پاورپوینت کامل آن روز، خورشید گریه می کرد ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن روز، خورشید گریه می کرد ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن روز، خورشید گریه می کرد ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن روز، خورشید گریه می کرد ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

(۱)

شهر، منتظر جمعه بود.

«جمعه» پشت دروازه صبح، غمگین ایستاده بود.

«جمعه» این بار به شهر می اندیشد؛ به شهری که روزهایش تعطیل
شد.

جمعه، پشت دروازه صبح، معطّل بود.

جمعه، روز تعطیل بود. روز جمعه اداره ها تعطیل شدند. لبخندها
تعطیل شدند.

در جمعه چشم ها تعطیل شدند تا پرونده های «نگاه» برای همیشه
بسته شوند و دفترچه های خاطرات از عطرِ بوسه، خالی بمانند.

در انتهای شب جمعه، دختران شهر، به سپیدترین فصل خوابِ خود
رسیدند.

در انتهای شب جمعه، در خوابِ شهر، سفره ها چیده شد.

حجله ها روشن شد. صدای هلهله بلند شد.

مادران، اسفندها را روی زغال روشن منقل ها دود می کردند.

صبح جمعه، دست و النگوی دختر از خاک، بیرون بود

و دودِ اسفند در هوا معطّل مانده بود.

(۲)

دانه های بنفش گلوبند، یک چمدان خاک آلود، از سفری که در خاک،
تمام شده بود. تخت فلزی له شده، که دراز کشیده بود و خاک را روی
سرش کشیده بود.

انگار می خواست برای ابد استراحت کند.

چتری شکسته و سپید.

یک پنجره آهنی که در خاک گشوده شده بود.

تخته سیاهِ خاک گرفته، کلماتش را از یاد برده بود. نه «نان» را به یاد
می آورد و نه «آب» را.

خاک ها حافظه تخته سیاه را گِل آلود کرده بودند.

میز و نیمکت های واژگون، همهمه کودکانی که گم شده اند.

که دیگر اوّل هیچ هفته ای به مدرسه نمی آیند… .

(۳)

یک کتاب سالِ اوّل ابتدایی در لابه لای آجرها باز مانده است.

دخترِ کوچک، دست عروسکش را از خاک بیرون می آورد.

عروسکی که دیگر چشم هایش گشوده نخواهد شد.

عروسکی که دیگر به رویش لبخند نخواهد زد.

دانه های تسبیح مادر بزرگ، لابه لای خاک ها غلتیده اند.

عینک شکسته، شاید آخرین خاطره پدر بزرگ باشد ؛ که در
ویرانه ها جا مانده است. هوا سرد است؛ کم کم باران می بارد.

یک چرخ از یک دوچرخه در کوچه ای که دیگر نیست،

خواب کودکی را می بیند که سوار بر دوچرخه به مدرسه می رود.

یک چرخ از یک دوچرخه که دیگر نیست، خواب دوچرخه ای را
می بیند که یک بوق قرمز دارد و با شاخه های گل، پوشیده شده
است. یک چرخ از یک دوچرخه، خواب دوچرخه ای را می بیند که به
زیرزمین سفر کرده است و کودک را که می خواست به مدرسه برود با
خود برده است.

دفتر کودک در ویرانه ها بازمانده است: باران می بارد.

(۴)

آیینه ها ترک خوردند.

هزار قوی مه آلود در آیینه های ترک خورده گم شدند.

پنجره و دیوار فرو ریخت.

سقف فرو ریخت.

خانه تمام شد.

کوچه به آخر رسید.

خیابان در خود پیچید.

هنگام صبح، مهی از قوهای سپید برفراز خاطره شهر بود.

هوا بوی باران و گریه داشت.

آن گاه، هزاران شاخه گل سرخ، به نشانه تسلیتِ فرشتگان، بر
خاک های ویرانه فرود آمدند.

هزاران ستاره بر خاک ریختند.

خورشید، گریه می کرد.

آسمان، ترک برداشته بود.

رنگین کمان، رنگ هایش را در آن سوی آسمان می گریست.

رودی از رنگ های رنگین کمان در خاک به راه افتاد.

آن روز صبح، هر هفت رنگِ رنگین کمان، کبود بود. کبود یعنی مرثیه،
کبود یعنی عزا، کبود یعنی گریه، کبود یعنی تسلیت… .

کبود یعنی صورت های سردی که در آیینه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.