پاورپوینت کامل جوان و رؤیای آینده در گفتگو با دکتر مهرداد افتخار و دکتر محمدعلی عدل پرور ۸۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جوان و رؤیای آینده در گفتگو با دکتر مهرداد افتخار و دکتر محمدعلی عدل پرور ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوان و رؤیای آینده در گفتگو با دکتر مهرداد افتخار و دکتر محمدعلی عدل پرور ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جوان و رؤیای آینده در گفتگو با دکتر مهرداد افتخار و دکتر محمدعلی عدل پرور ۸۵ اسلاید در PowerPoint :

۶۴

مرحله جوانی، مقطعی حسّاس و سرنوشت ساز برای آدمی است ؛ زیرا جوان به تازگی استقلال یافته است. زندگی و بارهای آن از دوش خانواده او بر دوش خود جوان آمده است و
مهم تر از آن، میانسالی و کهنسالی را در پیش رو دارد. این جوان تازه استقلال یافته، ناگزیر از برنامه ریزی برای آینده خویش است. همین دغدغه، او را فردی آینده نگر می سازد.
اکثر جوانان ما به نوعی آینده نگرند و برخی نیز بنای ساختمان زندگی خود را به خوبی پایه ریزی کرده اند (گرچه بعضی دیگر، از این موضوع، غفلت می کنند).

گزینه هایی چون: انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب رشته تحصیلی و سرمایه گذاری اقتصادی برای تشکیل زندگی، در نگاه جوان امروز ما بسیار مهم است. شاید هیچ
جوانی (چه دختر و چه پسر) نباشد که به این موضوعات نیندیشد. بنابراین، آینده نگری به خودی خود، امری مثبت و ضروری است ؛ امّا باید گفت آفات فراوانی دارد که از آن
جمله می توان به این موارد اشاره کرد: تخیلات منفی (خیالپردازی منفعل یا خیالاتی که باعث افت تحصیلی می شود)، بلندپروازی هایی که جوان را از واقعیت ها دور می کند،
روی آوردن جوان به بزهکاری برای ساختن زندگی مرفّه و رؤیایی و…

خیال پردازی را هرگز نمی توان از ذهن پویای یک جوان جدا کرد. اساسا قوه تخیل، یکی از بزرگ ترین نعمت هایی است که خدا به بشر عنایت فرموده است. قاطعانه
می گوییم اگر همین قوه مبارک و رؤیاساز نبود، بشر به این همه توسعه و پیشرفت علمی ـ صنعتی نایل نمی آمد. امّا همین خیال پردازی در جای خود می تواند برای ما
خطرآفرین و مشکل ساز باشد. اصولاً این قوه باید در خدمت جوان درآید و به عبارت دیگر، قوه تخیل باید مَرکبی رام برای حرکت جوان به سوی آینده بهتر باشد. بنابراین،
خیال بافی (تخیّل انفعالی و بی اختیار) به گونه ای که سازندگی و تحرّک مثبت برای جوان نداشته باشد، خطر آفرین است. در این نوع از خیال پردازی، جوان به امکانات و
واقعیت ها اصلاً توجهی ندارد. در یک بررسی، مشخّص گردید که بسیاری از جوانان، با توجه به اوضاع اقتصادی جامعه ما (که دچار مشکلات فراوانی است و البته در حال
توسعه و گذار به سوی نقطه مطلوب است)، دغدغه های فراوانی نسبت به آینده خود دارند که مهم ترین آنها عبارت اند از: انتخاب شغل مناسب (و ترجیحا پردرآمد)، انتخاب
همسر مناسب (که مؤلّفه توانایی مالی مرد در این انتخاب، مؤثر و سرنوشت ساز است) و دیگر، انتخاب رشته تحصیلی که در آن، غیر از علاقه دانش آموز باید مؤلّفه های دیگری
مانند: استعداد، توانایی و آینده شغلی را نیز در نظر داشت.

گفتگو در یک خلأ مخابراتی

دفترچه تلفن مجله را برمی دارم و شماره تماس دکتر افتخار را یادداشت می کنم. بعد از شنیدن بوق آزاد، شماره گیری می کنم. هیچ صدایی شنیده نمی شود. تلفن های
همراه، مشکلات حل نشده فراوانی دارند. چند لحظه بعد، صدای کسی شنیده می شود.

