پاورپوینت کامل نگاهی به دریا(سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر خدا) ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به دریا(سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر خدا) ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به دریا(سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر خدا) ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به دریا(سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر خدا) ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

۹

الگوهای راستین و کامل

بدون تردید، سعادت و خوش بختی همه ما در این است که پیرو راستین اسلام ناب باشیم .
اسلامی که خالص و صاف باشد و از آلودگی های مسلمان نماها و طاغوت ها محفوظ مانده
باشد .

برای به دست آوردن اسلام ناب، دو راه وجود دارد:

۱. قرآن مجید را بشناسیم و به دستورهای آن، به طور صحیح عمل کنیم .

۲. زندگی و شیوه پیامبر اکرم(ص) را بشناسیم و آن را در فکر و عمل، الگوی خود سازیم
.

خداوند در قرآن، به پیروی از عمل و سیره رسول خدا امر فرموده است، و آن بزرگوار را
بی هیچ قید و شرطی و همراه با تأکیدات فراوان، اسوه و میزان برای عمل مسلمانان و
بلکه تمامی انسان ها قرار داده است، آن جا که می فرماید: « بدانید که پیامبر خدا،
الگوی شایسته ای برای شماست»۱و یا آن جا که می فرماید: « به آنچه رسول خدا به شما
دستور داد، عمل کنید و از آنچه که شما را پرهیز داد، دوری نمایید»۲و در ایاتی دیگر
می افزاید: «دوست شما (محمّد) هرگز منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است و هرگز از
روی هوای نفس، سخن نمی گوید و آنچه آورده است، چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده
است».۳

در برخی از ایات قرآن، خداوند، ویژگی های رسول خدا(ص) را بدین ترتیب، برشمرده است:

برخاسته از منت مردم۴، دارای خلق نیکو۵، مهربان و نرم خو۶، آشنا با درد و رنج۷ و
حریص بر هدایت ۸ و در هایت آن بزرگوار را به داشتن اخلاق عظیم، ستوده است.۹

کودکی محمّد(ص)

نزد اعراب، از سال ها پیش تر، مرسوم بود که کودکان خویش را پس از تولد، به دایه ای
در میان قبایل اطراف شهر می سپردند تا هم در هوای آزاد و در محیط طبیعی صحرا پرورش
یابند و هم تکلّم به لهجه فصیح عربی را فرا گیرند.۱۰

«عبدالمطلب»، پدر بزرگ و کفیل محمّد(ص) به فکر افتاد تا بانویی محترم و مطمئن برای
نگهداری محمّد عزیز، استخدام کند و پس از تحقیق فراوان « حلیمه » را – که از قبیله
« بنی سعد » و از زنان پاک دامن و اصیل به شمار می آمد – برای این کار انتخاب کرد .

حلیمه، محمّد را به قبیله خود برد و چون فرزند خویش در مراقبت او می کوشید . قبیله
بنی سعد، مدتی بود که در صحرا گرفتار قحطی بودند . صحرای خشک و آسمان خشک تر، فلاکت
و فقر آنها را افزون ساخته بود . ولی از آن روز که محمّد(ص) به خانه حلیمه آمد، خیر
و برکت، به او رو آورد و زندگی او – که با فقر و تنگدستی می گذشت – رو به بهبود
گذاشت و چهره رنگ پریده او و فرزندانش طراوتی پیدا کرد . پستان خشک او پُر از شیر
شد و مرتع گوسفندان و شتران آن ناحیه، خرّم گشت .

محمّد(ص)، خود نیز بیش از دیگر کودکان رشد می کرد و از آنها چابک تر می دوید.۱۱

گفتار و کردار دوران کودکی آن حضرت، او را از سایر کودکان، ممتاز می ساخت و مردم،
به وی احترام فوق العاده ای می نهادند .

