پاورپوینت کامل یک کتاب، در یک مقاله ۴۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک کتاب، در یک مقاله ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک کتاب، در یک مقاله ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل یک کتاب، در یک مقاله ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۸

محمد(ص) پیامبر رحمت (از اسلام، چه می دانیم؟ / ۱)، سید حسن اسلامی، قم: خُرّم،
۱۳۷۵، رقعی

ولادت

در هفدهم ربیع الأول سالی که ابرهه (سردار حبشی) به مکّه حمله کرد و شکست خورد، در
مکّه و در دامان یکی از مهم ترین تیره های قریش یعنی بنی هاشم، پسری به نام محمّد،
زاده شد.

جدّ پیامبر

ریاست مکّه و سرپرستی خانه خدا به عهده عبدالمطلب، جدّ پیامبر اکرم بود . او از
معدود کسانی بود که برای بت ها ارزشی قائل نبود و خود را حنیف و پیرو حضرت ابراهیم
می دانست. عبدالمطلب، ده پسر و چهار دختر داشت . محبوب ترین پسرانش «عبدالله» (یعنی
بنده خدا) نام داشت . عبدالله با دختری از عموزادگان خود به نام «آمنه» ازدواج کرد
. حاصل این ازدواج، پسری مبارک بود که پدر نتوانست شاهد شکوفایی او باشد؛ زیرا پدر
در ۲۵ سالگی، در بازگشت از سفر تجارتی بیمار شد و در مدینه، در منزل دایی های خود
بستری شد و سپس درگذشت . «آمنه» – چنان که رسم اهل مکه بود – ، این شیرخوار را به
دایه ای سپرد تا دور از شهر مکّه و بیماری هایش، در میان صحرا رشد کند و زبان خالص
عربی را از قبیله بنی سعد بیاموزد . «حلیمه» از قبیله بنی سعد، این نوزاد را با خود
برد و تا پنج سالگی، در کنار خود پرورش داد.

مرگ مادر

پس از بازگشت، محمّد(ص) شش ساله بود که مادرش آمنه بنت وهب، او را برای دیدن خویشان
مادری خود به مدینه برد . پس از اقامتی یک ماهه در «دارالنابغه» (محل وفات و دفن
پدرش)، آمنه، همراه فرزندش و ام ایمن، راه مکه را در پیش گرفت؛ امّا در میانه راه،
در محلّی به نام «ابواء» درگذشت و ام ایمن، حضرت را به مکّه برد و به جدش عبدالمطلب
سپرد . عبدالمطلب هم که فرزند محبوبش را در جوانی از دست داده بود، تنها یادگار او
را در زیر سایه خود گرفت و با عشقی نگفتنی پرورش داد؛ امّا این دوران خوش محمّد(ص)
نیز چندان به طول نینجامید و در هشت سالگی، جدّ بزرگوار خود را نیز از دست داد .
عبدالمطلب، هنگام مرگ، سرپرستی محمّد(ص) را به فرزندش ابوطالب (عموی پیامبر) واگذار
کرد.

آری، محمّد(ص) در شش سالگی، مادرش را از دست داد، رحمت خداوند، او را در دامان
مادری دیگر گذاشت؛ فاطمه بنت اسد، همسر مهربان ابوطالب، این زن، چنان به محمّد(ص)
علاقه داشت که لقمه از دهان فرزندانش می ربود و در دهان برادرزاده شوهر خود
می گذاشت . محمّد(ص) در چنین خانه ای رشد کرد و بالید. او در فعالیت های اجتماعی
شرکت می کرد . هیچ کس از این جوان، جز درستی و راستی ندیده بود، تا حدی که در میان
مردم مکّه، به «امین» (درست کار) معروف گردید. او حتی در پیمانی که جوان مردان قریش
با یکدیگر بسته بودند تا از حقوق مظلومان پاسداری کنند نیز حضور داشت و آن را
بهترین پیمانی می دانست که در دوران جاهلیتْ بسته شده بود.

