پاورپوینت کامل ماجرای یک ساعته ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماجرای یک ساعته ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماجرای یک ساعته ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماجرای یک ساعته ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۸۰
از آن جا که می دانستند خانم مالارد به بیماری قلبی مبتلاست، بسیار مراقب بودند که خبر مرگ شوهرش را حتی الامکان به آرامی به او بدهند. خواهرش ژوزفین بود که با
کلمات شکسته و اشاره های سربسته و سایه روشن دارش، خبر را به او داد. دوست شوهرش ریچاردز هم در آن موقع آن جا پهلوی او بود. هنگامی که گزارش تصادف ناگوار قطار با
نام برنتلی مالارد در بالای فهرست کشته شدگان رسید، او در دفتر روزنامه بود. فقط مدتی صرف کرده بود که با تلگراف دوم از صحت خبر، مطمئن شود و به سرعت، خود را
رسانده بود تا به دوستی که در آوردن این خبر غم انگیز، کم تر احتیاط و حساسیت به خرج می داد، پیش دستی کند.
وقتی که ماجرا را شنید مانند بسیاری از زنان که همین خبر را می شنوند در قبول اهمیت آن، دچار درماندگی نشد. توفان اندوهش که فرو نشست، تنها به سوی اتاقش
رفت. نگذاشت که کسی همراهش برود. آن جا رو به پنجره باز، صندلی راحت جاداری قرار داشت. از شدت خستگی جسمی که تنش را تسخیر کرده بود و گویی به روحش نیز
نفوذ می کرد، در صندلی فرو رفت. در میدانگاهی باز، جلوِ خانه اش تارک درختان را می دید که با زندگی نوبهاری به جنبش درآمده بودند. بوی خوش باران در هوا پیچیده بود.
پایین، در خیابان، دوره گردی جنس هایش را فریاد می زد. نغمه آوازی که یک نفر در دوردست می خواند، به طور مبهم به گوشش می رسید. گنجشکان بی شماری بر لبه بام ها
جیک جیک می کردند.
تکه هایی از آسمان آبی، این جا و آن جا از میان ابرهایی که در سمت غرب رو به پنجره او به هم رسیده و روی هم توده شده بودند دیده می شد. او نشسته بود و سرش روی
پشتی صندلی افتاده بود و تکان نمی خورد ؛ جز هنگامی که هق هق گریه ای تا گلویش بالا می آمد و او را چون کودکی که با گریه خوابیده است و همچنان در خواب گریه می کند،
تکان می داد.
جوان بود با چهره ای زیبا و تودار که خطوطش نشان از سرکوب و حتی نوعی قدرت داشت ؛ اما اکنون در چشم هایش نگاهی بُهت زده بود که به آن سوی دوردست به یکی از
لکه های آسمان آبی خیره شده بود. نگاهش متفکرانه نبود، بلکه تا اندازه ای از تفکر هوشمندانه تهی بود.
چیزی در ذهنش شکل می گرفت و او با نگرانی انتظارش را می کشید. چه بود؟ نمی دانست. چنان ظریف و گریزنده بود که نمی توانست نامی روی آن بگذارد ؛ اما آن را
احساس می کرد که از آسمان بیرون می تراوید و از طریق صداها، بوها و رنگی که فضا را انباشته بود به سوی او می آمد. اکنون، سینه اش با التهاب، بالا و پایین می رفت. رفته رفته
چیزی را که برای تسخیر او به سویش می آمد باز می شناخت و می کوشید با اراده اش آن را واپس براند ؛ اراده ای که به اندازه دست های سفید لاغرش ناتوان بود.
وقتی که خودش را تسلیم کرد، کلمه کوتاهی زمزمه وار از میان لب های نیمه بازش گریخت. بارها و بارها آن را زیر لب تکرار کرد: «آزاد! آزاد! آزاد!». نگاه خیره و حالت
وحشت زده ای که به دنبال آن آ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 