پاورپوینت کامل بکس باد ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بکس باد ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بکس باد ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بکس باد ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۶۳

معنای زندگی

مقدمه

این اصطلاح «معنای زندگی» هم از آن اصطلاح هاست که هیچ جوری نمی توان معنایش کرد.
زندگی، معناهای زیادی دارد. ما نمی دانیم که اینها کدام معنایش را می خواهند. گاهی
زندگی معنای عمیقی دارد که هیچ کس نمی تواند آن را درک کند. مثلاً این که چرا ما به
دنیا می اییم. کمی زندگی می کنیم و سرِ همدیگر را کلاه می گذاریم و بعد هم ریق رحمت
را سر می کشیم. این وسط، فقط جناب آقای شیطان ـ یا سرکار خانم شیطان! ـ دَمَش گرم
می شود و از آمد و رفت ما، خوش خوشانش می گردد. به سِیر رشد یک انسان معمولی توجّه
کنید:

تا دو سالگی: گریه های شدید، بی خوابی دادن به پدر و مادر، شیر خوردن.

دو تا هفت سالگی: جیغ کشیدن با برادر و خواهر کوچک تر، دعوا کردن و موی آنها را
کشیدن.

هفت تا نوزده سالگی: دوران فرار از مدرسه، غیبت های غیر موجّه، تقلّب در جلسات
امتحان، دست بردن در کارنامه و دفتر نمره.

نوزده سالگی: به کار بردن انواع و اقسام کمک ها برای سربازی نرفتن.

نوزده تا بیست و یک سالگی: مجبور شدن به انجام دادن خدمت سربازی، دیگران را پشت خود
کاشتن، سیگار کشیدن در دستشویی ها، بالا کشیدن غذای هم دوره ها.

بیست و یک سالگی تا بیست و پنج سالگی: بیکاری، علّافی، به هر دری زدن برای پول در
آوردن.

بیست و پنج سالگی: خواستگاری، دیپلم خود را مدرک پزشکی جلوه دادن: «مطلب آقازاده
برِ میدان است!»، دکّه سیگار فروشی را «مطب» ارائه کردن.

بیست و شش سالگی: دعوا با همسر که: من از اوّلش هم تو رو نمی خواستم. پدر و مادرت
با زور، تو رو به من دادند.

بیست و هفت سالگی: پول ندارم مهریه ات رو بدم. می خوای بمون، نمی خوای برو!

سی سالگی: دعوا با صاحب خانه که: ما کی مهمون آوردیم. اونا که شما دیشب دیدید، همه
تَوهُّمه. ما سالی یه بار هم مهمون نمی آریم.

چهل سالگی: دعوا بر سر ارث و میراث که: اون ظروف تفلون مال من، اون دیگچه مسی هم
مال تو.

پنجاه سالگی: شوهر دادن دختر که: پانصد تا سکّه شیربها، هزارتا سکّه مهریه. من این
دختر رو با خون دل بزرگ کردم.

شصت سالگی: خدا رو شکر که هیچ دلی رو از خودمون نرنجوندیم.

هفتاد سالگی: هی…ی…ی تا چشم به هم زدیم، تموم شد!

در آن دنیا: خدایا! خودت که شاهد بودی، من توی اون دنیا دلم مثل اینه، صاف بود. پس
من رو از بهشت خودت محروم نکن!

در جهنّم، هنگام دست و پا زدن توی آتش: خدایا! ولی این رسمش نبود!

@@@

گاهی وقت ها زندگی، هیچ معنایی برای ما ندارد. توجّه بفرمایید:

هفت سالگی: هی ی ی…، زندگی، چه قدر کسالت بار است!

ده سالگی: هی ی ی… (همراه با یک دهن درّه عمیق)، زندگی، واقعاً کسالت بار شده!

بیست سالگی: هی ی ی… (به علاوه چند خمیازه)، چه زندگی بی ارزشی!

سی سالگی: آخ که هی ی ی… (چند نفس عمیق)، حوصله هیچ کاری را نداریم!

چهل سالگی: ای بابا…، چه قدر زندگی یکنواخت شده!

هفتاد سالگی: این قدر بی حوصله ایم که حتّی عزراییل هم نمی اید سراغمان!

هفتاد و یک سالگی: فاتحه!

توی آن دنیا: هی ی ی… (چند تا دهن درّه عمیق)، توی این دنیا هم که خبری نیست!

توی جهنّم در میان آتش عذاب: خدایا! ولی این رسمش نبود!

@@@

لُبّ کلام این که زندگی را خودمان باید برای خودمان معنا کنیم. اگر خوب باشیم،
زندگی هم خوب معنا می شود. هر وقت زندگی را سخت بگیریم، معنای زندگی هم سخت می شود.
معنای زندگی، در دل های ماست.

معنای زندگی از دید اقتصادی