظبت کنم.

چه عواملی در شاعر شدن شما دخیل بوده اند؟

پدر بزرگ و مادر بزرگ مادریِ من از اعضای کلیسای پرسبیتری (مسیحی پروتستان) بودند. در کودکی (سالهای پیش از دبستان)، بیشترِ روزهای من در کنار آنها می گذشت و آنها
ساعتهای بسیاری، کتاب مقدّس را با صدای بلند می خواندند. کتاب مقدّس، سرشار از شعر است و من همچنان که به ضرباهنگ با شکوه آنْ کلمات، گوش می کردم، شیفته طنینِ آهنگین
آنها می شدم. اگر چه معنای کلماتی را که می شنیدم، نمی فهمیدم؛ امّا از مادربزرگم می خواستم بیشتر و بیشتر برایم بخواند.
عشقم را به شعر، مدیون این کتاب هستم ؛
و نیز نویسنده شدنم را. بعدها، مادربزرگم
اشعاری از «هنری وادزْورت لانگ فلو»(۱)
(Henry Wadsworth long fellow)را نیز برایم خواند. من بخصوص شعرِ «ترانه هایاواتا» را دوست می داشتم. مدام می خواستم برایم شعر بخوانند. سیری ناپذیر بودم. به کتاب خوانی حرفه ای
تبدیل شدم. در دبیرستان، به خاطر شعرهایی که می سرودم، برنده بورس تحصیلی دانشگاهی شدم.

آیا شما به تقسیم بندیِ شعر به شعر زنانه و شعر مردانه معتقدید؟

آثاری هستند که جنسیت آنها قابل تشخیص است ، امّا در مواردی بسیار کلّی. آثار بسیاری نیز وجود دارند که به آسانی، تن به هر نوع طبقه بندی نمی دهند. من عمیقا معتقدم که ما باید
تلاش صادقانه هر نویسنده ای را برای نوشتن درباره شخصیتها و موضوعهایی فراتر از جنسیت و ملّیت، محترم بداریم.

تخیّلات، به هیچ وجه نباید سانسور شوند. پر و بال دادن به تخیّلات، ما را قادر می سازد تا درباره مردمی متفاوت از خود بنویسیم. من معتقدم مردها می توانند درباره زنها بنویسند و زنها
درباره مردها. همچنین معتقدم قفقازیها می توانند درباره افریقاییها بنویسند و آسیاییها درباره امریکاییهای لاتین، و الی آخر.

البته اگر ما درباره کسانی می نویسیم که بسیار متفاوت از ما هستند، باید بدانیم درباره چه صحبت می کنیم. باید درباره آنها به حدّ کافی تحقیق و مطالعه کنیم، چندان که ناگزیر از
خیالبافی نشویم و با استناد به واقعیت، بنویسیم.

این، وظیفه نویسنده است که تحقیق و تجربه را با تخیّل، درهم آمیزد و به این شیوه، زندگی دیگران را تجسّم بخشد. این، کاری است که همه ما باید در زندگی انجام دهیم. با در نظر
گرفتن زندگیِ دیگران، توانِ همدلی و همدردی را با کسانی که در وهله اول، «دیگران» به نظر می رسند، افزایش دهیم.

ایزادور دانکن (Isador Duncan) در شرح حال خود می گوید: «آیا به راستی امکان هنرمند شدن برای زن وجود دارد؟ من تردید دارم ؛ زیرا هنر کاری است

بس دشوار و شاق که
مستبدانه، همه چیز را وقف خود می خواهد، در حالی که زن به اقتضای قلب عاشقش، همه چیز خود را فدای زندگی می کند…».

آیا شما هرگز مجبور شده اید به خاطر فعالیتهای ادبی تان، نقطه پایان تراژیکی بر روابطِ عاطفی خود بگذارید؟

پرداختن به ادبیات، لطمه خود را به زندگی من زده است. در واقع، من با غفلت از دخترم، خود را وقف ادبیات کردم. اگرچه دخترم دیگر بزرگ شده و ما مسئله را بین خود حل کرده ایم، با این
همه من هنوز بابتِ سالهایی که از او غافل ماندم، رنج می برم.

بعد از سالها مجرّد ماندن، سرانجام، در حال نوشتن یک رُمان هستم. گمان نمی کنم اگر دوباره ازدواج می کردم، می توانستم این کار بزرگ را به فرجام برسانم ؛ برایم بسیار دشوار و شاید
محال می نمود.

وقتی دخترم به بیست سالگی رسید، ما تصمیم گرفتیم جداگانه برداشت خودمان را از داستانمان بنویسیم: «چه شد که من از او غافل ماندم؟». ما هر کدام، برداشت خودمان را نوشتیم و
سپس آن را با صدای بلند، برای یکدیگر خواندیم. آن گاه هر دو با هم قصه ها را سوزاندیم. از آن پس با یکدیگر صاف شدیم. مراسم تطهیرکننده ای که اجرا کردیم، زخمهای ما را التیام
بخشید.

کار داوطلبانه شما در بیمارستان کالیقاتِ کلکته برای کمک به مستمندان و محتضران، چه تأثیری بر شعر شما گذاشت؟ اگر چنین تجربه ای در زندگی کسب نمی کردید، چه

چیزی را به عنوان یک شاعر، از دست می دادید؟

اثر آن، عمق بخشیدن به کار من، و عمق و اعتبار بخشیدن به پیوند میان من و زبانِ احساس بود و این زبان، زبانِ دل است، نه زبانِ علم یا سیاست یا روزنامه ها ؛ زبانی است با قواعد
خاص خود و همسنگ با زبانهای دیگر.