ابوطالب، عموی محمّد(ص) می گفت: «هرگز از محمّد(ص) دروغ و کار ناشایست و جاهلانه
ندیدیم؛ نه بی جا می خندید و نه سخنان بیهوده می گفت و بیشتر تنها بود».۱۲

نوجوانی محمّد(ص)

محمّد(ص) در نوجوانی، هیچ گاه نمی خواست بی کار باشد و ابوطالب، طبق خواست او، او
را در کارها شرکت می داد . یکی از کارهایی که مدّتی انجام داد، چوپانی بود . او
مدتی گوسفندان مردم را به صحرا می برد و می چرانید . روایت شده که اکثر چوپان ها
امین نبودند و گاهی در بیابان، از شیر گوسفندان مردم استفاده می کردند و یا یکی را
می کشتند و از گوشتش می خوردند و بعد به دروغ، به صاحبش می گفتند که گرگ، آن را
خورده است ؛ ولی در آن مدت که پیامبر(ص) چوپانی آنها را به عهده داشت، با کمال
امانت، گوسفندان مردم را به چراگاه می برد و سالم، با پستان های پر از شیر، تحویل
صاحبانشان می داد . از این رو او را « امین » گفتند. ۱۳

مهربانی نسبت به کودکان

کودکانی را نزد رسول خدا(ص) می آوردند تا برای آنها دعا کند و یا نام گذاری نماید .
پیامبر(ص) کودک را در دامن خود می گذارد و گاهی می شد که طفل، بول می کرد . کسانی
که اطراف حضرت بودند با دیدن این وضعیت، سر و صدا می کردند و بر سر کودک، فریاد
می زدند ؛ ام پیامبر می فرمود که با تندی، از بول کردن کودک، جلوگیری نکنید ! طفل
را آزاد می گذارد تا بول کند و موقعی که دعا و یا نام گذاری تمام می شد، والدین طفل
در نهایت خوش حالی، کودک خود را می گرفتند و آزردگی خاطری در پیامبر(ص) احساس
نمی کردند و رسول خدا(ص) بعداً لباس خود را تطهیر می نمود. ۱۴

عفو در اوج قدرت

مکّه، پایگاه دشمنان اسلام و رسول خدا بود که از هیچ گونه آزار و شکنجه و جسارتی
نسبت به پیامبر(ص) و مسلمانان، کوتاهی نکردند و سرانجام، موجب هجرت آن حضرت به
مدینه شدند ؛ امّا رسول خدا(ص) همه آنها را که در جریان فتح مکه محاصره شدند و به
اسارت درآمدند، عفو فرمود .

هنگامی که سعد ابن عباده (از فرماندهان لشکر اسلام)، وارد شهر مکه می شد، این شعار
را فریاد می کرد که: «امروز، روز خون ریختن است، روزی است که حرمت نگاه داشتن و
احترام کردن، لازم نیست . امروز، خدا قریش را زبون ساخت».

اما وقتی خبر این شعار به پیامبر رسید فرمود: «سعد، این سخن را از روی سهو و اشتباه
گفته است . بگویید که امروز، روز لطف و رحمت است . امروز، خداوند، قریش را عزیز
گردانید».۱۵

سخاوت پیامبر

سخاوت رسول خدا(ص) اجازه نمی داد که آن حضرت، هیچ درخواست کننده ای را از بخشش خود،
محروم کند.

این خصیصه، در ایشان چنان قوی بود که در حال بی چیزی هم درخواست کنندگان را رد
نمی کرد . روزی زنی پسرک خود را گفت که نزد رسول خدا(ص) برو و سلام برسان و بگو که
مادرم می گوید: جامه ای به من بده تا پیراهن کنم . پیامبر(ص) گفت: «جامه ندارم، مگر
از جایی برسد» . پسر گفت: «مادرم می گوید ردای خویش بده تا پیراهن کنم» . رسول
خدا(ص) گفت: «مرا مهلت بده تا به حجره روم» . چون به در حجره رسید، ردا بر گرفت و
به کودک داد و او را برای مادرش برد .۱۶

واسطه قرار دادن اولیای خدا به درگاه الهی

عصر رسول خدا(ص) بود، حسن و حسین(ع) کودک بودند . یکی از مسلمانان، خطای بزرگی در
حق پیامبر و مسلمانان مرتکب شد و از شدّت شرمندگی، خود را پنهان کرده بود و به حضور
پیامبر(ص) نمی آمد، تا این که روزی حسن و حسین را در کوچه دید. بی درنگ، نزد آنها
آمد و آن دو را بر روی شانه هایش سوار کرد و با همان حال، به حضور رسول خدا آمد و
عرض کرد: « ای رسول خدا ! من به وسیله این دو نور دیده، به تو پناه آوردم وتوبه
کردم» .

