پاورپوینت کامل کوچه شادی ۴۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کوچه شادی ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوچه شادی ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کوچه شادی ۴۴ اسلاید در PowerPoint :
۶۰
خانه شادی
یک ساعتی می شد که رضا مرا با خود می کشید. او
مانند همیشه، چالاک و سرحال می رفت و گاه به
نفس نفس زدن من می خندید. از این کوچه به آن کوچه
و گاه به پس کوچه . ابتدا تصوّر می کردم که دوباره از
همان شوخی های همیشگی اش را اجرا می کند و سر به
سرم می گذارد تا کمی به من روحیه دهد وگرنه با او
نمی رفتم و دور دیدن خانه و خانواده او را یک خط قرمز
پررنگ می کشیدم. من که باورم نمی شد او هر روز این
همه راه را تا هنرستان پیاده می آید و بازمی گردد.
نزدیکی های غروب، این مسیر یک ساعته را تمام
کردیم و از دور، شکل و شمایل یک در کوتاه آبی رنگ
(که البته فقط از بقایای رنگ بر لنگه سمت چپش
می شد چنین حکمی کرد)، پدیدار شد. رضا چند ضربه
آرام به در کوفت و دوباره آن را تکرار کرد که ناگهان
صدایی هولناک مرا از خواب غفلت بیرون کرد: «کبرا
خانم، دوباره شازده پسرت آمده، زودتر در را باز کن» و
رضا سرش را به سوی من چرخاند و با لبخند گفت: «زن
صاحب خانه مان است؛ زن بدی نیست، مادرم
نمی تواند تند بیاید» و من با خود گفتم: «چرا؟ مگر چه
مشکلی دارد؟»، که دیدم در باز شد و زنی میانْ سال با
عصای چوبی به زیر بغل، به ما تعارف کرد. داخل حیاط
شدیم و از پله ها به زیرزمین نمور نیمه تاریکی رفتیم
که گوشه اش کتاب خانه شاگرد ممتاز مدرسه مان، رضا و
شادترین رفیق من بود.
هنوز درست ننشسته بودم که رضا به سمت دیگر
زیرزمین رفت و با کودکی بر بستر آرمیده، گرم صحبت و
شوخی شد. خوب نگریستم، خیلی شبیه رضا بود.
حدس زدم که برادر کوچک ترش باشد. به رضا گفتم:
«چرا هیچ وقت به من نگفته بودی برادر داری و چرا او را
با خود بیرون نمی آوری؟». رضا بغض خود را خورد و
پاسخ داد: «او فلج است!» و بعد دوباره بی آن که دنباله
حرفش را ادامه دهد و یا گله و شکایتی کند، به شوخی و
خوشمزگی با برادرش ادامه داد و من همچنان مبهوت و
شگفت زده به خانه آنها می نگریستم. یک چراغ والر،
هم گرمابخش زیرزمین بود و هم چراغ خوراک پزی
خانواده و یک تلویزیون کوچک سیاه و سفید در
نزدیکی آن با چند ظرف و یک یخدان و چمدان و کمی
خِرت و پِرت که گویی همین دیروز از سمساری محلّه
خریده باشند؛ اما با تمام شگفتی، همه چیز، تمیز و
هیچ کدام، رنگ غم نداشت.
بُهت من از سکوت چندین ساله رضا و شادی
همیشگی او در کلاس بود. ما همکلاسان او
می پنداشتیم رضا، کم و کسری ندارد، حداقل مادر و
خانواده سالم و بی عیب و نقصی دارد که همه کار
می کنند تا او درس بخواند و نمی دانستیم که این
نیم وجبی، این همه قدرت روحی دارد که غم های
زندگی را فرو می خورد و فریاد شادی سر می دهد.
مفهوم شادی
به راستی چه کسی را شاد می دانید؟ آیا شادی یعنی
دست افشانی و پایکوبی و دست انداختن دیگران و
شوخی و مزه پرانی؟ یا شادی به معنای نشاط و
سرزندگی است و آمادگی برای تلاش و پیشرفت؟
بسیاری را دیده اید که بر روی سن تئاتر و پرده
سینما و صحنه زندگی، شاد و خوش و سرحال
می نمایند و چون به ژرفای روحشان بروی، با خود نیز
مشکل دارند و فقط با لبان خویش می خندند و از درون،
نشاط ندارند. اشتباه نشود! من منکر لبخند و چهره
گشاده و روی باز و خوش نیستم، بلکه اینها را تنها یکی
از نمودها و نشانه های شادی می دانم که به گونه
همیشگی و ضروری هم نشان دهنده شادی نیستند.