صدا: بلکه این هم از دردسرهای جوانی ما… نه این که کوچک تریم، بزرگ ترها هرچه تصمیم بگیرند، باید عمل کنیم.

با تعجب می گویم:

الو… دکتر مهرداد افتخار… من گزارشگر مجله «حدیث زندگی» هستم.

رضا: سعید! چی شد؟… قاطی کردی؟… .

سعید: نه، من نبودم. صدای کس دیگری بود.

ـ ببخشید. انگار خط رو خط افتاده… من شماره تلفن همراه دکتر افتخار را گرفته بودم.

رضا: همه موبایل ها همین طورند آقای گزارشگر. قطع کن، دوباره بگیر.

ـ آقا رضا! من مقداری از حرف های شما را ـ البته ناخواسته ـ گوش کردم.

رضا: خیالی نیست. شما خبرنگارها غریبه نیستید. برای سعید درد دل می کردم. امروز خواهرم مریض شد. وقتی به دکتر مراجعه کردیم، دکتر گفت: باید استراحت مطلق
داشته باشد. اعصاب من به هم ریخت.

ـ چه اتفاقی برای خواهر شما افتاده؟

رضا: خواهرم مشکل روحی دارد. خانواده ما همگی این مشکل را داریم. ما مجبوریم خواسته های مادرمان را قبول کنیم. او دارد خواهرم را مجبور می کند که با خواهرزاده اش
ازدواج کند. ولی خواهرم می گوید اصلاً علاقه ای به پسرخاله مان ندارد. به علاوه، آنها از لحاظ تحصیلات با هم اختلاف زیادی دارند. من هم باید ورزش دلخواه مادرم یعنی
فوتبال را با ساعت ها بازی و تمرین هفتگی ادامه بدهم. در حالی که آن قدرها هم علاقه به فوتبال ندارم. از همه بدتر رشته تحصیلی من در دانشگاه است که از اول ابتدایی
مشخص شده بود: مهندسی کامپیوتر، ترجیحا نرم افزار. مادرم می گوید: الآن پول و آینده حسابی در همین رشته است.

در این لحظه سعید هم به حرف می آید و در جواب رضا می گوید: البته در این مورد، حق با مادر توست. ما باید رشته ای را برای تحصیل انتخاب کنیم که در آینده، مشکلِ
پیدا کردنِ شغل نداشته باشیم.

سعید، در ادامه، خطاب به من می گوید: آقای گزارشگر! این مسئله را من هم به رضا گفته ام و بهترین دلیل درستیِ آن، خودِ من هستم. با این که وضعیت درسی خوبی
داشتم، با توجه به علاقه ام، رشته تحصیلی ادبیات فارسی را در دانشگاه انتخاب کردم و لیسانس گرفتم. امّا یک سال است که هیچ شغلِ مرتبط با رشته ام پیدا نکردم، تا یک ماه
پیش که مجبور شدم مغازه باز کنم.

وقتی از او پرسیدم: برای چه کاری مغازه باز کردی؟ صدای مردانه ای به من سلام کرد. ما همه تعجب کردیم. صدای سعید و رضا نبود. انگار کسی بود که از این فرصت،
استفاده کرده بود و می خواست با ما حرف بزند. از او پرسیدم: آقا شما کی آمده ای که ما نفهمیدیم؟

صدا: ببخشید. من بعضی حرف های شما را شنیدم. شماره یک دفتر ازدواج را گرفته بودم که خط رو خط افتاد. او خطاب به رضا گفت: پسرم! مادرِ تو از خودت بیشتر به فکر
آینده توست. از این اختلاف ها در هر خانواده ای هست. خود من الآن که پسرم را داماد می کنم، خیلی دلم می خواست با دختر یکی از همکارانم عروسی کند ؛ امّا پسرم کس
دیگری را پسندید. او با من به نرمی و با دلیل حرف زد. من هم پذیرفتم. تو هم مطمئن باش می توانی از راه درست با مادرت کنار بیایی.

این جا که رسید، رضا از او تشکر کرد و من هم برای ازدواج پسرش به او تبریک گفتم. بعد، خداحافظی کرد و رفت.

از سعید پرسیدم: سعید! راستی نگفتی چه کار می کنی؟

سعید: شاید باورتان نشود… آرایشگری.

رضا می خندد و می گوید: این که آرایشگرها لیسانس ادبیات داشته باشند، خیلی هم بد نیست. وقتی که سر و صورت مردم را اصلاح می کنند، از آنها با اشعار حافظ و سعدی و
نیما و… پذیرایی می کنند. حوصله مردم هم سر نمی رود.

