پاورپوینت کامل عارفان شادمان ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عارفان شادمان ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عارفان شادمان ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عارفان شادمان ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

کشتی اهل طَرَب

اندر حکایت ذوالنّون مصری یافتم که روزی
با اصحاب در کشتی نشسته بود در رود نیل به
تفرّج؛ چنانکه عادت اهل مصر است. کشتی
دیگری می آمد و گروهی از اهل طَرَب در
آنجا فساد همی کردند. شاگردان را آن کار،
بزرگ نمود. گفتند: ایّها الشیخ! دعا کن تا
خدا آن جمله را غرق کند، تا شومی ایشان،
از خلقْ منقطع شود.

ذوالنّون، بر پای خاست و دست ها برداشت و
گفت: بار خدایا! چنانکه این گروه را اندر
این جهان، عیشِ خوشی داده ای، اندر آن
جهان نیز عیش خوششان ده!

مریدان متعجّب گشتند از گفتار وی.

چون کشتی پیشتر آمد و چشمانِ اهل طرب بر
ذوالنّون افتاد، فرا گریستن آمدند و
رودها۱ بشکستند و توبه کردند و به خدای
بازگشتند.

ذوالنّون، شاگردان را گفت: عیش خوشِ آن
جهانی، توبه این جهانی بُوَد. ندیدید که
مراد، جمله حاصل شد و شما و ایشان به مراد
رسیدید، بی آنکه رنجی به کسی رسیدی؟۲

آنچه از
دوست رسد

از مجنون پرسیدند که: چه کلمه را دوست تر
می داری؟

گفت: لا.

گفتند: «نَعَم» را دوست می دارند، نه «لا»
را.

گفت: من از آن جهت این کلمه را دوست تر
دارم که وقتی از لیلی پرسیدم که آیا مرا
دوست می داری، گفت: «لا». چون این کلمه بر
زبان او گذشته است، پیش من، «لا» از
«نَعَم» محبوب تر است.۳

آزمون
عاشقی

روزی مجنون فرصتی یافت و نزد لیلی رفت.
لیلی از مجنون پرسید که: در عشقْ چونی؟

لیلی گفت: چه تحفه داری؟

مجنون، سوزنی به لیلی داد و گفت: از همه
جهان، همین یک سوزن دارم.

لیلی به مجنون گفت: می خواستم تو را
بیازمایم. اگر در عشقْ صادق می بودی، سوزن
چه می کردی؟ تو تاب بلا نداری؛ وگرنه،
خاری که در راه عشق به پای تو رود و چاووش
راه وصال باشد، از گُلْ لطیف تر است. آن را
به سوزن بیرون نباید آورد. درختِ گل را
نمی بینی که به امید گلی یک سال بار و رنج
خار می کشد؟۴

دو قدم
تا دوست

یکی پیش بایزید بسطامی رفت و گفت: یا شیخ!
همه عمر در جست و جوی حق به سر بردم و
اَندبار حجّ پیاده بگزاردم و چند دشمنان
دین را در غزا سر از تن برداشتم و چند
مجاهده ها کشیدم و چند خون جگرها خوردم،
هیچ مقصودی حاصل نمی شود. هر چند بیشتر می
جویم، کمتر