شادی واقعی، درون را فراخ می دارد و سپس طلیعه آن
بر لبْ پدیدار می شود. شادی درونی، انرژی های متراکم
در لایه های زیرین روح را بیرون می کشد و آنها را به
شکل انرژی جنبشی و در حرکت و خروش و تلاش و
کوشش، آزاد می کند. به فرموده امیر مؤمنان: «سُرور،
روح را گشاده می دارد و نشاط را از درون به سطح
می آورد و غم، عکس این کار را می کند».(۱)
انسان شاد، بر واقعیت های تلخ زندگی چشم
نمی بندد و آنها را انکار نمی کند و به هنگام رویارویی با
سختی ها و مشکلات، به بی خیالی فرو نمی رود. او
خواستار فرار و بی خبری و پناه بردن به وسایلی برای
لحظه ای فراموشی نیست، بلکه او این سختی ها را
فرصت ارائه قابلیت می بیند و مشکلات را نیروی
مقاوم، تا طبق اصل فیزیک، بتواند کار ایجاد کند.
اصطکاک را به خاطر آورید. بسیاری از آن ناراحت اند؛
اما تا نباشد، راه رفتن و دویدن و حرکت ماشین، تحقق
نمی پذیرد و دلیل آن هم درماندن همه، روی یخ و برف
است.
انسان مورد نظر اسلام، انسان نشاط و حرکت و
خسته نشدن است و از دل سیاهی غم، ستاره لبخند را
برون آوردن.(۲) انسان شاد، خوش خیال نیست ؛ اما
خوش گمان است. او بیهوده نمی خندد؛ اما امیدوارانه
لبخند می زند. او دچار توهّم و خیال نیست؛ اما
مثبت اندیش است و سرانجام، او فقط به خود و شادی
خود نمی اندیشد، به شاد کردن دیگران هم می پردازد.
شادی و شاد کردن
انسان مسلمان، هستی را هدفمند می بیند، خدا را
ناظر و مدیر و مدبّر می داند و نیز او را دوستدار خود، و
این همه زمینه بیم نداشتن از آینده و خو گرفتن با دنیا و
دوست شدن با طبیعت را برای او فراهم می آورد، اگر ما
بدانیم که همه کارهای خدا برای سودرساندن به ما و
همه هستی در جهت خیر و کمال ماست.
از چه غمگین می شویم؟! اگرچه لحظه هایی، ظاهر
برخی چیزها تلخ و گزنده است و همچون نیش، به زخم
قلب فرو می رود، اما با آگاهی از پاکیِ بر آمده از هر
سختی و مصیبت تحمل آن و با اندک درنگ، می توانیم
آن را جامی شیرین بیابیم: شراب شادی، چهره ما را
دوباره گلگون کند و سرخی شور را بر زردی غم و بیم،
چیره کند.(۳)
کسی منکر این نیست که در نخستین لحظه های
زلزله و بمباران و تصادف و سرقت، نمی توانیم لبخند
بزنیم، اما می توانیم در ساعاتی بعد، غم فروخورده را از
رگ های تاک درون، بالا کشیم و با شهد صبر و تحمّل،
آن را شیرین ترین نوشیدنی روح کنیم. در این لحظه ها
اندیشیدن به دیگران هم ثمربخش است. غم دیگران
زدودن و محبّت خویش را نثار کردن، از دو سو، شادی را
افزایش می دهد: اوّل، مجموع شادی گروه و جامعه را
افزایش می دهد و به سبب ارتباط دوسویه و تعامل فرد
و اجتماع، بخشی از آن، به من باز می گردد؛ دوم، به
دلیل ساختار روح انسانی، شادکردن دیگران، موجب
افزایش مستقیم شادی شخص شاد کننده می شود. هم
تجربیات انسانی بر این مطلب گواهی می دهند و هم
پیش تر از آن، روایات رسیده از امامان معصوم(ع). شما
لذّت خوردن فلان غذا را چند سال در کام خود دارید و
همین را با شادیِ دادن یک سیب به کودک همسایه
مقایسه کنید و یا هل دادن ماشین فرسوده یک غریبه و
به خاطر سپردن لبخند تشکرآمیز او را از پشت پنجره
باران خورده اش.
امام صادق(ع) می فرماید: «هر مؤمنی که گره از کار
مؤمنی دیگر بگشاید و او را از سختی بیرون کشد،
خداوند نیز کار او را در دنیا و آخرت آسان می کند(۴) و او با
دلی خوش و خرّم، محشور می شود و اگر این
شادی بخشی را به کودکی یتیم نثار کرده باشد،
شادی اش، راهنمای بیرون برنده از تنگناهای محشر و
رهنمون کننده به سوی خانه ویژه اش در بهشت، یعنی
سرای سرور و خانه شادی می شود».(۵) و سعدی چه زیبا
این
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 