پاورپوینت کامل داستان ; در کنار پدر ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان ; در کنار پدر ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان ; در کنار پدر ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان ; در کنار پدر ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۶۰
محکم پا می کوبد بر زمین . از گوشه و کنار قبر ، خاک ، توی
قبر می ریزد : «الهی بری و بر نگردی . مرتیکه عوضی . ببین چه
جای کوفتی نصیبمان شد!» .
پیر مردی ریز اندام می رسد . چکمه سیاه بلندی به پا دارد .
فرغونی را که پر از گچ است ، کنار سطل آب می گذارد و به لبه
قبر می آید : «چی شده؟ خسته شدی؟» .
ـ خسته؟! مُردم . برای کندن این جا باید هزار تا سلام و
صلوات بگویی . نگاه کن خاکش چه قدر نرمه .
شاهین ، عرق از پیشانی اش می گیرد و دوباره شروع می کند به
بد و بیراه گفتن . پیرمرد می گوید : «آرام باش ، پسر جان . خب
خاک است دیگر . بعضی خاک ها آن قدر سفت اند که با بیل
میکانیکی هم کنده نمی شود . بعضی خاک ها مثل این جا نرم
است» .
شاهین داد می زند : «بابا این همه زمین توی این قبرستان
است . آمده چسبیده به این جا که وسط مرده هاست! ببین تا یک
کلنگ به زمین می زنی ، از دیوارش کلی خاک می ریزد» .
پیرمرد کمی جا به جا می شود : «خب چه کار کنم ، آقا مسعود
وصیت کرده که باید کنار پدرش خاک بشه . عیبی ندارد . الان
گچ درست می کنم و می مالم به دیواره ها تا محکم شود» . بعد
زمزمه می کند : «آقا مسعود است دیگر . اگر آقا مسعود نبود که
آن چاقو تا دسته نمی رفت تو سینه اش و کشته نمی شد . هه …
هه … هه …» .
پیرمرد ، گچ را خالی می کند و سطل را توی فرغون می گذارد
تا برود آب بیاورد .
شاهین می گوید : «این مرتیکه که تا حالا این طرف ها
ندیده امش اگر پدر و مادرش این جا خاک شده اند، چرا تا حالا
ندیده امش؟» . پیرمرد جواب می دهد : «برای این که تا حالا توی
این سی سال ، یکی دو بار بیشتر نیومده سر قبر ننه باباش .
باباش (تا اون جا که من می شناختم) آدم خوبی بود ؛ اما این پسر
(خدا رحمتش کنه) می گن اهل نزول و رشوه و این چیزها بود .
آخرش هم یکی از بدهکارهاش که ازش پول نزول کرده بود ، زد
و کشتش .
شاهین با ظرافت ، استخوان ها را از خاک جدا می کرد و
می ریخت توی قبر . عرق روی گردن سیاهش نشسته بود .
ـ عجب دنیایی ، سهم همه آ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 