پیامبر(ص) وقتی این منظره را دید، آن چنان خندید که ناچار دستش را بر دهانش گرفت .
سپس به آن مرد فرمود: «برو، که تو آزاد هستی».

سپس پیامبر(ص) به حسن و حسین(ع) فرمود: « او شما را شفیع واسطه آمرزش قرار داد» .
در این هنگام، این ایه نازل شد « و این گناه کاران، هنگامی که به خود ستم کردند و
گناه نمودند و به نزد تو آمدند و از خداوند، طلب آمرزش کردند و پیامبر هم برای آنها
استغفار کرد، خدا را توبه پذیر مهربان یافتند».۱۷

توانگر و فقیر در نگاه پیامبر

مردی ثروتمند، با لباس تمیز و مرتّب، نزد رسول خدا(ص) نشست. سپس مرد فقیر و
چرکْ جامه ای آمد و کنار مرد ثروتمند نشست . ثروتمند، لباس خود را جمع کرد .

پیامبر(ص) فرمود: «ای ! ترسیدی که از فقر او به تو برسد؟». گفت: «نه!».

فرمود: «ترسیدی که از ثروت تو به او بچسبد ؟». گفت: «نه!».

فرمود: «ترسیدی لباس پاکیزه تو را چرکین و چروک کند ؟». گفت: «نه!».

فرمود: «پس چرا لباس خود را از او دور کردی ؟». گفت: «یا رسول الله ! شیطان من، هر
فعل قبیحی را در نظر من زینت می دهد و هر خوبی را زشت می نماید، در عوض این عمل،
نصف دارایی خود را به او بخشیدم» .

پیامبر(ص) از فقیر پرسید: «نصف دارایی او را قبول می کنی؟». فقیر گفت: «نه!».

ثروتمند پرسید: «برای چه ؟». گفت: «می ترسم مثل تو شوم!».۱۸

عیادت از جوان یهودی

جوانی از یهود، بسیار نزد پیامبر(ص) می آمد و چه بسا پیامبر، او را در برابر
اُجرتی، به دنبال کاری روانه می نمود و یا گاهی برای پیامبر، نامه می نوشت، تا این
که چند روز گذشت که دیگر از او خبری نشد . پیامبر اکرم(ص) از حال او جویا شد . یکی
از اصحاب گفت: «اکنون به سختی بیمار است و در بستر افتاده است».

رسول خدا(ص) با جمعی از اصحاب، بر بالین او حاضر شدند و از او عیادت کردند. ۱۹

احترام به مادر

پیامبر اکرم(ص) با آن که در کودکی، والدین خود را از دست داد، امّا نسبت به پدر و
مادر رضاعی خویش، بسیار مهربان بود و به آنان احترام می گذاشت .

ابوطفیل گوید: کودک بودم که دیدم زنی نزد رسول خدا(ص) آمد . آن حضرت، عبای خودش را
برای او گسترد و زن روی آن نشست . پرسیدم: او کیست ؟ گفتند: مادری است که آن حضرت
را شیر داده است.۲۰

نیکی به والدین، در ردیف هجرت و جهاد

مردی به حضور رسول اکرم(ص) آمد و عرض کرد : «یا رسول الله! من با تو بر هجرت و
جهاد، بیعت می کنم». حضرت فرمود: «ایا پدر و مادرت زنده هستند ؟». گفت: «آری، هر دو
زنده اند».

فرمود : «ایا خواستار پاداش از خداوند هستی ؟». گفت: «آری» .

پیامبر(ص) فرمود: «برگرد و با پدر و مادرت یاری و همراهی نیکو داشته باش!».۲۱

تشویق به کار

یکی از اصحاب رسول خدا(ص) دچار تنگدستی شد . همسرش به او گفت: «ای کاش نزد
پیامبر(ص) بروی و از او کمک بخواهی!». آن مرد نزد پیامبر(ص) رفت و چون پیغمبر او را
دید فرمود: «هر که از ما چیزی بخواهد، به او عطا کنیم؛ امّا اگر بی نیازی بورزد،
خداوند او را بی نیاز خواهد کرد».