سعید: عجب کنفرانس سه نفره ای شد!

از رضا پرسیدم: شما چرا به رشته کامپیوتر و یا ورزش فوتبال علاقه ندارید؟

رضا: من نمی خواهم وقتم را با غرق شدن در ورزش، تلف کنم. من به هنر و مخصوصا نقاشی علاقه مندم. خیلی دوست دارم کلاس نقاشی بروم. اگر مادرم اجازه بدهد،
می خواهم بعدا در دانشگاه هم این رشته هنری را ادامه بدهم. خیلی نقشه ها کشیده ام. بعضی شب ها خواب می بینم که در کلاس نقاشی «ونگوک» مشغول کشیدن یک تابلوی
بزرگ نقاشی هستم. تو را به خدا شما در روزنامه ها بنویسید که پدر و مادرها فرزندان را در انتخاب برای آینده خود آزاد بگذارند. البته من قبول دارم که آنها دلسوز ما هستند و
حتما هم از تجربه های آنان باید استفاده کنیم…

بعد از چند ثانیه سکوت، دیگر صدای سعید و رضا را نمی شنوم. فقط صدای بوق اشغال می آید. از این که ارتباط قطع شد، ناراحت شدم. این گونه موارد در جامعه ما زیاد پیدا
می شود. وقتی آینده نگری فرزندان (از نوع شدید) با آینده نگری بزرگ ترها (باز هم از نوع شدید) تداخل پیدا کند، چاره ای جز روی آوردن به مشاوره با اهل فن نیست.

*

آن روز بالاخره با دکتر افتخار تماس گرفتم و مصاحبه ای با ایشان ترتیب دادم که حاصل آن، گفتگوی زیر است. سؤال و جواب هایی در مورد آینده نگری، انتخاب شغل و
انتخاب همسر ؛ مسائلی که از روزگاران قدیم تا زمان ما، برای همه جوانان، مهم و دغدغه ساز بوده است و خواهد بود.

گفتگو با دکتر مهرداد افتخار، روان پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران

آقای دکتر! از این که در گفتگوی ما شرکت کردید، متشکرم. برای آغاز گفتگو، لطفا در مورد آینده نگری توضیح دهید. آینده نگری تا چه اندازه با اهمیت
است؟

آینده نگری یک فرآیند انتزاعیِ ذهنی است. بر اساس این فرآیند، فرد می تواند ارتباط بین حال و آینده را بفهمد و بداند که اتفاقات مختلف و رفتارهای او در آینده چه
آثاری خواهد داشت. همچنین فرد می تواند وجود آینده را تصمیم گیری های خود در نظر بگیرد و برای رسیدن به یک هدف درازمدت، برنامه ریزی کند. بدین ترتیب، فرد
آینده نگر، عواقب مثبت و منفی کارهای خود را پیش بینی می کند.

از آن جا که آینده نگری یک فرآیند پیچیده است، کودکان قبل از یازده سال، توانایی درک آن را ندارند و تصوّر آینده به طور پیوسته و متصل با زمان حال، برای آنها ممکن
نیست. در بعضی اوقات و شرایط هم آینده نگری فرد، کم تر می شود. به طور مثال، هنگام بروز مشکلات روانی (مثل: بیش فعّالی، ویژگی های تکانشی، اعتیاد و هوش پایین)،
آینده نگری کم تر است. در تصمیم گیری هایی که بر اساس نفع آنی و عدم درک عواقب درازمدت صورت می گیرد، آینده نگری وجود ندارد. به عنوان مثال، روی آوردن به اعتیاد بر
اساس همین نفع آنی رخ می دهد.

همچنین تصمیم گیری های فوری و همراه با احساسِ عدم کنترل بر رفتار (مثلاً پرخاشگری های تکانشی) مثال دیگری از نبودِ آینده نگری است. اگر در تصمیمات خود و
اطرافیان دقت بیشتری کنیم، مشاهده می کنیم که بسیاری از این تصمیم گیری ها، بدون در نظر گرفتن عواقب کار و متکی بر «سود فوری» آن تصمیم است.

وقتی یک جوان در انتخاب همسر خویش دقت می کند، در واقع می خواهد تا پایان عمر خود، زندگی خوب و خوشی برای خود فراهم کند. امّا مشکل،
این جاست که جوان به خوبی نمی داند با چه کسی می تواند خوشبخت شود.

