پاورپوینت کامل دم کرده عَلَف گربه، داروی اِسترِس ۳۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دم کرده عَلَف گربه، داروی اِسترِس ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دم کرده عَلَف گربه، داروی اِسترِس ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دم کرده عَلَف گربه، داروی اِسترِس ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۲

گفتگو با جوانان، شیرین و لذت بخش است، حتی اگر موضوع گفتگو چیزی مثل اِسترِس (تنش یا فشار روانی) و اضطراب (نگرانی های مبهم) باشد. به علاوه بسیاری از
نگرانی های دوران جوانی، شیرین و سازنده اند، اگر چه ممکن است خاطره هایی تلخ نیز از دوران پُر اضطراب جوانی به جا بماند.

تصور کنید جوانی را که برای خواستگاری دختر مورد علاقه خود، به همراه خانواده به منزل آنها می روند. این جوان، چه قدر استرس دارد و چه قدر در فکر جواب خانواده مقابل
است؟ استرس های خاطره انگیز روزهای خواستگاری و بَله بُرون و احیانا اختلاف های بین دو خانواده، هرگز از خاطرِ یک جوان، بیرون نمی روند. به همین علّت بود که تا موضوع
گفتگو را به سعید رضازاده (دانشجوی سال آخر ادبیات) گفتم، لبخندی بر لبان او نقش بست. وقتی از او پرسیدم که آیا پرداختن به موضوع اضطراب، برای وی شیرین است، در
جوابم گفت: «تابستان گذشته بود. من و خانواده ام به خواستگاری مریم (نامزدم) رفتیم. ازدواج با کسی غیر از او برای من سخت و غیر قابل تحمل بود. پدرِ مریم، شرایط سختی
برای مراسم عروسی و میزان مهریّه مطرح کرد به طوری که خواستگاری عملاً به هم خورد. هر شب، کمِ کم، تا ساعت سه نیمه شب بیدار بودم. اشتهایم به غذا بسیار کم شده
بود. حوصله هیچ یک از اعضای خانواده ام را نداشتم، چه رسد به این که به نصیحت های آنها گوش بدهم. تا این که یک روز، یکی از دوستان پدرم (که روان شناس خوبی است)
تلفنی با من حرف زد. توصیه های او مرا آرام کرد. او می گفت: هر مشکلی را باید با خونْ سردی و آرامش از راه منطقی حل کرد. ضمن آن که نباید از دُعا و درخواست از خدا غافل
بود.

با عمل کردن به توصیه های او و با گفتگو با پدر مریم به نتایج خوبی رسیدم. یکی از شب هایی که تا ساعت سه و نیم شب، بیدار بودم تصمیم گرفتم از خدا بخواهم که
مشکلم حل شود. بعد از آن دعای نیمه شب، نمی دانم چه طور شد که به آرامش خوبی رسیدم و اصلاً نفهمیدم چه طور پدر مریم به این ازدواج، رضایت داد».

این روزها برای سعید روزهای خوشی به حساب می آید. البته اگر سعید با همسر مورد علاقه خود ازدواج نمی کرد، قضیه فرق می کرد. اما پرسشِ «شما چه وقت هایی استرس
دارید؟» را با حامد موسوی در میان گذاشتم. او گفت: «من زمان امتحانات پایان هر ترم، استرس زیادی دارم. البته همیشه نمرات من بالای هفده است ؛ اما فشار و تأکید مادرم
باعث می شود برای نمره بیست تلاش کنم و همیشه نگران نمرات زیر بیست باشم».

او در پاسخ به این سؤال که: «برای مقابله با این استرس ها چه می کنی؟»، می گوید: «شاید همین استرس ها و عدم توانایی من برای مقابله با آنهاست که نمرات زیر بیست
می گیرم ؛ چون درس من خیلی خوب است و نمراتِ میان ترمِ من بیست است. البته بعضی وقت ها در غلبه بر استرس، تا حدودی موفق می شوم. درسم را در طول روز می خوانم و
پایان شب، خودم را به بی خیالی می زنم و مشغول تماشای طنز تلویزیون می شوم؛ البته اگر بتوانم از سخت گیری های مادرم فرار کنم».

استرس های مجید . الف، دانش آموز دوره پیش دانشگاهی، تلخ است. او می گوید: «استرس های من زمانی است که پدر و مادرم با هم بگو مگو یا قهر می کنند. در این صورت،
من و بیشتر از من، خواهرم باید قید مطالعه و درس خواندن را بزنیم ؛ چون اصلاً حال و روز خوشی نداریم».

وقتی از او می پرسم: «برای این استرس ها چه می کنید؟»، با تأسف می گوید: «هیچ! مگر این که آنها با هم آشتی کنند».

در گفتگو با مجید به این نتیجه رسیدیم که آنها باید برای حل مشکلشان با بزرگان فامیل و یا مشاوری آگاه، مشورت کنند.

اکبر امیر احمدی، دانشجوی الهیات، تجربه خوبی را برای مقابله با استرس به ما می آموزد: «البته زیاد برای من پیش می آید که استرس داشته باشم. چون یک دانشجوی
شهرستانی ام و دور از خانواده ام مشغول به تحصیل هستم. بعضی وقت ها نگرانِ حال جسمیِ مادرم که در شهرستان است، می شوم. در این صورت، حتّی اگر حال او بد باشد، به
صورت تلفنی به من نمی گویند و آن را از من پنهان می کنند. بهترین راه که به نظرم رسیده است، دعا برای سلامتی او و تلاوت قرآن است. بعد از آن که آیاتی از قرآن را تلاوت
می کنم، آرام می شوم».

فرزاد، دیگر جوانِ دانشجویی است که با او حرف زدم. قبل از هر چیز به علائم جسمی استرس می پردازد: «من هر وقت استرس شدید دارم، صورتم سرخ می شود؛ صدایم به
لرزه می افتد؛ ضربان قلبم تند می شود و اگر این حالت برای چند ساعت ادامه پیدا کند، اضطراب سنگینی بر من حاکم می شود و دست کم، یکی دو روز، دچار سردرد ناشی از آن
استرس اوّلیه می شوم که تحمل آن برای من خیلی مشکل است. در این موارد، با پدر بزرگم مشورت می کنم و