پاورپوینت کامل یادداشت های یک مشتری کافی شاپ ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یادداشت های یک مشتری کافی شاپ ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادداشت های یک مشتری کافی شاپ ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل یادداشت های یک مشتری کافی شاپ ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۲

اهل قلم، برای خط خطی کردن ورق پاره هایشان معمولاً فضای مناسبی برمی گزینند؛ چون من.

در کشور ما، در شهر من، پارک و بوستان، یکی از گزینه هاست برای نوشتن.

نزدیک خانه من، چنین فضایی، البته وجود دارد، ولی همیشه بسته و تعطیل است! دلایل تعطیلی هم، بماند.

گاهی که در جیبم، پولی احساس کنم، به یک کافی شاپ می روم. به اندازه آن پول، چیزی سفارش می دهم، و به آن اندازه که خوردن یا
نوشیدنم، زمان بِبَرد، قلم و کاغذم را روی میز می گذارم و باز، شروع می کنم به خط خطی؛ آن «چیز» که تمام شد، می روم. حالا می خواهم، به
احترام تمام دفعاتی که روی صندلی و پشت میز نشسته ام، درباره چیزهایی که در کافی شاپ (قهوه سرا)هایی که رفته ام و دیده ام، اظهارنظر
کنم؛ این، حقّ من است.

اگر کافی شاپ، در نقطه دنج و کم رفت و آمدی برپا شده باشد، کانون «گفتمان های دامن محور» است.

و اگر کافی شاپ، نقطه پُر رفت و آمد و شلوغ یک خیابان (مثلاً حوالی یک میدان) باشد، کانون «سفرهای کوتاه و نزدیک عاشقانه» است.

یک نویسنده، در زمان اندیشیدن و نوشتن، به آرامش و سکوت (تا آن جا که امکان پذیر باشد)، نیاز دارد و در یک «قهوه سرا»، با آن اوصافی
که ذکر شد، به هیچ روی، چنین چیزی وجود ندارد!

من، بعد از تجربه های مکرّرِ پا گذاشتن در کافی شاپ های شهرم، در اتاق کوچکم، نشسته ام و بعضی شنیده ها و دیده ها را می نویسم.

***

در یک روز سرد که من به فکر نان فردا بودم، پسرکی برایم از عشق می گفت:

و عشق

رگبار تندی ست

که پیش از اطلاع هواشناسی

به صحرای دل

می بارد.

گر فاصله ای هست،

میان من و تو

حتماً لازم است؛

زیرا از دیدگاه دایره منکرات

این، حفظ شئونات محسوب می شود

من از صدای گریه تو

لذت می برم؛ چون می بینم که داری زجر می کشی!

من که اهل قلمم، پای شعر آن جوان، پاسخ نوشتم:

فاصله، برایم آشناست؛ چون از این لحاظ که یک ویراستارم و با خط فاصله ام سر و کار، و چه از جنبه ارتباط با دیگران!

عشق را، بزرگانی در «فاصله» تعریف کرده اند؛ میان «دل و کام» دیوارها دانسته اند.

نوعی محال اندیشیِ دوام و استمرار عشق، با رویداد «وصال» تصوّر کرده اند.

سپهری گفته است: و عشق، صدای فاصله هاست؛ صدای فاصله هایی، که غرق ابهام اند. در موافقت یا مخالفت با دیدگاه این بزرگان،
این جا سخنی نمی گویم؛ امّا فاصله را ـ دست کم گاهی ـ رونق آور