پاورپوینت کامل چنان باش که از تو حکایت کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چنان باش که از تو حکایت کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چنان باش که از تو حکایت کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل چنان باش که از تو حکایت کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۱

خود باختگی و خودباوری از دیدگاه امام
خمینی (تبیان/ آثارموضوعی/ دفتر ۲۶) ، تهران
: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۳۷۷
، ۱۶۰ص ، چاپ اوّل ، قطع وزیری.

از معدود کسانی که روح خودْ باوری را در
مردم جهان سوم دمید و به آنان آموخت که می
توانند خودشان باشند و به این خود بودنْ
افتخار کنند ، امام خمینی(ره) بود.

شیوه امام(ره) را می توان ادامه سنّت
خودباورانی چون : سید جمال الدین
اسدآبادی ، اقبال لاهوری و سید حسن مدرّس
دانست ، با این تفاوت که او توانست به دست
خود ، نظامی را پدید آورد و دولتی را
بنیاد نهد که بر اصل عزّتِ نفس و خودپذیری
استوار است.

زندگی امام(ره)، چیزی نبود جز پایبندی به
دو اصل : اعتماد به خدا و ایمان به خویشتن .
پیروی از این دو اصل ، از آن طلبه ساده زی
و گوشه نشین ، رهبری پدید آورد که نمونه
اش را در تاریخ ، کمتر می توان یافت . همه
صفات رهبرانه او نتیجه چیزی جز خودباوری
نبود . زمانی که مدرّسی ساده در حوزه
علمیه قم بود ، چون کژروی های رژیم شاه را
دید و آنها را برخلاف قانون اساسی و حقوق
مسلّم مردم دانست ، به سادگی و با صراحت ،
از شاه خواست که کاری نکند که مردم ، او را
از این سرزمینْ بیرون کنند . این سخن ،
برای بسیاری کسان ، شاید صرفاً تهدیدی از
سوی فردی بی سلاح تلقّی شد و کمتر کسی آن
را جدّی گرفت؛ امّا تهدید ، واقعاً جدّی
بود و ایشان خود می گفت که اگر سخنی بگوید
و فتوایی دهد ، برای گرفتن نتیجه ، از پای
نخواهد نشست و تا آخرین نفس خود ، خواهد
کوشید . داستان این بزرگْ مردِ خودباور و
اسطوره اعتماد به نفس ، دلنشین است ، امّا
موضوع این مقال نیست.

باری ، ایشان سال ها بعد و در اوج اقتدار
معنوی و سیاسی خود ، به مناسبت های
گوناگون ، به نقش خودباوری در رشد انسان
اشاره کرد و آن را در جان ها پدید آورد و
سخنانی فراموش نشدنی در این باره گفت و
درس هایی ماندنی آموخت.

این درس ها و آموزه ها به وسیله معاونت پژوهشی
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، و به
همّت آقایان علی محمد حاضری و علی اکبر
علیخانی ، از کتاب های گوناگونْ استخراج
و در پنج فصل ، تدوین و تنظیم و منتشر شده
است . عنوان های فصل ها و بندها از سوی
فراهم آورندگان ، به خوبی انتخاب شده است.

نگاهی گذرا به این مجموعه

فصل اوّل ، درباره «زمینه ها و علل خود
باختگی» است . امام(ره) ، طی سخنانی به
زمینه ها و علّت های خود باختگی اشاره می
کند . برخی از این علل ، توهّم نادرست
درباره قدرت و پیشرفت غرب و در نتیجه ،
احساس ضعف در برابر آن است . ایرانیان ، در
پی تبلیغات دراز مدّت و حاکمیت وابسته
طاغوت ، به تدریج آموختند که خود را با
مقیاس های غربی بسنجند و در آینه غرب ، به
خود بنگرند . آنان ، پیشینه درخشان خود را
از یاد بردند؛ به خود ، بدبین و از خویشتن
، نومید شدند ؛ خودشان را گم کردند و هیچ
انگاشتند؛ مقصد و مقصود خود را در غرب
جستند و به انتظار ماندند تا غرب برای
آنان ، خوشبختی را به ارمغان آورد .
داستان این از خود

بیگانگی و شیفتگی به
غرب ، داستان کسی است که خود ، بر کنار
چشمه جوشنده ای نشسته است؛ امّا تشنه کام
است و به انتظار رهگذری تا با جرعه ای آب ،
سیرابش کند.

امام(ره) ، می کوشد این پندارها را بزداید
و مسلمانان را از این که غرب را کعبه آمال
خود بدانند ، برحذر دارد . ایشان ، چنان بر
خودباوری و اهمّیت آن تأکید می ورزد که آن
را خاستگاه اقتدار فردی و ملّی می شمارد و
می گوید : «اتّکال به نفس ، بعد از اعتماد
به خداوند ، منشأ خیرات است» (ص۳۰).

در فصل دوم کتاب ، از نگاه امام(ره) «تلاش
ها و تبلیغات غرب برای از خود بیگانه کردن
مسلمانان» را می خوانیم و می بینیم که
ایشان، این مسئله را چگونه تحلیل می کند .
ایشان ، از جریان دیرپایی نام می برد که
کوشید تا ملّت ما از خودش نومید شود و همه
چیز را در غرب بجوید و از غرب بخواهد . سخن
بر سرِ غرب ستیزی و نفی غرب نیست؛ چرا که
بی شک ، غرب نیز مظاهر فرهنگی قابل
استفاده ای دارد. بلکه سخن این است که ما
نیز خودمان را باور داشته باشیم . در این
صورت است که می توانیم آنچه را مناسب
فرهنگ خود می دانیم ، انتخاب کنیم و آنچه
را نامناسب می دانیم ، واگذاریم . ما باید
اوّل خودمان را بپذیریم و آن گاه، براساس
نیازهایمان و با معیارهای خودمان ،
درباره فرهنگ غرب قضاوت کنیم و صدف را از
خَزَف بازشناسیم . اگر بخواهیم آنچه را که
نیاز داریم ، با ذهنیّت غربی انتخاب کنیم
که دیگر چیزی از وجود ما نمی ماند.

ما باید استقلال فکری داشته باشیم و
خودمان را در همه زمینه ها باور کنیم و
بپذیریم که چیزی از دیگران کم نداریم . نه
ضریب هوشی غربی ها از ما بیشتر است و نه نژاد
آنان برتر . توصیه امام(ره) به جوانان در
این زمینه این است : «شما مگر چه چیزتان از
سایر بشر کمتر