من به شدت تحت تأثیر زنی قرار گرفتم که در بیمارستان کالیقات، پرستاری از او را به عهده داشتم و محصول آن تجربه، سروده های بسیاری بود که در کتابِ شعرم (با عاشقان در جنگزار)
آورده ام.(۲)

امّا رفتن من به کالیقات و تن دادن به وظایف پرستاری، به نیّت انجام دادن «کار خیر» نبود ؛ به قصد گردآوریِ «سوژه» برای نوشتن نیز نبود. نه! من دلیلی کاملاً شخصی داشتم: احتیاجِ
مبرم به کسبِ تجربه جدید. لازم بود خود را وسعت بخشم و رشد کنم. من آگاهانه و داوطلبانه رفتم ؛ زیرا ماندن در دانشگاه و خو گرفتن به محیط را به صلاح خود نمی دانستم. در ضمن،
پاداشِ خود را از چنین تلاشی، با افزودن بر تواناییهای روحیِ خود و غنی کردن عواطفم گرفتم.

شما شباهتهای آشکاری میان «شاعران» و «پرستاران» کشف کرده اید. در یکی از مقاله های خود می نویسید: «پرستاران در برخی از سمبلیک (نمادین)ترین موقعیتهای

زندگی (مثل تولد و مرگ) حضور دارند ؛ در لحظه های تجربه درد و درماندگی، فقدانِ جبران ناپذیر عزیزان، بهبود یافتن و برخورداری از موهبت تندرستی. چنین موقعیتهایی،
موضوعات نمادین شعر نیز محسوب می شوند».(۳)

به عقیده شما، راه شاعران و پرستاران، کجا از یکدیگر جدا می شود؟

شاعر و پرستار، هر دو، به زبانِ «احساس» سخن می گویند. مشغله ذهنی هر دو، «تن» و «روان» است. هنرمندی که به غایتْ خلاّق است، می تواند پرستارِ بسیارْ بسیارْ قابلی باشد ؛ امّا
عکس قضیه، لزوما صادق نیست. پرستاری که به غایتْ ماهر است، چه بسا توانایی سرودن را نداشته باشد . این، بستگی دارد به میزان تواناییهای ذهنی آن فرد.

شما بر این باورید که: «زندگی، حق است نه عطیه. من موجودی فناپذیرم و زندگی من، وابسته به لطف و کرمِ دیگران است».(۴) من، حرفِ گوته را به یاد می آورم: «انسان باید

به جاودانگی، ایمان داشته باشد ؛ زیرا در طبیعت او چنین حقّی نهفته است».

شما خود چگونه این حرف را تعبیر می کنید؟

شاید روح، فناناپذیر باشد. من این را باور دارم ؛ امّا تن، تباهی می پذیرد.

چه چیزی شما را واداشت که به سریلانکا بروید و درباره جنگ بنویسید؟ آیا شما اعتقاد دارید نویسنده باید به عنوان شاهد، دست به قلم ببرد، نه به عنوان ناظر؟

نویسنده در موقعیتهای گوناگون می تواند هم شاهد و هم ناظر باشد. من برای کار در یک سازمان حقوق بشر، به نام گروه بین المللی صلح (PBI)، که مخالف عملیات نظامی و خشونت آمیز
است، به سریلانکا رفتم. افراد داوطلبی که برای این سازمان کار می کنند، حمایت از کسانی را که در معرض کشتار توسط جوخه های مرگ اند به عهده دارند. مرکز اصلی این سازمان، در
انگلستان است ؛ امّا نیروهای داوطلب آن به کشورهای گوناگون تعلق دارند. این سازمان، تنها به کشورهایی نیرو می فرستد که مردمانش نیازمند حمایت باشند.

در گواتمالا یکی از افرادی که
توسطِ «PBI» حمایت شد، ریگوبرتا
منچو (Rigoberta Menchu)بود که بعدها جایزه صلح نوبل را برد. اگر «PBI» برای او فعالیت نکرده بود، احتمالاً او سالها پیش، به قتل می رسید.

کانون وکلای سریلانکا از «PBI» خواست تا در آنجا حضور یابد ؛ زیرا وکلایی که با استناد به قوانین، در دفاع از حقوق بشریِ موکلین خود می کوشیدند، همراه متهمان، به قتل می رسیدند.
در سال ۱۹۸۹م، شش وکیل به قتل رسیدند. بنابراین آنها از «PBI» تقاضای کمک کردند.

من در سال ۱۹۹۲م ، برای «PBI» کار می کردم. به این علت، عازم سریلانکا شدم. زبان رسمی آن کشور، انگلیسی است (اگر اسپانیایی می دانستم، ممکن بود به گواتمالا یا السالوادور یا
کلمبیا اعزام شوم).

ما در اصل، محافظان غیر مسلّح بودیم. طیّ دوران اقامتم در سریلانکا، درباره جنگ داخلی و تاریخچه اش بسیار آموختم و شجاعت مردم و پایداری شان، به راستی حیرت انگیز و
افسانه ای بود.

نویسندگان، همواره ناظرند ؛ امّا گاهی شانسِ شهادت دادن نیز می یابند. من به عنوان یک شاهد، دست به قلم بردم تا بلکه بتوانم گوشه کوچکی از شجاعت خارق العاده و رنج و درد عظیمِ
مردم سریلانکا را به نمایش بگذارم و آن را درج کنم.

امسال، یکی از قصه های من درباره تلاشهای یک مادرِ سریلانکایی برای نجات جان خانواده اش در جنگهای داخلی، در گلچینی از بهترین قصه های کوتاه امریکایی به چاپ رسید.<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.