پاورپوینت کامل سامان تو، سامان من! ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سامان تو، سامان من! ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سامان تو، سامان من! ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سامان تو، سامان من! ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
۵۲
(بحثی درباره: نگاه دین به منافع و مصالح انسان)
بیایید فرض کنیم ما امروز، مسلمان شده ایم و تا دیروز، بی دین و کافر بوده ایم . خود، چه تغییری را انتظار می کشیم و اطرافیان، چه انتظاری از ما دارند؟ به چه امید می ورزند و از
چه می ترسند؟ ما پر هیاهو ، شرور و تنگ و گرفته گشته ایم و یا دست نیکی گشوده و پا در راه خیر و نیکی نهاده ایم؟!
پیامبرِ ندا دهنده اسلام، به تازه مسلمانان مدینه همین مسئله را تذکر می دهد : «ضرر و زیانْ کشیدن و ضرر و زیانْ زدن، در اسلام، پذیرفته نیست . اسلام، خیر و نیکی
مسلمان را می افزاید و به هیچ روی، بدی و شرارت مسلمان را نمی افزاید».(۱)
این، پیام همه ادیان توحیدی است . این عیسی است در گاهواره تمدن مسیحیت که به گاه بشارت نبوّت خویش ، سخن از مبارک بودن خود می گوید : «پروردگارم مرا مبارک
قرار داد، هرجا که باشم»،(۲) و «مبارک» به فرموده امام صادق(ع) یعنی: «نفّاع ، دارای سود فراوان و برای همه»،(۳) و این، قرآن است که «سراسر، خیر و نیکی»(۴) است .
و چرا چنین نباشند؟! پیام آوران محبّت و مصلحت ، از منبع خیر و برکتْ الهام می گیرند؛ از او که سرچشمه هستی است و هر چه هست، از اوست ؛ او که هر چه می آفریند،
نیکوست و هر نیکی ، هستی اش از اوست .
مفهوم منفعت و مصلحت
اساسا همه منفعت ها ، چیز دیگری جز هستی نیستند و نمی توان تصور کرد که چیزی خوب است ، اما نیست و وجود خارجی ندارد . هر خوبی، ابتدا هست و سپس «خوب»
است . هر نیک و مصلحتی ، پیش از آن که خیر و مصلحتش بخوانیم و بدانیم ، باید جامه هستی به تن کرده باشد و چیزی را خوب می نامیم که باشد و به وجود آورد . انسان نافع ،
یعنی انسانی که هست و چیزهایی سودمند را پدید می آورد (یعنی چیزهایی که هستی آنها به کار دیگران می آید) و انسان زیان رسان ، یعنی کسی که چیزهایی را از میان
می برد و اشیایی را از ما می گیرد . ضرر زدن ، فرستادن وجودهایی به دیار عدم است و سود دادن، یعنی تولّدِ وجودهایی نبوده و عدم هایی پا به عرصه هستی نهاده . پس به
سادگی نتیجه می گیریم که برای نافع بودن ، باید ایجاد کنیم و آفرینش، همراه خیر و نفع است و شرارت و زیان زدن ، به معنای نیست کردن و از میان بردن .
در این نظام اندیشه ، خدا خود، نافع مطلق است؛ چون خالق است و آفرینش های او همه به مصلحت اند و توصیه او به همه نیز چنین است . بیافرینید و پدید آورید و خیر
برسانید ، به همه ، نه فقط به انسان ها، که به حیوانات و گیاهان و نه تنها به موجودات جاندار، که به همه هستی . نان دادن و نان رساندن ، یعنی وجود دیگری را تغذیه دادن و او
را به سوی کمال خودش پیش بردن، و آموزش دادن یعنی تغذیه روح آدمی و راه کمال را به او نشان دادن و از این رو، بهترین کار ، نفع رساندن است(۵) و بهترین دانش ، آن است
که به دیگران سود برساند .(۶)
هر دو شکل نفع رساندن ، مورد تأکید دین است و در هر دو عرصه باید کوشید . در عرصه جسم و مادّیات باید به تأمین نیازهای دیگران اندیشید و انسان هایی سالم و قوی و
با نشاط پدید آورد و در زمینه روح هم باید علم و صفات عالی انسانی را در دیگران پدید آورد، رشد داد و به کمال رسانید . پدید آوردن و خلاقیّت و آفریدن ، کار همه روزه
خداست و مطلوب همو از ما . پس هر روز، کار خود را با نیکی بیاغازیم تا با نیکی به پایان ببریم ، و همه جا و همیشه این چنین باشیم .
