پاورپوینت کامل بازار سود و زیان ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بازار سود و زیان ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازار سود و زیان ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بازار سود و زیان ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

سرمایه جوان

زندگی، بازاری است که ما با سرمایه های اندک و بسیار، یا مادّی و غیر مادّی خویش در آن گام می نهیم. داد و ستد در این بازار نیز همچون هر بازار دیگری، سنّت ها و قوانینی
دارد. بَسا افراد ظاهرا تهی دست که از معامله در آن، سربلند و ثروتمند بیرون می آیند و بسا افرادِ ظاهرا ثروتمند، که از آن، زیان دیده و حسرتبار، گام بیرون می نهند. ما از کدام
دسته ایم؟ و سرمایه ما چیست؟

۱ . یقین

اگر معتقد به یک مرام و پیرو یک ایده و ارزش هستی، ضروری ترین سرمایه تو برای ادامه راه، «یقین» است. یقین به درستیِ راهی که می روی و اصالتِ باوری که به آن
دل بسته ای، که اگر برخوردار از این گوهر باشی پرشتاب تر حرکت می کنی و حرف این و آن و بروز این مشکل و آن مانع، تو را در پیمودن راه، سست نمی کند.

آنچه مهم است، کیفیت عمل است نه کمیت آن ؛ چرا که اگر یقین درستی به عقایدت نداشته باشی، کوهی به کاهی نیرزد. امام صادق(ع) فرموده است: «عمل اندک و
پیوسته، همراه با یقین، از عمل زیاد، اما بدون یقین، نزد خداوند برتر است».(۱)

کسی که گوهر باورهای تو را برباید، تو را از رفتن هم باز می دارد. کافی است که خوره «شک» به عقایدت بیفتد و شبهه ای در باورهای دینی ات پیدا شود. آن گاه بنای
افراشته زندگی و جهتگیری تو نیز درهم فرو می ریزد. پس مراقب باش با چه کسانی نشست و برخاست می کنی، وگرنه روزی خواهد رسید که با مشاهده چهره حقیقی اعمالت
فریاد حسرت بلند خواهد شد: «ای کاش فلانی را دوست خود برنمی گزیدم!».(۲)

همچنان که ساقه و شاخه و برگ از ریشه پنهان زیرخاک تغذیه می شوند، نمودهای بیرونی رفتار نیز ریشه باطنی دارند که رفتار تو از آن می روید. این ریشه درونی، همان
باورهای توست که باید آن را پاس بداری، اما با عمل. از آموزه امام علی(ع) باید بهره گیریم که می فرماید: در «علم» خود، «جهل»، و در «یقین» خود، «شک» قرار ندهید؛ وقتی
دانستید عمل کنید و هنگام یقین، اقدام نمایید».(۳)

آنچه ساختمان وجود تو را تشکیل می دهد «اخلاق» توست. اخلاق، پیش از آن که یک رفتار خارجی باشد، یک ساخت درونی است. می گویند: «چاه باید از خود، آب داشته
باشد». حرف درستی است. وقتی از ته قلب به کاری عقیده داری، نیازی نیست که کاری را بر خود تحمیل کنی، بخصوص اگر کار نیک باشد. در غیر این صورت، آنچه می کنی،
جزو خُلق و خوی خودت نیست، مثل میوه هایی که به یک درخت بی ثمر بیاویزند. با این ظاهرسازی، چه کسی را می توان فریفت و… تا چه زمانی؟ وقتی توفان شهوت ها بوزد و
تندباد جاذبه های دروغین از راه برسد، جز آن که ریشه دارد و استوار است، کیست که بتواند در برابرش بایستد؟ ریشه هایت را با فضایل اخلاقی محکم کن! مگر این همه
تاراج شده یغمازده را نمی بینی؟

۲ . محبت و عشق

هر عضوی از بدن، عیب خاص خود را دارد. عیب دست و پا، کج بودن و فلج بودن است و چشم معیوب، نابیناست؛ اما عیب دل، تهی بودن از محبت است. محبت، دل را
باارزش می سازد؛ اما کدام محبت و عشق؟ نسبت به چه چیز و چه کس؟ خانه دل باید در اختیار محبتی قرار گیرد که محبوب، ارزش عشق ورزیدن و دل دادن و از خود گذشتن را
داشته باشد.

اسلام نیز مکتب عشق ورزی است؛ اما نسبت به آن که بیرزد. گرچه عشق، امروزه کمی بدنام و متّهم شده است ، ولی اگر معشوق، شایسته و ارزنده باشد و عشق ما راستین،
می تواند انسان را بسازد و روح او را زلال کند و جانش را بالا برد. اگر «محبت» با «شناخت» همراه گردد، آن محبوبی که از همه برتر است (همان عشق آفرین و خالق محبت و
زیبایی)، محرم راز و انیس دل می شود و کسی عاشق خدا می شود که خدا را بشناسد و خوبی ها، احسان ها و نوازش هایش را درک کند.

