پاورپوینت کامل نماز علی(ع) ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نماز علی(ع) ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نماز علی(ع) ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نماز علی(ع) ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

وسایل کارش را با اکراه جمع می کرد. در حالی که یکی یکی را در خورجین می گذاشت، زیرلب زمزمه کرد: «نه، این بار هم نمی شود. من که نمی خواهم خاری از پای بیرون
بکشم. تیر است، آن هم تیری که تا استخوان پیش رفته است».

از جا بلند شد. لباس عوض کرد. لحظه ای کوتاه، خود را در آینه تماشا کرد. این، سومین بار بود که می خواست تیر را از پای او خارج کند. اول بار، پس از جنگ احد، وقتی که
مسلمانان برمی گشتند، نزدیک مدینه در میان غوغای شیون و زاری، پای او را معاینه کرده بود. می خواست همان جا تیر را بیرون بکشد ؛ امّا تنها کمی اطراف زخم را شکافته و
مایعی بر آن مالیده بود تا اطراف زخم، متورم شده و باز شود. خورجینش را روی شانه انداخت. بیرون آمد. هوا رنگ و بوی بهاری داشت. نسیمی عطرآگین، شاخه ها را به بازی
گرفته بود. اندکی ایستاد و به آسمان آبی نگاه کرد. خورشید، مثل سیبی در دست آسمان بود. حرکت کرد. در راه اندیشید: «آیا این بار، طاقت می آورد؟ زخم عمیقی است. خدا کند
طاقت بیاورد!».

بار دوم، در خانه اش خواسته بود کار را یکسره کند ؛ ولی کار، سخت تر از آن بود که فکر می کرد. چهره عرق کرده علی(ع) را به یاد آورد. هر که به جای او بود، بی گمان از شدت
درد، از هوش می رفت، و باز به ناچار، دست از کار کشیده بود و حسن(ع) گفته بود: «بگذار وقتِ نماز»، و امروز پیغام داده بود که: «نماز ظهر بیا».

باد، صدای مؤذن را از دور می آورد. حکیم، لبخند تلخی زد و از خود پرسید: «چرا وقت نماز؟ درد که وقت نمی شناسد!».

با شنیدن اذان، شتاب گام هایش تندتر شد. از چند کوچه و پس کوچه گذشت. جلوی خانه ای ایستاد و کلون در را کوبید. در، فوری باز شد؛ مثل این که بی صبرانه منتظرش
بودند.

حکیم پرسید: «به موقع آمده ام؟».

خدمتکار امام که در را به رویش باز کرده بود پاسخ داد: «آری، خیلی به موقع آمدید؛ تازه به نماز ایستاده، عجله کنید».

حکیم، وارد اتاق شد و سلام کرد. حسن و حسین(ع) جواب دادند. آن دو، چشم به پدر دوخته بودند. امام، تمام دلش را به خدا داده بود. صدایش چون موسیقیِ حُزن انگیز،
دلنشین بود. امام به سجده رفت. پایی را که زخمی بود به ناچار به عقب رها داد. حکیم، نگاهی به حسن و حسین(ع) کرد. باید زود دست به کار می شد. با اشاره آن دو جلو رفت.
جای زخم با پارچه ای پیچیده شده بود. آهسته با سر انگشتان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.