دو پرسش اساسی
دو پرسش در این جا مطرح است:
۱) چه چیزی پدید بیاوریم که به کار دیگران بیاید و برای آنها سودمند باشد؟
۲) اگر محصول کار و تلاش من ، برای دیگران سودمند باشد ، اما برای خود من سودی نداشته باشد و یا حتی به زیان من باشد، چه باید کرد؟
پاسخ پرسش اول در نظام های مختلف فکری ، متفاوت است . آن که وجود انسان را محدود می بیند ، چه در گستره وجودی و چه در درازای زمان ، چنین می گوید : «هر چه
برای این تن خاکی لذتبخش است و در همین چند روزه دنیا به کار می آید، برای آن فراهم کن و بس»؛ اما دین که وجود انسان را بسی فراخ و هستی او را ابدی می بیند ،
نمی تواند به این بسنده کند . پیامبران می گویند : ما باید برای وجود حقیقی انسان از آغاز تا انجام بیندیشیم و آنچه را به کار او در همه عرصه های وجودی اش می آید ، فراهم
کنیم . اگر آدمی در بدو تولّد به آب و غذا و محیط مناسب نیاز دارد ، تأمین کنید . این، خیر است و مصلحت و نفع رساندن . در کودکی و جوانی ، شادی می خواهد و آموختن برای
بهتر زیستن ؛ پس بوستان و مدرسه بسازید، که نیکی است و منفعت .
اما آیا زندگی به دوره تند و لحظه های سرخ جوانی محدود می شود؟ مگر نه این که ما باید تا کرانه های افق پر گشاییم و تا آسمان سعادت ابدی ، اوج گیریم؟ ما لحظه های
سپیدی را نیز انتظار می کشیم . همراهی سپیده تا تجلّی آفتاب سعادت نیز نیازهایی را ایجاب می کند . تأمین این نیازها، نفع رساندن است و از میان بردن این زمینه ها، ضرر
زدن . تشخیص این نیازها هم با عقل و خرد ماست (تا محدوده خاصی) و هم با سازنده ما و آورنده و برنده ما و نیز تشخیص حدّ هر دو گونه نیاز و داوری به هنگام مزاحمت و
درگیری این نیازها با هم به عهده فرستادگان او . عقل، این کار را به عهده دارد؛ چون کار عقل ، به جای خود نهادن هر چیز است و عاقل یعنی آن که هر کار را در جایگاه درست
خود به انجام می رساند .(۷)
پیشوای درونی ـ پیشوای بیرونی
عقل با تفکّر به تأمین متناسب نیازهای خود و دیگران در همه زمینه ها فرمان می دهد(۸) و تنها در جایی از این حکم خود باز می ماند که پرده های شیطانی ، هواهای نفسانی
و گرد و غبار شهوت و طمع و حرص و خودخواهی ، دیده او را نابینا کرده باشند، و گرنه عقل، همیشه به آنچه بیشترین نفع را دارد، فرمان می دهد(۹) و در این میان از رهنمود
رهنمایان رهیافته ، یاری می گیرد .
پیشوایان دینی با زبان های گوناگون، نفع و ضرر ما را برایمان شناسانده اند . آنان با شناخت ژرفی که از انسان داشته و آن را به الهام و وحی از جانب خالق انسانْ کسب
کرده اند، به درستی و به روشنی ، همه منفعت و مصلحت ما را به دو دسته کلی تقسیم کرده اند : دسته نخست ، آنچه که چون آب و غذا ، برای ما ضروری است و برای پویش
مسیر سعادت، هیچ گریزی از تأمین آنها نداریم و دسته ای دیگر که حرکت ما را روان تر و آسان تر می کند . بخش اول را به خاطر همان بایستگی (و به اصطلاح فیلسوفان:
ضرورت شرطی) ، بایدها و واجب ها نامیده اند و دسته دوم را شایسته و مستحب نام نهاده اند و معلوم است که هر چه مانع تأمین این نیازها گردد ، بد و ناپسند و مکروه و لازم
الاجتناب است و تأمین مصلحت و رساندن منفعت نیز در همین دایره معلوم می گردد .
