پاورپوینت کامل زندگی خوب، بر پایه ارتباط صحیح، شکل می گیرد(گفتگو با ابوالفضل تقی پور، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و مشاور) ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی خوب، بر پایه ارتباط صحیح، شکل می گیرد(گفتگو با ابوالفضل تقی پور، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و مشاور) ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی خوب، بر پایه ارتباط صحیح، شکل می گیرد(گفتگو با ابوالفضل تقی پور، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و مشاور) ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی خوب، بر پایه ارتباط صحیح، شکل می گیرد(گفتگو با ابوالفضل تقی پور، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و مشاور) ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

۸۰

[ابوالفضل تقی پور، ۳۶ ساله، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی از
انستیتو روان شناسی تهران، استاد دانشگاه های آزاد و پیام نور قم،
مشاور فعّال در صدای مشاور سازمان بهزیستی (تلفن ۱۴۸)، متأهّل
و دارای دو فرزند است.]

جناب آقای تقی پور! به نظر شما، به عنوان یک

کارشناس، آیا می توان بحث ارتباط با دیگران را با
مقدمه ای درباره شناخت فرد از خودش و ارتباطش
با خودش یا به تعبیری «خودسازی» شروع کرد؟

بله؛ حتماً! میل به تکامل، در همه انسان ها هست، در هر حوزه ای
که باشند: هنرمندان، تجّار، پیشه وران، سیاستمداران، ورزشکاران و
به طور کلّی همه به دنبال تکامل و پیشرفت هستند که البته شرایط
و لوازم خاصی را هم نیاز دارد و مسیری باز و ساده نیست. در هر
رشته ای، پیشرفت، نیاز به حرکت و لوازم خاصّ آن و منابع دارد.
انسان ها، موجودات ناقصی هستند و در بسیاری از موارد، نقص های
ما می توانند موانعی در مسیر تکامل ما باشند. از طرفی هم
توانایی های بالقوه زیادی داریم که برای بالفعل شدن، کافی نیست
که تنها موانع از سر راه آنها برداشته شوند؛ بلکه باید تسهیلاتی هم
فراهم شود تا توانایی های بالقوّه، بالفعل شوند. خودسازی می تواند
در این زمینه کمک شایانی به ما کند.

خود سازی، کمک می کند تا ضعف ها را بشناسیم، آنها را رفع کنیم
و سپس آنها را به نقطه قوّت تبدیل کنیم و نقاط قوت را هم
بشناسیم و آنها را توقیف کنیم. خودسازی از این جهت که می تواند
سرعت حرکت ما را در مسیری که به سمت کمال داریم، افزایش
دهد، اهمیت دارد. مثلاً یک وکیل، باید خوب و مستدل صحبت کند.
پس باید برود و تکنیک های روانی سخنوری و منطق را فرا بگیرد و
نقایص خود را برطرف کند تا بتواند موفّق باشد. اگر توانایی بالقوّه
زیادی در فرد باشد، ولی بالفعل نباشد، خودشناسی برای بالفعل
شدن آن، کمک می کند و سرعت حرکت فرد را در رسیدن به هدف،
بالا می برد.

همه افراد، نیازمند آن هستند که خودآگاهی شان را بالا ببرند و
بین احساسات، افکار، نیازها، رفتارها، و شرایطی که به طور واقعی در
زندگی همگان جریان دارد، هماهنگی ایجاد کنند.

چه راه کارهایی برای بهتر بودن رابطه فرزندان با

والدین، پیشنهاد می کنید؟

جواب شما را با توجه به نظریه اِریک برن می دهم. او در اجزای
شخصیت، به سه نوع «من» معتقد است: منِ کودک، منِ بالغ و منِ
والد. در دوران اول کودکی، من کودک، کاملاً مسلط است. از ۵ تا ۶
سالگی تا حدود بلوغ، من بالغ، مجال تسلط پیدا می کند و بعد از آن،
من والد، خودش را نشان می دهد. به عقیده پیامبر(ص)، والدین، تا
پایان ۶ سالگی باید کودک را سرور خودشان بدانند. بعد از پایان ۶
سالگی تا دوره بلوغ را دوره اطاعت و پذیرش و بعد از آن را دوره
مشاوره و القائات می نامند.

در دوره اول، والدین بایستی به فکر ارضای نیازهای منِ کودک
باشند. در دوره دوم باید بایدها و نبایدها و درست ها و نادرست ها را
در ذهن کودک، جا بیندازند (البته با کمک مدرسه) و در نوجوانی و
جوانی، انتظار می رود که من بالغ، رشد کند. نوجوان هم تلاش
می کند نشان دهد که بزرگ شده است. او یک آدم بزرگ است.

