پاورپوینت کامل سوغات اعتراض ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سوغات اعتراض ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سوغات اعتراض ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سوغات اعتراض ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۳

همه تغییرات را تا حدّی می توانستم باور کنم، ولی شوهر رفتن مریم را نه! حالا چه
وقت عروسی بود؟ مریم! همان که عاشق خاله بازی بود، با همان عروسک زشتی که دامنش را
مادرش برایش دوخته بود.

پرسیده بودم: حالا چرا می خواهند به غریبه بدهند؟ آدم خوبی هست؟ بعد مادرم با لحنی
بی تفاوت – که نتیجه سال ها انتظار بود – ، از پشت گوشی تلفن گفت: «دست کم، مثل تو
خلاف کار که نیست!».

خلاف کار؟ راستش به این قسمت از ماجرا زیاد فکر نکرده بودم. صدایی از پشت بلندگوی
هواپیما برای فرود، آماده باش می داد. می باست کمربندهایمان را می بستیم. آن موقع
هم که من ده دقیقه دیرتر، سراغ دستگاه برش لعنتی رفته بودم، داشتم دنبال کمربندم
می گشتم، امّا سرکارگر که این چیزها سرش نمی شد. سعی کردم برایش توضیح بدهم، ولی
طرف، فقط جیغ و داد می کرد. ده دقیقه تأخیر که چیزی نبود. دیده بود دارم نماز
می خوانم. ناراحتی اش هم از همان بود. گفتم: کمربندم گم شده بود. شلوارم سر جایش
نمی ایستد؛ می افتد پایین.

سرکارگر که فارسی بلد نبود. انگار فقط می گفت: «پاخ! پاخ! پاخ!». مدام با مشت به
دستگاه برش – که روشن بود – می کوبید. دور دهانش کف کرده بود و داشت حالم را به هم
می زد. روی زمین تف کردم. مریم هم می گفت: «دوست ندارم با تو خاله بازی کنم.
وسط هایش عصبانی می شوی و می روی. من و داداش نادر، دو تایی با هم بازی می کنیم».
من هم می گفتم: «پس حق ندارید زیر سایه درخت توتمان بنشینید. زیلویتان را یک جای
دیگر پهن کنید».

مریم زبانش را برایم درمی آورد و می گفت: «درخت که مال شما نیست! توی کوچه است. مال
من و نادر هم هست».

ـ جلوی خانه مان که هست. خیلی خوب، پس من هم سینی و بشقاب اسباب بازی ام را
نمی دهم!

ـ باشد! تو هم بازی، ولی وسط بازی دعوا نکنی ها؟!

سرکارگر، همین طور قیل و قال می کرد. وقتی چیزی را با حرص می گفت، سوراخ های دماغش
تنگ و گشاد می شد. مثل خوک هایی که خانم فلیکس توی کشتارگاهی که پشت کارخانه ما
ساخته بود، سلّاخی می کرد. خنده ام گرفت، دنبال کسی می گشتم که به این مرتیکه حالی
کند که زبانش را نمی فهمم. مرتیکه نفهم!

ناگهان صورتم سوخت. گوشم صدا می داد. مثل این که کمی بلند خندیده بودم. دستش خیلی
سنگین بود. از همان سیلی هایی درِ گوشم زده بود که بابایم می گفت: «یکی می زنم در
گوشت، شلوارت را خیس کنی!».

مریم راست می گفت، من زود عصبانی می شدم. یک سیلی که به جایی برنمی خورد. طرف خیال
می کرد، چون خارجی ام و گذرنامه ام وقتش تمام شده است، هر بلایی که خواست، می تواند
سرم بیاورد.

بلندگوی هواپیما، ورودمان را به ایران خوش آمد می گفت. دروغکی به مادرم گفته بودم
فردا می ایم. یک روز زودتر می روم تا غافلگیر شوند. همان طور که من سرکارگر را
غافلگیر کردم. دستگاه برش، هنوز روشن بود. سرکارگر به خودش می پیچید و نعره
می کشید: «پاخ! پاخ!».

مثل خوک های خانم فلیکس، وقتی خون از حلقومشان فواره می زد نادر فریاد کشید: «گندت
بزند پسر! چرا هلش دادی طرف دستگاه!». توی بازداشت گاه هم چند دفعه زدند توی گوشم،
درست همان جایی که سرکارگر، آخرین سیلی عمرش را زد و بعد دستش قطع شد. دادگاه،
دوازده سالْ زندان برایم برید.

توی آن همه سال، فقط نادر، هر یک شنبه می آمد سراغم. اوایل می گفت: «تحمّل کن پسر،
چاهی است که خودت برای خودت کندی»؛ ولی چند ماه بعد، یک بار با دلسوزی از من پرسید:
«خیلی سخت است، نه؟ من که بیرون از این جا هستم دارم می پوسم». یک بار هم برای این
که مرا خوش حال کند، با غرور خاصی به من گفت: «کارم را ول کردم. یک هفته ای است که
شب ها یواشکی تو خیابان می خوابم! ولی لااقل نمازم را که توی مسجد مسلمان ها
می خوانم!».

برایش لبخند زدم. سعی کردم ادای خودش را در بیاورم، چشم هایم را تنگ گرفتم و دست به
کمر گفتم: «گل کاشتی، پسر!».

تقصیر خودم است که هیچ کس به استقبالم نیامده بود. همه منتظر بودند که من فردا
بیایم. با این حال، ناخودآگاه، همان طور که از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.