پاورپوینت کامل خداوند، ملایم است ۲۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خداوند، ملایم است ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خداوند، ملایم است ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خداوند، ملایم است ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

کنار آمدن با دیگران، ضرورت زندگی اجتماعی است و البتّه برای جوانان، ضروری تر؛ چرا که احساسات و هیجانات جوانی، خود به خود، شرایطی را به وجود می آورند که جوان،
سریع تر عصبانی، متنفّر یا رنجیده خاطر می شود و چون توانایی های فکری و بدنی فراوانی برای ابراز تنفّر و کینه و انتقام و… دارد، امکان آزار رساندن او به دیگران هم بیشتر
است.

همه ما جوان ها به نوعی باید در زندگی روزمرّه، با یک نفر یا بیشتر، مدارا کنیم. این، امری کاملاً طبیعی است؛ زیرا انسان ها همه یک دست و یک جور نیستند. به عنوان نمونه
سعید، دانش آموز پیش دانشگاهی، به من گفت: «من با برادرم همیشه مشکل دارم. به من حسادت می ورزد و مرا اذیت می کند. مثلاً اگر بخواهم داخل حیاط فوتبال بازی کنم، او
حتما می خواهد حیاط را آب پاشی کند. خلاصه از هفت روز هفته، هشت روز دعوا می کنیم! مگر این که خدا بخواهد و او یا من، چند روزی از هم جدا شویم و یکی از ما به
مسافرت برود».

البتّه شاید تحمّل یک برادرِ حسود برای ما راحت تر است تا یک دوستِ لجوج! برادر، هرچه قدر هم با آدم بد باشد، برادرِ آدم است. وحید با دوست بد عُنُقش حامد، چه کار
کند؟ وحید هفده ساله، طرفدار یکی از تیم های فوتبال است که حامد می گوید من به آن تیم اصلاً علاقه ای ندارم. این مسئله و شاید مسائلی دیگر، باعث شده است که این دو
نتوانند با همدیگر بسازند.

وحید می گوید: یک روز با بچه ها فوتبال بازی می کردیم. من یک گل به تیم مقابل ـ که حامد هم در آن بود ـ زدم. حامد، گل را نپذیرفت و جَر و بحث ما بالا گرفت، تا این که
هرچه خواست به من و تیم مورد علاقه ام گفت. من هم عصبانی شدم و توپ را برداشتم و به طرف حامد، پرتاپ کردم. حامد، جاخالی داد. توپ، محکم به صورت یک خانم
رهگذر خورد. تمام آن روزِ تعطیل ما خراب شد. آن خانم که عصبانی شده بود، خانه ما را پیدا کرد و موضوع را به پدرم گفت و خلاصه، حسابی حالم گرفته شد!».

در بین افرادی که موضوع گفتگویم را با آنها در میان گذاشتم، مهدی جوادزاده، طلبه سال چهارم حوزه علمیه قم نیز بود. او که از نشریه «حدیث زندگی» خوشش آمده بود،
حسابی تحویلم گرفت و گفت: «اسلام، دین مداراست و پیروان خود را به نرمی و مدارا با مردم فراخوانده است. احادیث متعدّدی وجود دارند که از مدارا و کنار آمدن و نرمی با
دوست و همسایه و حتّی بیماران ـ که مدارا با آنان لازم تر است ـ سخن گفته است».

من از مهدی خواستم که برخی از این روایات را برایم بخواند و او سری به کتاب خانه کوچکش زد و دو جلد کتاب قطور آورد و گفت: «اینها جلد سوم و چهارم از ترجمه کتاب
اصول کافی است که مجموعه ای از معتبرترین احادیث است. در فصلی که به نام «باب مُدارا»ست، شش روایت و در فصل بعدی که به نام «بابُ الرِّفق (نرمی و ملاطفت)» است،
پانزده روایت آمده است که همگی آنها مرتبط با همین موضوع است. مثلاً از امام باقر(ع) نقل شده که ایشان فرمود: «پاورپوینت کامل خداوند، ملایم است ۲۷ اسلاید در PowerPoint و ملایمت را دوست دارد و پاداشی که
به ملایمت می دهد، هرگز به سختگیری و خشونت نمی دهد». یا از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: «سازگاری و مدارا با مردم، نصف ایمان است و نرمی با آنها نصف زندگی
است». در جلد چهارم این کتاب و در «بابُ الخُرق (ناسازگاری)» از پیامبر(ص) نقل شده است که ایشان فرمود: «اگر ناسازگاری (به صورت یک آفریده مادّی) به چشم دیده
می شد، چیزی در میان مخلوقات خداوند، زشت تر از آن نبود».

مهدی در ادامه، مرا مخاطب قرار داد و گفت: «از قول من به خوانندگان جوان خود بگویید از خطاهای دوستان و اعضای خانواده تان چشم پوشی کنید و فقط خوبی های آنها را
ببینید و نیکی های آنها را بزرگنمایی کنید، تا در زندگی به شما خوش بگذرد. در غیر این صورت، همه را بد و جهان را پُر از بدی خواهید دید و نه تنها زندگی بر شما تلخ می شود،
که حتّی مزه ایمان و بوی بهشت را هم در نخواهید یافت».

حسین ابراهیمی هم در گفتگو با من شرکت کرد؛ اما فقط «مدارا» را به صورت سَمبُلیک برایم تجزیه و معنا کرد. حسین (که ادبیات می خوانَد و به شدت به آن علاقه مند است)،
۲۱ ساله است. او می گفت: حرف «م» در مدارا یعنی محبّت کردن به دیگران که لازمه زندگی کردن با آنهاست. «دال» آن یعنی یکی از اصول اولیه