یعنی آنچه که به تأمین نیازهای مادّی بشر کمک می کند ، بی آن که به نابودی استعدادهای معنوی او بینجامد ، نفع رساندن است ، مانند آنچه که زمینه پیشرفت معنوی او را
فراهم می کند و از این نظر، تفاوتی میان هیچ یک از کارها نیست . تولید غذا و پوشاک و پرورش دام و طیور و ساختن جاده و خانه و سدّ و نیروگاه برق و گاز ، همه منفعت رساندن
است و آموزش در مدرسه ساخته شده به دست بنّا و معمار و تهیه متون درسی برای معلم و متعلّم و پرورش استاد دانشگاه و امام جماعت مسجد و معلم قرآن هم صورت دیگری
از منفعت رساندن . اگر چه به جهت سختی برخی کارها و اندک بودن طالبانِ برخی مشاغل ، خدمت در آن عرصه ، ارج و ارزش بیشتری می یابد و توصیه های دینی و سیاسی ـ
اجتماعی به آن سو می رود ، اما به هیچ روی به معنای بی ارزشی دیگر مشاغل نیست .
به عبارت دیگر، آنچه را دینداران و خردمندان به الهام از دین و خرد خویش ، وجودش را لازم تشخیص دادند ، حرکت به سمت ایجاد آن و فراهم آوری زمینه های تحقق آن ،
نفع رساندن است و به مصلحت جامعه ؛ چه این چیز ، علم و معنا و عبادت باشد و چه مادیت و کشت و صنعت .
من یا تو؟ ما یا آنها؟
و اما پرسش دوم، آن که: به گاه اصطکاک و درگیری نفع من با منفعت دیگران و مصلحت من با مصلحت جامعه ، کدام را مقدّم بداریم؟
پاسخ گفتن به این پرسش که دوراهیِ انحراف انسان است، مقدمه ای می طلبد . ما انسان ها در بسیاری از مواقع به سبب همراهی مصلحت شخصی با مصلحت اجتماعی ،
پرتلاش و یکسویه حرکت می کنیم و تند و شتابان ، پله های نردبان موفقیت را طی می کنیم ؛ به مدرسه می رویم ، برای ورود به دانشگاه ، شب و روز درس می خوانیم و با به
عهده گرفتن شغلی نان و آبدار ، هم زندگی خود را اداره می کنیم و هم یکی از نیازهای اجتماع را برطرف می کنیم . این، نیمه نخست زندگی همه انسان هاست ؛ اما پس از طی
این مرحله و یا حتی گاه در میانه همین راه ، پدر من از کارافتاده می شود و زلزله ، شهرِ دوست دانشجوی مرا ویران می کند و سیل ، همکلاسی مرا مسئول نان درآوردن برای
خانواده اش می کند و همه به معنای توقف در حرکت شتابان به سوی پیشرفت و ترقی است .
تفکری که اصالت را به «فرد» می دهد ، می گوید : پدر را به سرای سالمندان بسپار و بی دغدغه به زندگی ادامه بده و آبادی شهر و تأمین مخارج خویشان و خانواده را به
بنیادهای خیریه بسپار و برای کسب موفقیت های دنیوی بشتاب و ذهن خود را به کار دیگران مشغول مدار . این توصیه ، نتیجه منطقیِ محدود دیدن انسان است و از این رو
نمی تواند ارضا کننده دیگر ابعاد انسان باشد .
آیا انسان می تواند بدین گونه احساس فطری خود را در کمک کردن به دیگران ، خاموش سازد؟! چنین انسانی می تواند راحت زندگی کند و با بسنده کردن به رفع نیازهای
مادی ، خود را آرام سازد؟!
سرشت ما در درون خود، از احساس و عاطفه و خیرخواهی و احسان به دیگران ، لبریز است و به هیچ روی و جز با یاری رساندن به دیگر انسان ها و به نفع آنان تلاش کردن ،
آرام نمی گیرد . نتیجه منطقی چنین نگرشی به انسان ، آن است که به نفع دیگران کار نکردن، به نفع ما نیست؛ به سود مجموع استعدادها و توانایی ها و احساس ها و نیازهای ما
نیست . تنها به سود بخشی از آن است که به گاه کُل نگری ، رنگ می بازد .
از زاویه ای دیگر ، بشر ، قرارداد زیست اجتماعی را پذیرفته و دانسته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 