چنین عشقی باعث می شود «خود» و «خواست ها» و «پسندها»ی خود و دیگران را در پای اراده محبوب رها سازیم. اولیای الهی، پیوسته از خدا این عشق را خواسته و آرزو
کرده اند. به فرمایش زیبای حضرت سجاد(ع) در «مناجات مُحبّین»: دلی که طعم محبت خدا و دوستان خدا را بچشد، مُحال است که جایگزین دیگری برای آن برگزیند؛(۴) چرا که
اگر ذره ای از آتش این عشق در خرمن جان افتد، می سوزاند و خاکستر می کند و دل و جان عاشق را رو به سوی معشوق می گرداند و وی را به همدلی و همرهی با محبوب
می کشاند، آنچنان که امام عارفان، علی(ع)، در مناجات با خدا می گوید:

«خدایا! از تو می خواهم که عشق خودت را نزد من محبوب تر از غیر خودت قرار دهی و عشقم را به خویش، رهنمای من به سوی خشنودی ات قرار دهی و اشتیاقم را به خود،
عامل ترک گناه سازی. خدایا! بر من منّت نه، به من بنگر به چشم دوستی، و نگاه عاشقانه مرا بنگر، و از من روی برمگردان…».(۵)

دلی که پر از خواسته های شیطانی و عشق به کامجویی حیوانی باشد، دیگر ظرفیتی برای شناخت خدا و عشق به او ـ که عشقی پاک و آسمانی است ـ نخواهد داشت.
عاشق این عشق، کجا و بازنده عشق های زمینی کجا!

محبت خدا، باعث می شود که انسان در پس جلوه های ظاهری دنیا، و علل و اسباب پیدا و مشهود، به تدبیر و اراده ای پنهان هم معتقد شود و نسبت به آنچه پیش می آید، با
خوش بینی برخورد کند و در معیشت هم به قسمت خدایی رضا باشد که فرجام آن، آسوده دلی و راحتی است. امام صادق(ع) می فرماید: «چه دارویی ثمربخش تر از رضا برای
غم زدایی سراغ دارید؟».(۶) کسی هم که به زمین و زمان بدبین است و به دید عدم رضا می نگرد پیوسته در رنج و اندوه است. ریشه بسیاری از افسردگی ها و غصه ها: «کمبود یا
نبود ایمان و عشق به حیات آفرین» است. راستی محروم ماندن از این سرمایه، بدبختی نیست؟

۳ . جوانی و عمر

روزگار از ما عمر و جوانی می گیرد، ما از آن، چه گرفته ایم؟ آیا حساب سود و زیانمان را کرده ایم؟ آیا قبول داریم که «جوانیِ» ما یک سرمایه است؟ اگر آن را خرج می کنیم،
باید به سودآوری آن نیز توجه داشته باشیم. آنچه از دست می دهیم و آنچه به دست می آوریم، باید تناسبی قابل قبول با هم داشته باشند. آنان که در یک حادثه و یا به صورت
طبیعی جان می بازند، آنان که از مرحله جوانی به سالخوردگی و از کارافتادگی می رسند، آنان که هرچه می دوند، نمی رسند و هرچه می کوشند، آرامش و آسایش نمی یابند، همه
یک «فرصت» را از دست می دهند. اما چه کسانی اند که همین معمای به ظاهر ساده ولی حقیقتا دشوار را درک نمی کنند؟ چرا تا این فرصت ها هست، ناشناخته است و چون از
دست می رود، قدرش معلوم می گردد؟ «غفلت از گذران عمر»، دلیل ناگشوده ماندن این معماست. سوره «عصر» را دوباره بخوانیم: «قسم به عصر! انسان در خُسران و زیان است!
مگر آنان که اهل ایمان و عمل شایسته اند…».(۷)

«حسابگری»، گام نخست موفقیت است. کسی که «نقد جوانی» را رایگان از کف بدهد، کوله باری از «حسرت» را تا دامنه قیامت بر دوش خواهد کشید. کوتاهی یا بلندی
عمر، هیچ یک به تنهایی نشان «ناکامی» یا «کامیابی» نیست. گرچه عمر طولانی، خواسته و آرزوی همه است، ولی اگر در لحظه لحظه عمر، بار گناه بیشتر شود، آیا باز هم طول
عمر، مطلوب است؟ مگر ناله امام سجاد(ع) را در دعای «مکارم الأخلاق» نشنیده ای:

«خدایا! اگر عمرم چراگاه شیطان است، پیش از آن که بر من خشم گیری، جانم را بگیر».(۸)

تندرستی و شادابی و فراغت هم موهبت دیگری است که اغلب افراد تا مشغول و گرفتار و زمینگیر نشوند، «سرمایه بودن» آن را درنمی یابند.

۴ . زمان

کس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.