آن مرد با خود گفت: کلام رسول خدا(ص) متوجّه من است پس برگشت و ماجرا را به همسرش
گفت .

زن گفت: «پیامبر نیز بشر است، برو و او را از حال خود مطلع کن ».

آن مرد دوباره نزد پیامبر(ص) آمد و حضرت نیز با دیدن او همان جمله را تکرار فرمود .
این ماجرا سه دفعه تکرار شد . پس از دفعه سوم، آن مرد، تیشه ای عاریه گرفت و مشغول
جمع آوری هیزم شد و حیوان بارکش و وسایل هیزم کنی نیز تهیه کرد و به رفاه رسید .

پس از آن، نزد پیامبر(ص) آمد و ماجرای خود را برای آن حضرت نقل کرد .

پیامبر(ص) به او فرمود: «من به تو گفتم که هر که از ما چیزی بخواهد به او عطا
می کنیم؛ امّا اگر بی نیازی بورزد خداوند، بی نیازش خواهد کرد .۲۲

تشویق کارگر زحمتکش

رسول اکرم(ص) برای آن که مسلمانان را به کار و کوششْ وا دارد و آنان را از تنبلی و
بی کاری برهاند، کارگران زحمتکش را مورد مهر و محبّت مخصوص خود قرار می داد و به
شکل های گوناگون، آنها را تشویق می کرد . اَنس بن مالک می گوید: «هنگامی که پیامبر
اسلام(ص) از جنگ تبوکْ باز می گشت، «سعد انصاری» به استقبال آمد . حضرت با او
مصافحه کرد و دست سعد را زبر و خشن دید . پرسید: «چه آسیبی به دستت رسیده است ؟».
عرض کرد: «یا رسول الله ! من با طناب و بیل کار می کنم و درآمد آن را خرج زندگی خود
و خانواده ام می نمایم» . حضرت رسول(ص) دست او را بوسید و فرمود: «این دستی است که
آتش دوزخ، با آن تماس پیدا نمی کند».۲۳

تشویق نمازگزار

روزی رسول اکرم(ص) مرد عربی را دید که در نماز خود دعا می خواند و مضامین بسیار
عالی ای را به پیشگاه الهی عرض می کرد .

سخنان عمیق و پُر مغز آن مسلمان عرب – که بیانگر مراتب معرفت و کمال ایمانش بود – ،
در پیامبر اکرم(ص) تأثیر گذاشت. از این رو، شخصی را بر او گمارد و دستور داد که
وقتی عرب از نماز فارغ شد، او را به حضورش بیاورد .

مأمور، مرد عرب را به محضر پیامبر آورد . در این هنگام، رسول خدا(ص) قطعه طلایی را
که به آن حضرتْ هدیه داده بودند، به او عطا فرمود . سپس پرسید: «از کدام قبیله ای
؟».

عرض کرد: «از قبیله بنی عامر بن صعصعه». پیامبر فرمود: «ایا می دانی که این طلا را
برای چه به تو بخشیدم؟».

گفت: «به خاطر حقّ خویشاوندی ای که بین من و شماست!».

حضرت فرمود: «البته برای خویشاوندی حقّی است؛ ولی این طلا را از آن جهت به تو
بخشیدم که در پیشگاه الهی، خدای را به نیکی ثنا گفتی». ۲۴

همزیستی با غیر مسلمانان

روزی پیامبر اسلام(ص)، با گروهی از اصحابش کنار راهی نشسته و مشغول گفتگو بودند .
در این هنگام، جنازه ای از دور به نظر رسید . رسول خدا(ص) به احترام جنازه، از جای
برخاست . دیگر اصحاب هم به پیروی از حضرت، بلند شدند و ایستادند . وقتی جنازه عبور
داده شد، کسی از حضرت پرسید: «چرا به احترام جنازه یک یهودی برخاستید ؟». رسول
اکرم(ص) از این پرسش، ناراحت شد و فرم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.