پاورپوینت کامل درس های زندگی; مهربانی و بخشندگی ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درس های زندگی; مهربانی و بخشندگی ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درس های زندگی; مهربانی و بخشندگی ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درس های زندگی; مهربانی و بخشندگی ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

مهربانی و بخشندگی

دکتر حمید فرزام (عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی) نقل
می کند : بنده به راهنمایی جناب شیخ رجبعلی خیاط ، برای حساب خمسِ
دارایی ناچیز خود به خدمت حضرت آیه اللّه میرزا احمد آشتیانی که از اعاظم
علما بود، مشرّف می شدم. آنچه از جنبه معنوی از محضر پر فیض آن عالم
جلیل نصیبم گردید ، ورای حدّ تقریر است. یک روز در سال ۱۳۳۷ ش، به
اتفاق فرزندم محمّد که چهار ساله بود، خدمت آن بزرگوار رسیدم. وقتی که
وارد اتاق شد ، ننشست و بیرون رفت . بار دیگر که آمد ، مقداری میوه و
شیرینی آورد. من گفتم : حضرت آیه اللّه ! راضی به زحمت جناب عالی نبودم.
فرمود : «بچه خردسال را با شیرینی و میوه باید خوش حال کرد. از پیغمبر
اکرم(ص) روایت شده است که کافر سَخی ، به بهشت ، نزدیک تر است از
مؤمن بخیل!». من چند سال بعد در دانشگاه اصفهان در ضمن تدریس
منطق الطیر عطّار که در وصف طوطی گفته است :

مرحبا، ای طوطی طوبی نشین

حلّه در پوشیده طوقی آتشین

طوقِ آتش از برای دوزخی است

حلّه از بهر بهشتی و سخی است،

به اقتباس عطار از حدیث نبوی پی بردم و به پاس افاضه و تعلیم آن
فقیه عالی قدر که مرا از مضمون حدیث آگاهی داد ، علوّ درجات او را از
درگاه خداوند کریم ، مسئلت نمودم.

زندگی نامه و خدمات علمی دکتر حمید فرزام ، امید قنبری ، تهران : انجمن آثار
و مفاخر فرهنگی ، ۱۳۸۳ ، ص ۹۶

معلّم بزرگ عشایر

محمّد بهمن بیگی ، چهره خیلی مشهوری نیست؛ اما خوش نام و خدمت گزار
است. او بنیان گذار آموزش و پرورش عشایری ایران است که کار خود را با
«عشق ، عشق به مردم ، عشق به کار و عشق به تعلیم و تربیت» آغاز کرد.
حاصل تلاش سی ساله او ، تأسیس چند هزار مدرسه سیّار عشایری ،
تربیت نزدیک به دو هزار معلّم عشایری و باسواد کردن پانصد هزار کودک
عشایری است که نسل اندر نسل، بی سواد بودند.

او ، خان زاده ای است از ایل قشقایی که به جای «تفنگ و فشنگ» قلم و
کتاب را انتخاب کرد. او می توانست استاندار و وکیل شود؛ اما معلّم باقی ماند.
همکلاسی ها او را سرزنش می کردند که : «معلمی هم شد کار؟ حسن، وکیل
شد. محمّد، سفیر اسپانیاست. منوچهر، به وزارت خارجه رسید و تو آواره کوه
و بیابان شده ای و به بچه چوپان ها درس می دهی!». همین خوبی ها کافی
است که در روز دوشنبه ۳۰ آبان ماه ۸۴، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از
مقام معلمی او تجلیل کند.

توران میرهادی ، رئیس شورای کتاب کودک می گوید : «در تابستان ۸۳،
سفری به چهارمحال و بختیاری داشتم. به سرچشمه های زاینده رود و
چادرهای عشایر نزدیک شدم. دو تا دختر و دو تا پسر دیدم. از آنها پرسیدم
شما به مدرسه می روید؟ گفتند : بله! ما دو تا کلاس سوم هستیم. یکی از
دخترها هم کلاس چهارم بود. در دل گفتم : ای خدا! این بچه ها ، این
استواری را از کجا آورده اند؟ یاد بهمن بیگی افتادم. همین طور که ایستاده
بودم ، دختری از پشت صخره ها برای بزغاله هایش شعر می خواند و آنها را
از راه های پر پیچ و خم عبور می داد. ازش پرسیدم : دخترم! چه کارها
می کنی؟ گفت : الآن فارغ التحصیل دبیرستان هستم. می خواهم معلّم
بشوم. گفتم : ای خدا! این ، کار بهمن است. این حصار نگاه های سنّتی را چه
کسی شکسته است جز بهمن بیگی؟».

او در سن ۸۵ سالگی همچنان یک معلم است. وقتی در آخرین بخش
مراسم پشت میکروفن قرار گرفت ، با همان طنز ویژه اش ، فضای مجلس را
متحوّل کرد و گفت : «بالاخره بنده هم کسی شدم!».