برن می گوید: باید در سن نوجوانی و جوانی، رابطه والدین با
فرزند خود، رابطه بالغ با بالغ باشد. والدین دیگر نباید رابطه من
کودک با من بالغ داشته باشند. مگر در موارد استثنایی. در رابطه
بالغ – بالغ، طرفین به هم امر و نهی نمی کنند؛ بلکه نظرات یکدیگر
را می پُرسند؛ برای نظر یکدیگر اهمیت قائل هستند و در مسائل
مختلف به جای این که فقط یک راه حل را مطرح کنند، اجازه
می دهند هر عضو خانواده، یک راه حل مطرح کند و نهایتاً با مشورت،
یک راه حل را برمی گزینند.

مثلاً خانواده ای می خواهند بروند تفریح. اگر فرزند، زیر ۶ سال
باشد، رابطه والد – کودک است. پس والدین هستند که تصمیم
می گیرند کجا بروند؛ ولی اگر نوجوان یا جوان باشد، او هم صاحب نظر
می شود و نظر می دهد. اصل کلی رابطه در محدوده سنی جوانی،
باید داشتن رابطه بالغ – بالغ باشد.

رابطه مناسب با همسر، چگونه رابطه ای است؟

مقدمتاً باید گفت که هیچ اصل کلّی ای در این زمینه وجود ندارد.
هر زوجی، منحصر به فرد هستند و در مشاوره باید منحصر به فرد
بودن زوج ها لحاظ شود. پس هر مشاوره ای متفاوت است. سؤال شما
خیلی کلّی است و من سعی می کنم طوری صحبت کنم که خواننده
بتواند با توجه به شرایط خودش نتیجه گیری کند.

یک اصل مهم در این رابطه، اصل «نرخ رضایت – نارضایتی»
است. برخی روان شناسان، این اصل را اصل «پاداش – تنبیه» هم
نام گذاری کرده اند. یعنی: ما مادام که خودمان با خودمان رابطه
داریم، آزادی عمل بیشتری داریم؛ برای این که تمام اعمال را
آن طور که دوست داریم، انجام می دهیم؛ امّا به محض این که پای
یک نفر دیگر به وسط می آید (که از نظر شخصیتی متفاوت است، از
نظر علایق ممکن است تفاوت هایی با ما داشته باشد و همچنین از
نظر فکری و خانوادگی و از جهات دیگری، با ورود چنین فردی،
خواه ناخواه، بعضی موارد اصطکاک زا به وجود می آید. مثلاً ممکن
است کارهایی او بخواهد انجام دهد که مورد رضایت ما نباشد یا ما
بخواهیم کاری بکنیم که چندان مورد رضایت او نباشد.

طبیعی است که زن و شوهرهایی که با دقت کافی همدیگر را
انتخاب می کنند، انتظار می رود که مشترکات زیادی با هم داشته
باشند؛ ولی هیچ زوجی نیستند که ۱۰۰% چیزهای که در یکی از آنها
ایجاد رضایت می کند، در دیگری هم همین طور باشد. خواه ناخواه،
مواردی پیش می آید که وقتی یکی از این دو نفر، راضی است،
دیگری ناراضی باشد.

انتظار می رود در یک رابطه زناشویی صحیح و متعادل، نرخ
رضایت و نارضایتی در طرفین، تعادل داشته باشد و به نفع رضایت
طرفین، سنگینی کند. مرد یک ترازوی دو کفه برای خودش دارد و
زن هم همین طور. نباید ترازوی زن، کفه رضایتش سنگینی کند و
برای مرد، کفه نارضایتی اش، وگرنه، با گذشت زمان، اندکی صدای
نارضایتی مرد درمی آید و یا بالعکس.

مثلاً مردی که تمایل دارد هفته ای سه یا چهار بار به پدر و
مادرش سر بزند، خودش راضی است و فکر می کند لزوماً خانمش
هم باید راضی باشد. خانمش یک بار یا دو بار راضی می شود؛ ولی
کم کم و به مرور زمان، کفه نارضایتی خانم، سنگینی می کند. یا مثلاً
در خانه، خانم می خواهد سریال ببیند و آقا برنامه ورزشی. خانم به
نفع آقا کنار می کشد؛ ولی کفه نارضایتی اش سنگین می شود. با
گذشت زمان و با این سنگینیِ نارضایتی در کفه ترازوی خانم و
رضایت در ترازوی آقا، این زوج، دچار مشکل می شوند.

