پاورپوینت کامل چیرگی بر طبیعت ۳۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چیرگی بر طبیعت ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چیرگی بر طبیعت ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل چیرگی بر طبیعت ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

گزارشی از فیلم سینمایی
«دونده»[۱]

یک شاخه

در سیاهی جنگل

به سوی نور

فریاد می زند …[۲]

پیروزی بر سرشت و سرنوشت را شاید بتوان
قدیمی ترین و در عین حال ، نهایی ترین
آرمان انسان دانست . «دونده» ، تلاش پیگیر
انسان را برای برتری یافتن بر طبیعت و
پیروزی بر جهل و ظلمت و ناآگاهی نشان می
دهد و شوق او را برای تلاش در این راه برمی
انگیزد.

حکایت «امیرو» ، شخصیت اصلی «دونده» ،
حکایت درگیریِ انسان است با قید و
بندهایی که بر دست و پای جان او بسته شده
است، چه آنها که طبیعت و به تعبیری
سرنوشتْ بر او روا داشته است و چه آنهایی
که جامعه بر او تحمیل می کند . «دونده» ،
حکایت تلاش انسان برای رهایی است.

دونده ، قصّه ای ندارد و تنها مقطعی
نامشخّص از زندگی پسرکی تنها و بی کس است
که در یکی از بندرهای جنوب، در لِنج به
گِل نشسته ای زندگی می کند و در آرزوی افق
هایی برتر است . او می خواهد بیشتر بداند .
می خواهد بداند آن سوی بندر ، آن جا که
کشتی ها و هواپیماها می روند ، کجاست و
بیشتر در پی تأمین نیازهای روحی خویش است
تا پُر کردن شکم خود؛ و هر چند که دست به
کارهای مختلفی می زند، امّا بی سواد است و
ناآگاه و در بند جبر محیط … تا این که یک
باره تصمیم می گیرد این طور باقی نمانَد .
به تحصیل الفبا به شکلی نمادین می پردازد
و در چند مسابقه نمادین دیگر ، مشکلات
سرِراه را کنار می زند و بر هم سن و سالان
خود پیروز می شود و در نهایتِ فیلم ، می
توان نتیجه گرفت که پس از این ، افق های
پیش رویش وسیع تر خواهد شد و پلّه های
ترقّی را طی خواهد کرد .

زبان فیلم ، تصویری است و فیلمسازْ تلاش
کرده است تا با تصاویر ، به جای صدا و
گفتگو ، ماجرایی را بازگو کند . این زبان ،
در عین حال ، گویا و بسیار ساده است و
بیننده را کم کم با شخصیت داستان و محیط
اطراف او آشنا می کند و تا نقطه اوج
داستان ، پیش می بَرد.

فیلم با چند نما از بندر ، امیرو ، اسکله و
کشتی هایی که برای خالی کردن بار ، لنگر
انداخته اند ، شروع می شود . امیرو در این
صحنه ها مشغول دویدن و فریاد زدن است؛
فریادی که او به طور غریزی پس از عبور
هواپیماها می کشد . هواپیمایی که از سویی
همدم تنهایی امیرو است و صدای غرّش آن ،
سکوت او را در هم می شکند و از سوی دیگر ،
نشان دهنده علاقه مفرط او به رهایی و
پرواز است.

کمی دورتر ، در محوّطه ای که گورستان کشتی
های شکسته است ، چند نفر مشغول جمع کردن
اشیای اسقاطی اند و امیرو نیز با اکراه ،
آنان را همراهی می کند . پیر مرد و پیر زنی
پشت خمیده ، به زحمت ، عرض جاده را طی می
کنند؛ امّا پیرزن، ناتوان ، در آن سوی
جاده زمینگیر می شود . امیرو با افسردگی و
غمخوارانه آنها را می نگرد . شاید آینده
محتوم خود را در چهره آن دو می بیند؛ امّا

امیرو نمی تواند سرنوشت آن پیرزن ر
داشته باشد ، به دلیل روش زندگی و نگاه
متفاوتش به زندگی . این جاست که شاید
اولین جرقّه در ذهن امیرو زده می شود که:
باید حرکت کرد و تلاش کرد تا به چنین
سرنوشتی گرفتار نشد.

امیرو ، این پسرک بی سواد و بی کس و کار ،
برای امرار معاش ، کارهای مختلفی را می
آزماید : از ساحل ، بطری خالی جمع می کند ،
آب یخ می فروشد ، کفش واکس می زند و…؛ ولی
باز ، آرام و قرار ندارد و روح جستجوگر و
پُر تلاطم او اِرضا نمی شود . این نکته ،
آن جا که برای دریافت اجرت خود در مغازه
اسقاطی فروشی بی توجّهی نشان می دهد ،
هویداست، که بیان کننده نوعی اعتراض به
این نوع زندگی از جانب او نیز هست . او
همچنین در پاسخ یکی از دوستانش که به کار
کردن برادرش در یک لِنجْ اشاره می کند ،
می گوید که لنج در مقایسه با کشتی های
بزرگ ، چیزی نیست.

امیرو برای رسیدن به آرمان ها و آرزوهایش
نیاز به شناخت محیط اطراف خود و آداب
معاشرت با مردم دارد . لذا به کسب
تجربیاتی در این زمینه می پردازد . وقتی
عکس العمل فروشنده ای را در برابر سکّه ای
که زیر چرخ قطارْ له شده می بیند که به او
می گوید : «سکّه لِه شده ، ارزشی ندارد »،
به ذهنش می رسد که چرخ زندگی بی رحم است و
او نمی خواهد در زیر آن له شود . در ساحل ،
بچّه ها را مشغول جمع آوری بطری های خالی
می بیند و او هم مشغول می شود ، که بی
شباهت به یک مسابقه نیست؛ امّا وحشت از
کوسه و دیدن جوانی در ساحل که یک پا دارد ،
او را متقاعد می کند که ناگزیر است برای
پیشرفت ، پاهایش را حفظ کند .[۳] لذا عطای
دریا را به لقایش می بخشد.

در ادامه ، با ساختار زندگی امیرو د