او همه چیز را مدیون بخت بلند خود دانست و حتی هوش و استعداد خود
را به گوش هایش نسبت داد ، وقتی که گفت : «شاید تعجب کنید ، در
قشقایی ، گوش بزرگ را علامت هوش می دانند. گوش های مرا نگاه کنید .
خیلی بزرگ است!».

مطالعه مستمر و تسلّط استاد به سه زبان انگلیسی ، فرانسه و آلمانی و
نگارش آثاری ماندگار چون : «بخارای من، ایل من» و «اگر قره قاج نبود» و
فعالیت های فرهنگی ـ علمی او باعث شد که استاد در سال ۱۹۷۳ م ، موفق
به دریافت جایزه بین المللی یونسکو گردد.

کیهان فرهنگی ، شماره ۲۳۰ ، (آذر ۱۳۸۴) و روزنامه شرق شماره ۶۴۳ (۱۵
آذر ۱۳۸۴)

مُنکَر را باید شناخت

در زمان ریاست مرحوم آقا نجفی اصفهانی [بر حوزه اصفهان] ، یک روز
عدّه ای که نام طلبه روی خود گذاشته بودند ، ولی طلبه واقعی نبودند ـ چون
طلاب واقعی، همیشه از این گونه اعمال، خود را دور نگه داشته اند ـ در
حالی که نفس نفس می زدند و یک تمبک شکسته در دست داشتند ، به
منزل مرحوم آیه اللّه نجفی آمدند. آقا پرسیدند : «چه خبر است؟ اینها چیست
در دست شما؟». گفتند : «در مدرسه بودیم که به ما اطلاع دادند در چندین
خانه آن طرف تر از مدرسه ، مجلس عروسی است و در آن جا دایره می زنند.
از پشت بام مدرسه، از روی بام های خانه ها رفتیم تا به آن خانه رسیدیم.
داخل آن شدیم و مردم را زدیم و دایره و تمبک را شکستیم».

یکی از طلبه ها جلو آمد و گفت : «من خودم رفتم و سیلی محکمی به
گوش عروس زدم». مرحوم آقا نجفی به طنز گفت : «حقیقتا نهی از منکر
هم همین است که شما کردید! چندین منکر به نام نهی از منکر مرتکب
شدید : اولاً : مجلس عروسی بوده [و دایره زدن ، اشکالی نداشته است]؛
ثانیا : حق تجسّس نداشته اید؛ ثالثا : شما چه حقی داشته اید از پشت بام های
مردم بروید؟ رابعا : کی به شما اجازه داده که بروید و زد و خورد کنید؟».

ده گفتار ، مرتضی مطهری ، قم : انتشارات اسلامی ، ۱۳۶۳ ، ص ۵۴

اخلاق پزشکی

در سال ۱۳۱۳ ش در شبستر به دنیا آمد و در رشت بزرگ شد. دوره
دبیرستان را در البرز تهران گذراند. در دانشکده پزشکی استانبول، دکترای
پزشکی عمومی گرفت و امروز هموطن ایرانی ما ، یک دانشمند بزرگ مقیم
آلمان است. پروفسور «رحیم رحمان زاده» خودش می گوید : «قصدم ادامه
تحصیل در امریکا بود؛ چرا که برادرم در آن جا تحصیل کرده و مقیم شده
بود و در واقع ماندنم در آلمان از سر تصادف بود. چند ماه پیش از سفر به
آلمان با همسرم (که دندان پزشک بود)، ازدواج کرده بودم و در واقع برای ماه
عسل به آن جا رفته بودیم».

دکتر ، پس از بیان خاطرات آن دوران ادامه می دهد : «قصدم از بیان
ماجراها این است که جوان ها بدانند ما چه مسیر سختی را پشت سر
گذاشتیم تا به موفقیت کنونی رسیدیم و این طور نبوده است که از اوّل از ما
استقبال کرده باشند. شش ماه اوّل اقامتم در آلمان، خیلی سخت گذشت. از
یک طرف همسرم باردار بود و پول هایی را که همراه داشتیم تمام شده بود.
نه زبان آلمانی می دانستیم و نه پولی داشتیم».

رحمان زاده در پاسخ به این سئوال که: آیا اگر دوباره قدرت انتخاب
داشتید همین مسیر را بر می گزیدید؟ با خنده می گوید : «در کودکی می گفتم
می خواهم جراح مغز شوم و مغز انسان را با مغز الاغ، عوض کنم! پدرم به
شوخی می گفت : یعنی می خواهی مغز خودت را با مغز انسان عوض کنی؟!
در ماینتس می خواستم جراحی قلب بخوانم؛ ولی به تشویق استادم وارد
رشته جراحی استخوان و مفاصل شدم و اکنون از این انتخاب راضی ام؛ چرا
که می توان تأثیر کار خود را در مدت کوتاهی بر روی بیمار دید».

ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.