بنابراین، در یک رابطه زناشویی صحیح، طرفین، خواسته ها و تمایلات و برنامه هایشان را تعدیل می کنند،
مُنتها در جهت رضایت دوجانبه و کاهش نارضایتی دوجانبه.

همین طور، در یک رابطه خوب، زن و شوهر باید با هم و با مشورت یکدیگر برنامه ریزی کنند؛ طوری که هم
رضایت مرد و هم رضایت زن را به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، یک جدول درست می کنیم. مرد، برنامه های
مطلوب و زن، نیز برنامه های مطلوبش را می نویسد. برنامه هایی که مورد رضایت طرفین است، طبیعتاً در تدوین
برنامه زندگی مشترک، لحاظ می شوند.

هر حرکتی که یکی از زوجین با آن مشکل دارد، باید به بحث و گفتگوی دو نفره گذاشته شود. آیا صلاح است
برنامه ای را که یکی از زوجین عمیقاً به آن علاقه مند است، حذف کنیم یا این که می شود او هم به برنامه اش برسد
و دیگری مقدار نارضایتی اش را کم کند. در این صورت، زوج ناراضی باید به آن کار، یک معنای مثبت بدهد تا او
هم اندکی راضی بشود و از طرفی زوج راضی باید کمی احساس رضایتش را در مورد آن کار، کم کند تا به توافق
برسند.

مثلاً اگر خانمی دوست دارد به سینما برود و آقا دوست ندارد، اگر صلاح دیدند که حتماً به سینما بروند، آقا باید به
سینما یک معنای خوب بدهد تا مثل قبل، از این کار، متنفّر نباشد و خانم هم باید مقدار سینما رفتنش را کم کند.
این، یک حرکت به سمت یکدیگر است. به این روش، کفه رضایت هر دو زوج، سنگین می شود. زوج های
مشکل دار، یا هر دو کفه نارضایتی شان سنگین است و یا یکی از زوجین، راضی و دیگری ناراضی است. در زندگی،
همیشه با قانون نمی شود جلو رفت. گاهی مدیریتْ لازم است.

دوست خوب کیست و یک رابطه مناسب با دوست چگونه باید باشد؟

اصولاً اشتباهی که اکثر روابط دوستانه را به شکست می کشاند، اسطوره سازی در روابط دوستانه است. باید این
اسطوره ها از بین بروند. طرفین یک دوستی، باید متناسب با واقعیت پیش بروند. اسطوره در دوستی، شکل ایده آل
شده یک رابطه است با دیگری. به عنوان مثال، دوست خوب، کسی است که هر وقتْ او را نیاز داشتی، به تو کمک
کند. دید اسطوره ای می گوید: «در تمام مواردی که من مشکل دارم، دوستم باید به کمکم بیاید». این اشتباه است.
اگر ما کمکی خواستیم و دوستمان نتوانست کمکمان کند، آیا دیگر آن فرد، دوست ما نیست؟ آیا ناتوانی او، به
رابطه ما مشکل و خلل وارد می سازد؟ اکثر افراد در جامعه ما دوستان صمیمی ندارند و رابطه ها سطحی است؛
چون اسطوره ها به دلیل این که مطابق با واقعیت ما انسان ها نیستند، ما را از هم دور کرده اند.

خداوند می فرماید: «ما هیچ نَفْسی را تکلیف نمی کنیم مگر به اندازه وسعش». هر فردی یک ظرفیتی دارد.
وقتی اسطوره سازی می کنیم، روی دیگری بیش از ظرفیتش حساب می کنیم؛ او را بیش از ظرفیتش دوست
می کنیم و طبیعتاً بیش از ظرفیتش از او توقع خواهیم داشت. این توقع، با گذشت زمان، دیده می شود که طرف
مقابل نمی تواند توقع ما را برآورده کند و در آن صورت، دیگر دوست اسطوره ای ما نیست و ما به دنبال دوست دیگر
می رویم. یک دوست اسطوره ای هم اگر پیدا شود، بدون شک، آن دوست اسطوره ای در یک جای دیگری کم
می گذارد یا کم می آورد یا کس دیگر را ناراضی می کند تا شما راضی تر شوید.

شکل صحیح رابطه با دوستان، خواستن دوستانی است مطابق با واقعیتشان. یک رابطه دوستانه صحیح،
رابطه ای است که منافع هردو طرف در آن لحاظ شود و در آن، توقعاتی که از یکدیگر داریم، منطقی باشند، و در
سطح ظرفیت طرفین باشد و بخصوص

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.