پیش بینی این که کدام دو نفر در آینده با هم زندگی خوبی خواهند داشت، کار بسیار مشکلی است. طبق آمار بررسی شده، چند عامل در ایجاد علاقه بین دو نفر مؤثر است.
به عنوان مثال، دو نفر که قصد ازدواج با هم دارند، باید تفاوت فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی کمی با هم داشته باشند و یا تفاوت سنّی زیادی با هم نداشته باشند. همچنین در
روابط دو نفر، چند عاملِ: جذابیت فیزیکی، شباهت داشتن، و گذراندن وقت با هم (در کنار هم بودن)، از مهم ترین عواملی هستند که منجر به ایجاد علاقه می شوند. البته با
وجود این که عوامل یاد شده در روابط نوجوانان و جوانان نقش مهمی دارند، امّا الزاما باعث تداوم و ثبات در ارتباط نمی شوند.

به علاوه، در روابط قبل از ازدواج، هیجان و علاقه ایجاد شده، بر نحوه درک و تصمیم گیری و تفکر فرد، مؤثر است. در این صورت، عقل، توانایی اندیشیدن آزادانه را ندارد ؛
زیرا از کسی که در عشقْ غوطه ور است، نمی توان انتظار داشت لحظه ای درنگ کند و یا بیندیشد. این نکته برای آگاهی جوانان عزیز بسیار مهمّ است. مانند برخی از کسانی که
از رفتارهای همسر خود، شکایت هایی دارند، در حالی که این رفتارها قبل از ازدواج هم وجود داشته است. امّا قبل از ازدواج، این رفتارها برای آنان کم اهمیت بود. علّت این
مسئله، برانگیختگی و هیجان در روابط بوده است. امّا بعد از ازدواج که بنا به جبر روابط، هیجان ها فروکش می کند، آن رفتارها اهمیت پیدا می کنند. زمانی که از آنها درباره نحوه
تفکر خود درباره این رفتارها در قبل ازدواج می پرسیم، پاسخ هایی نظیر: «فکر نمی کردم اهمیت داشته باشد»، «فکر کردم که می توانم با آن کنار بیایم»، «فکر کردم که می توانم
آن را تغییر دهم» دریافت می کنیم. این نوع تفکر، ناشی از در خدمت عشق بودن است و فقط در جهت تداوم رابطه عاشقانه تلاش می کند.

من علاقه قبل از ازدواج و ازدواج های ناشی از این علاقه را زیر سؤال نمی برم. واقعیت، این است که در حال حاضر، یکی از مهم ترین روش های آشنایی و ازدواج دو فرد،
همین آشنایی های خودشان است که به دنبال آن، علاقه ایجاد می شود. امّا می خواهم به یک خطری که در ازدواج به این صورت وجود دارد اشاره کنم تا انتخاب ها با دید بازتری
صورت گیرد.

یکی از راه حل های این مشکل، توجه جوان به نظر خانواده است. در جامعه ما که جوانان در خانواده ها زندگی می کنند، خانواده، دید بسیار خوبی نسبت به نیازها و
ویژگی های جوان خود دارد و چون خانواده ها درگیر روابط هیجانی نشده اند و از بیرون گود به مسئله نگاه می کنند، نظر جامع تری می دهند. از طرفی، برخی از ازدواج های سنّتی
هم مشکلات و خطرات بسیار زیادی به دنبال دارد. در این گونه ازدواج ها، طرفین (بخصوص زن) نقش مهمّی در تصمیم گیری برای ازدواج ندارند و دختر و پسر، شناخت کافی و
عمیق از طرف مقابل ندارد. آنچه در این ازدواج ها مهم است، تصمیم و پسند بزرگان خانواده است. البته این روش، شاید برای یک جامعه سنّتی مناسب باشد، ولی برای جامعه
در حال گذار ما مشکلات فراوانی به دنبال خواهد داشت.

در حال حاضر، ازدواج سنّتی در بسیاری از مناطق کشوری (بخصوص شهرهای بزرگ) به صورت تعدیل شده ای انجام می شود. در این حالت، خانواده ها از ابتدا در جریان
روابط دو نفر قرار می گیرند و دو جوان، تحت نظارت خانواده ها، شناخت از یکدیگر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.