ازدواج

این درست کاری، موجب شد تا بتواند با اموال دیگران تجارت کند. یکی از بزرگ ترین
ثروتمندان مکّه، خدیجه بود؛ زنی چهل ساله از دودمان قریش و به «طاهره» (پاک) شهرت
داشت . او همه درخواست های متعدد ازدواج را رد کرده بود . خدیجه، آوازه درست کاری
محمّد(ص) را شنیده بود و به واسطه ابوطالب، سرمایه ای در اختیارش گذاشت تا برای
تجارت به شام برود . پس از بازگشت از سفر، حضرت محمّد نزد او آمد و اصل و سود
سرمایه را در اختیارش گذاشت . خدیجه، دید که برخلاف معمول، سود بیشتری نصیبش شده
است که نتیجه درست کاری حضرت محمّد(ص) بوده است . خدیجه آنچه شنیده بود، خود دید، و
با صراحت، خطاب به محمّد(ص) گفت : «پسر عمو ! برای شرافت، امانت، خوشخویی، خوشرویی،
راستگویی و خویشاوندی ات به تو علاقه مند شده ام و آماده ام با تو ازدواج کنم».
محمّد(ص) با استقبال از پیشنهاد وی، عمویش ابوطالب را به خواستگاری خدیجه فرستاد .

بدین ترتیب، حضرت محمّد بیست و پنج ساله، با حضرت خدیجه چهل ساله، زندگی صمیمانه و
پرمحبتی را آغاز کردند . خدیجه، در چشمان محمّد(ص) آینده درخشانی می دید . حضرت
محمّد(ص) به سن چهل سالگی رسید . او در این مدت، سالی یک ماه را به خلوت پناه
می برد، در بالای کوه حرا، غاری است به همین نام که رسیدن به آن دشوار است .
محمّد(ص) سالی یک ماه را به آن جا پناه می برد و به عبادت خدای یگانه می پرداخت .
نیازهای او را علی(ع) که نوجوانی ده دوازده ساله بود برایش می برد . در این مدت، جز
او کسی محمّد(ص) را نمی دید .

بعثت

اعلام رسمی نبوّت، در بیست و هفتم رجب، با نزول فرشته ای که او را به نام «رسول
الله» می خواند ، صورت می گیرد .۱ جوهر رسالت او در ماه رمضان، با نزول آیات
پنجگانه نخست سوره علق، معین می شود. جبرئیل نازل می شود و از محمّد می خواهد تا
بخواند ؛ امّا محمّد نمی تواند. جبرئیل، بار دیگر از او می خواهد تا بخواند و باز
جواب منفی و سومین بار نیز همچنین. سرانجام، خودِ جبرئیل، این آیات را تلاوت
می کند: « بخوان به نام پروردگات که آفرید …». ۲

محمّد(ص) شتابان، غار حرا را ترک می کند و به خانه می رود . از سنگینی این پیام،
خسته و عرق ریزان است . ماجرا را برای حضرت خدیجه تعریف می کند. گویی او انتظار این
رسالت را داشته است، بنا بر این، بدون کمترین تردیدی، او را تصدیق می کند و اوّلین
زن مسلمان می شود .

علی(ع) هم با شنیدن این خبر، به رسالت محمّد(ص) ایمان می آورد و این جمع سه نفره،
اوّلین انجمن مسلمانان را تشکیل می دهند .

دعوت

سه سال اوّل بعثت، دعوت پیامبر(ص) نهانی بود و تنها کسانی که زمینه مساعدتری برای
پذیرش اسلام داشتند را دعوت می نمود . با نزول آیه « آنچه را بدان فرمان یافته ای
آشکارا بگو و از مشرکان، رو بگردان …»،۳ دعوت پیامبر(ص)، علنی شد . قریشیان که تا
کنون مسئله را به شوخی گرفته و با مسخرگی، از کنار آن گذشته بودند و اینک احساس خطر
جدی می کردند، بر آن شدند تا به هر قیمتی، مانع از گسترش این دعوت شوند . از سرزنش
و تطمیع گرفته تا آزار و شکنجه و سرانجام، توطئه قتل . دیگر پیامبر و بنی هاشم در
شهر مکّه، امنیتی نداشتند. ناگزیر، همگی در آغاز سال هفتم بعثت، به شعب ابی طالب
پناه بردند . آنان سه سال در این گوشه محصور بودند، و تنها در ماه های حرام، فرصت
می یا